جزایر سه گانه: از ادعا تا واقعیت (بخش اول)
جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و كوچك از دیرباز متعلق به ایران بودهاند. فراز و فرود تاریخی و شاید سیاستهای نادرست حاكمان ایران در گذشته موجب شد تا این واقعیت دستخوش سیاستبازیهای رندانهای قرار گیرد كه هدف آن پوشاندن لباس گسستگی بر پیوستگی حاكمیت ارضی ایران بود. ادعای امارات پیرامون حاكمیت بر این جزایر از سال 1971 بارها تكرار شده است. ماهیت چنین ادعاهایی نمیتواند غیرسیاسی باشد. به خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی این امر با حمایت گستردهی قدرتهای بزرگ صورت پذیرفته است. تقویت و تعمیق دو شكاف ایرانی- عربی و مذهبی شیعی-سنی توسط آنها میتواند اقدامی درجهت تأمین منافعشان باشد. چرا كه منافع و مطامع خود را در وجود تشنج و تنش در خاورمیانه میدانند. منازعهی ایران- امارات و داعیههای امارات بر سر جزایر سه گانه موضوعی است كه محققان و نگارندگان بسیار پیرامون آن نگاشتهاند. امّا این نوشتار با هدف واكاوی مسأله، ابتدا موضوع را در عمق تاریخ جستجو كرده و سپس به تحلیلی پیرامون ادعای امارات و پیامدهای آن خواهد پرداخت.
پیشینهای بر تارك جزایر سه گانه
مروری بر صفحات تاریخ نشان میدهد در دوران مادها و هخامنشیان جزایر سه گانه تحت حاكمیت ایران بوده و قلمرو آن محسوب شدهاند؛[1]چنانچه همهی جزیرهها و كرانههای خلیج فارس از 550 سال پیش از میلاد مسیح تا 651 پس از میلاد دراختیار ایران بوده است.[2] در قرون 18 و 19 میلادی نیز این جزایر جزیی از ولایت لنگه –كه خود بخشی از استان فارس بوده- به حساب آمده و تحت صلاحیت و ادارهی این ولایت بوده است. همچنین در نقشههای جغرافیایی تهیه شده توسط انگلیسیها و پرتغالیها از خلیج فارس، در این دو قرن نیز این جزایر به رنگ سرزمین ایران و در محدودهی جغرافیایی و ارضی ایران ترسیم شدهاند.
افزون بر اینها اواسط 1800 میلادی (اواخر قرن یازدهم شمسی) حاج میرزا آغاسی وزیر خارجهی وقت ایران، ادعای ایرانی بودن آبها و جزایر خلیج فارس را تكرار كرد؛ تا اینكه با حضور استعماری انگلیس در خلیج فارس و اشغال این جزایر، در سال 1887 برای نخستین بار ادعای انگلیس پیرامون حاكمیت بر این جزایر سه گانه اظهار شد.[3]
با آغاز قرن بیستم، انگلستان به دلیل نگرانی از نفود روسیه در خلیج فارس، این سه جزیره را بدون اطلاع ایران به شیوخ قاسمی شارجه بخشید و در ژوئن 1903 فرماندار انگلیسی هند به شیوخ قاسمی دستور داد پرچم خود را در این سه جزایر برافزازند. پس از تصرف این جزایر از سوی انگلیس، ادعای مالكیت بر این جزایر از سوی این كشور با همراهی شارجه، در سالهای 1923-26 و 1927 باز هم تكرار شد تا این كه در سال 1928، معلوم شد تا جایی كه به ایران مربوط میشود پس از اعتراض 1904، هیچ پرچمی كه نشانهی هویت باشد در این سه جزیره برافراشته نشده است.[4] در همین سال برای بار نخست دولت ایران به جامعهی ملل در این باره شكایت كرد و خواستار بازگشت این سه جزیره به ایران شد.[5] در پایان این سال، ایران این سه جزیره را گرفت امّا با اعتراض انگلیس مواجه شد. از این تاریخ به بعد این روند ادامه داشت. مذاكرات متعدد و مفصلی تا سال 1971 بین دو كشور ایران و انگلیس در این باره انجام شد كه همگی نشان از تلاش ایران برای اعادهی حاكمیت ایران بر این جزایر دارد.
فرآیند ادعا:انگلیس تا امارات
در دی ماه 1347(ژانویه1968) انگلستان اعلام كرد تا سال 1350 نیروهای خود را از شرق سوئز و از خلیج فارس بیرون خواهد كرد. در این مقطع زمانی مسأله بحرین و ادعای ایران و انگلیس بر آن موجب شد تا درگاهی برای چانهزنی با انگلستان پیرامون استقرار نیروهای ایرانی در سه جزیره باز شود. در واقع ایران قصد داشت پاسخ مثبت خود به خواست انگلیس پیرامون ایجاد یك فدراسیون عربی را-در جهت پر كردن خلأ ناشی از حضور فیزیكی خود- به تأمین منافع خود در بحرین و سایر جزایر خلیج فارس مرتبط كند. امّا این استراتژی به دلایلی همچون تلاش ایران به جلب دوستی با كشورهای عربی خلیج فارس كه با سفر محمدرضاشاه به عربستان و كویت انجام گرفت از یك طرف و وسوسههای انگلستان در مورد معامله بهتر با ایران در رابطهی با جزایر سهگانه و فشارهای سیاسی ایالات متحده به ایران برای حل و فصل سریع تر اختلافات، نیمهكاره رها شد.[6]
ایران از ادعای خود بر بحرین دست كشید و طی سلسله مذاكرات طولانی در 24 مرداد 1350(15 اوت 1971) بحرین مستقل شد. در همین زمان در پویش تلاش كشورهای منطقه، كنفدراسیون امارات نیز از مجموعه 7شیخ نشین امارات، ابوظبی، دوبی، شارجه، عجمان، فجریه، ام القوین و راس الخیمه تأسیس گردید. همزمان با تلاش سازمان ملل متحد در اعطای استقلال به بحرین و با توافق ایران و انگلیس ادعای مالكیت ایران بر جزایر نیز در سازمان عنوان شد. در مقابل تلاش ایران برای پیوند بین انصراف از حق خود بر بحرین و ادعای مالكیت بر جزایر سه گانه، انگلیس علاقهای به پیوند این دو مسأله به هم نشان نمیداد. در این باره اسدالله علم در خاطراتش، از گفت و گوی خود با سفیر انگلیس مینویسد و اینكه چگونه سفیر انگلیس بر جدایی این دو موضوع تأكید میكند. سفیر انگلیس با اكراه از صحبت در بارهی ابوموسی، ایران را به اشغال تنب بزرگ و كوچك تشویق مینماید. اصرار بر اشغال این دو جزیره، نشان از عدم تمایل انگلیس به حل حقوقی این موضوع است.[7] ولی در نهایت سیاست چانهزنی و ابن الوقتی انگلیس در این باره تحت فشارهای دیپلماسی ایران و الزام این كشور به هماهنگی سیاستهایش در خلیج فارس با آمریكا به عنوان قدرت برتر، پایان یافت.
پس از توافق 5 مادهای انگلیس و آمریكا بر مواردی چون برتری نظامی-دیپلماتیك ایران به عنوان ضامن امنیت منطقه، به رسمیت شناختن استقلال كشورهای تازه استقلال یافته، غیرقابل تحمل دانستن جنبشها و رژیمهای چپگرا و رادیكال بر هم زنندهی ثبات منطقه[8] و همچنین حمایت آمریكا، انگلیس مذاكرات خود را با ایران در سال 1349 جهت بازگشت سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب كوچك ادامه داد و با خروج نیروهای خود از منطقه شتاب بیشتری به این مذاكرات بخشید. در نهایت در 8 آذر 1350(29 نوامبر 1971) بر اساس تفاهمی كه با میانجیگری انگلیس بین ایران و شارجه ایجاد شد؛ حق حاكمیت ایران بر جزیرهی ابو موسی به رسمیت شناخته شد. امّا در مورد دو جزیرهی تنب بزرگ و كوچك كه حاكمیت و مالكیت ایران بر آن قطعی عنوان میشد ضرورتی بر عقد توافقنامه با شیخ راس الخیمه نبود. به موجب توافقنامه قرار شد پس از استقرار نیروهای ایرانی در این جزیره، برای یك دورهی نه ساله ایران سالیانه مبلغ یك میلیون و نیم لیره به شیخ شارجه بپردازد.[9]
یك روز قبل از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه و دو روز قبل از اعلام رسمی تشكیل امارات متحده عربی در نه آذر 1350(29 نوامبر 1971) نیروهای نظامی با حضور مقامات شارجه وارد سه جزیره شدند. دو روز بعد از استقرار نیروها، ایران تأسیس امارات متحده عربی را به رسمیت شناخت و از دی 1351 مناسبات خود را با این كشور تحت مبادلهی سفیر آغاز كرد. بدین ترتیب مناسباتی كه تا پیش از این جزیی از روابط ایران- انگلیس محسوب میشد وارد دوران جدید شد.[10]
دوران نوین: منازعه وافعیت با ادعا
پس از بازپسگیری جزایر سه گانه توسط ایران، امیر نشین شارجه با حمایت گاه به گاه برخی كشورهای عربی از جمله عراق، لیبی و یمن جنوبی در مقاطعی چند، ادعای مالكیت خود بر جزایر سه گانه را تكرار كرد. برای نمونه یك روز پس از استقرار نیروهای ایرانی در جزایر 21 كشور عربی، شكایت نامهای را در ضدیت با ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارائه كردند كه شورای امنیت روند دیپلماتیك را به عنوان راه حل پی گیری موضوع انتخاب كرد. بار دیگر شهریور 1351 با تحریك دو كشور عراق و یمن جنوبی یاداشتی با امضای پانزده كشور عربی تسلیم شورای امنیت شد تا در میان نامهها و اسناد بین المللی ثبت و بایگانی شود.[11] بنابراین دوران نوین ادعاهای حاكمیتی راجع به جزایر سه گانه، در ابتدا با ادعای امیر شارجه آغاز شد كه البته بدون حمایت و تحریك كشورهای عربی صورت نپذیرفته است.
آغاز منازعه ایرانی-امارتی
پس از وقوع انقلاب اسلامی رویدادهای مختلفی چون تجاوز عراق به ایران و جنگ هشت ساله، حملهی عراق به كویت و ائتلاف بین المللی در برابر عراق در منطقه رخ داد. در این مدت وقفهای بیست ساله در ادعاهای حاكمیتی راجع به جزایر سه گانه، پیش آمد. اولین بارقهی منازعه میان كشور امارات و ایران بدون احتساب اختلافات با امیر نشین شارجه، پیرامون جزایر سه گانه به فروردین 1371 (1992)باز میگردد. در این سال رسانههای اماراتی پس از چندین سال ادعا كردند مقامات تهرانی از ورود تعدادی كارگر هندی و پاكستانی در خدمت شارجه به جزیره ابوموسی ممانعت كردند. چند ماه بعد در مرداد ماه بار دیگر، امارات موضوع ممانعت از ورود چند خانوادهی شارجهای به ابوموسی را حربهای برای تكرار ادعاهای خود یافت. هر چند مقامات ایرانی اظهار كردند این افراد تابعیت اماراتی نداشته و جاسوس عراقی بودند.
از این پس امارات سكوت بیست سالهی خود را شكست و داستان ادعاهای حاكمیت خود را به میان برنامهی خلیج فارس تبدیل كرد. پس از گزارش این موارد، شورای عالی اتحادیه امارات در 23 اردیبهشت 1371(12 مه 1992) تشكیل جلسه داد و در انتها نتیجه گرفت كه تعهدات خارجی هر یك از شیخ نشینهای عضو فدراسیون امارات به مثابهی تعهد اتحادیه امارات عربی متحده تلقی شده و بنابراین از این پس مسألهی ابوموسی را وزارت امور خارجهی امارات پی گیری خواهد كرد. بدین ترتیب ابوظبی، ابتكار عمل را از سایر امارات امیر نشین كه تا پیش از این با ایران مذاكره میكردند؛ گرفت.
به هر حال جمهوری اسلامی ایران در سال 1371 حسن نیت خود را نشان داد و به افراد مورد نظری كه روزنامههای اماراتی گزارش داده بودند اجازهی ورود به ابوموسی داد. سپس مذاكرات در ابوظبی پیرامون سوءتفاهم بین دو كشور آغاز شد امّا حكومت ابوظبی ادامهی مذاكرات را منوط به مذاكره دربارهی سرنوشت سه جزیره كرد.[12] روند اقدامات ابوظبی و سایر امیرنشینان نشان میدهد در مقابل ابوظبی كه خواستار برخورد قاطع با ایران است دوبی به دلیل حجم مبادلات تجاری و همجنین شارجه به دلیل میدان نفتی مشترك با ایران تمایلی به رفتار سختگیرانه در برابر ایران ندارند.[13] بنابراین حكومت ابوظبی با حمایت نهادهای عربی، منطقهای و بینالمللی سیاستهای خود را پیش میبرد.
برای نمونه شورای همكاری خلیج فارس در موارد متعدد طی بیانیههایی از مواضع امارات به صورت كامل دفاع كرده است. در سال 1375(1996) لحن شورای همكاری خلیج فارس با تلاش امارات تند شد و از «اشغال جزایر توسط ایران» سخن راند. امارات با این كار قصد داشت تا موضوع را وجههای منطقهای-عربی بدهد.[14]این امر باعث میشد تا موضوع به اختلاف بین كشورهای عربی و ایران تبدیل شود و فشار بر ایران تشدید شود. امارات در اجرای این سیاست موفق شد. به گونهای كه شورای همكاری خلیج فارس در تمامی بیانیههای پایانی اجلاس وزیران و سران شورای همكاری خلیج فارس مداخله دارد. برای نمونه بیانیهی هفتاد و یكمین اجلاس وزرای خارجه، كمیتهای متشكل از سه كشور عربستان، عمان و قطر به همراه دبیركل شورای همكاری را با هدف پی گیری موضوع جزایر سه گانه تشكیل داد.
علاوه بر شورای همكاری خلیج فارس، در همین اواخر در تاریخ 3 اردیبهشت 1391 دبیرخانهی اتحادیه عرب هم اعلام كرد در نشست فوق العاده وزیران خارجه كشورهای عربی، مسألهی جزایر سه گانه مورد ادعای امارات و سفر احمدی نژاد به جزیره ابوموسی بررسی میشود.
موضع این نهاد نیز به موازات موضع امارات تعریف شده است. در بیانیهی دبیرخانه اتحادیهی عرب، جزایر سه گانه به عنوان مناطق تحت مالكیت امارات و تحت اشغال ایران توصیف شدهاند.
احمد بن حلی معاون دبیر كل اتحادیه عرب در این باره گفت: هدف از بررسی این موضوع در این نهاد، اتخاذ موضع واحد و یكپارچه از سوی دولتهای عربی در برابر موضوع جزایر است.[15] این سخن بازنمایاننده این موضوع است كه مسأله جزایر سه گانه به یك مسأله عربی- ایرانی بدل شده است و امارات توانسته است احساسات اعراب را در این باره برانگیزاند.
امارات به موازات تكرار ادعاهای خود و نیز سیاستهای این چنینی به ابزارهای دیگری نیز متوسل شده است. یكی از این موارد كمك و حمایت مالی امارات به طالبان بود. با سلطهی طالبان بر افغانستان، امارات همراه با پاكستان و عربستان حكومت طالبان را به رسمیت شناخت. امارات به عنوان یكی از حمایت كنندگان مالی طالبان درآمد و بیش از سه میلیارد دلار به طالبان كمك كرد. اختلاف بر سر جزایر سه گانه یكی از دلایل اصلی كمك امارات به طالبان بود.[16]
روند ادعاهای امارات با فراز و فرود امّا متداوم و با گسترش منازعه به سطوح فرامنطقهای ادامه دارد. بر همین اساس سفر ریاست جمهوری ایران به جزیرهی ابوموسی، بار دیگر آتش پنهان امارات را هویدا كرد. عیسی سیف المرزوعی، معاون فرمانده ارتش امارات در گفتگو با نشریه "درع الوطن" در این باره گفت:
"سفر احمدی نژاد به جزایر اشغالی تحریك آمیز و نقض توافق طرفین بود. این حركت مغایر با اصول همسایگی بود".
المزروعی اظهار داشت: "در حالی كه ایران بر روی اشغال جزایر امارات اصرار دارد و آن را موضوع داخلی میداند، داشتن سلاح هستهای توسط ایران واكنشی به نگرانیها توسط این كشور است."[17]
این بار نیز یك مقام رسمی اماراتی از واژهی "اشغال" استفاده كرده است تا بدین ترتیب حاكمیت ایران را بر جزایر سه گانه مخدوش بنمایاند. علاوه بر این، المزورعی با اتصال میان موضوع انرژی هستهای به موضوع جزایر سه گانه قصد دارد تا هر چه بیشتر با تخریب وجههی ایران، مسأله را بعدی جهانی ببخشد. موضع امارات در این باره مورد حمایت انگلیس نیز قرار گرفت. به نقل از خبرگزاری رسمی كویت، سخنگوی وزارت امور خارجه انگلیس سفر احمدی نژاد به جزیره ابوموسی را "بسیار تأسف برانگیز" توصیف كرد.این سخنگو گفت: بریتانیا دست یابی به حل مسالمت آمیز و مورد پذیرش دو طرف این منازعه یعنی امارات و ایران بر سر جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب كوچك براساس قوانین بین المللی را تأیید میكند.
حمایت انگلیس از موضع امارات و اظهاراتی این چنین زیر سؤال بردن مذاكرات 1971 است كه خود انگلیس نیز آن را تأیید كرده بود. انگلیس در این بیانیه از "رفتارهای از پیش بررسی شده" امارات درباره این مسأله، تقدیر میكند.
مصادیقی از رفتارهای از پیش بررسی شدهی امارات را میتوان در مواردی همچون نامگذاری سه خیابان شهر عجمان به نام ابوموسی، تنب بزرگ و كوچك یافت. حاكم امیر نشین عجمان در چرایی این نامگذاری بر حفظ هویت اماراتی این سه جزیره تأكید میكند.[18]
با مروری بر مباحث مطرح شده در نوشتار مزبور، ابتدا و انتهای بحث به مداخلهی آشكار و پنهان انگلیس در این مسأله اختصاص یافت. با دوری از آنچه تئوری توهم توطئه میخوانند این فراز و فرود تاریخی میتواند دادههایی مطلوب برای پردازش تحلیلی مسأله باشد...
منابع
[1] ایرج افشار سیستانی، جزیره اوبوسی و جزایر تنب بزرگ و كوچك، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، چاپ دوم،1374، صص47-48
[2] پیروز مجتهدزاده، نگاهی به ادعای امارات...، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، سال هشتم، ش9-10،1373، ص6
[3] پیروز مجتهدزاده، جزایر تنب و ابوموسی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، چاپ اول، 1375، صص 1-31
[4] پیروز مجتهدزاده، كشورها و مرزها در خلیج فارس، ترجمه نوری، تهران:وزارت امور خارجه، 1372، ص259
[5] پیروز مجتهدزاده، جزایر تنب و ابوموسی، ص7
[6] علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران20-57 دولت دست نشانده،قومس،1376، صص391-393
[7] اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه، خاطرات محرمانه امیر اسدالاه علم، ترجمه گروه مترجمان، تهران: طرح نو،1371، ج دوم، ص62
[8] امیل نخله، روابط امریكا و اعراب در خلیج فارس، تهران: انتشارات سروش، 1359، ص 71
[9] ع علیرضا ازغندی، پیشین، ص396
[10] وزارت امور خارجه، سیاستگزاران و رجال سیاسی در روابط خارجی ایران، تهران: دفتر آموزش و ارزشیابیمؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1370، ص35ُ
[11] افشار سیستانی، پیشین، ص85
[12] عباس نجفس فیروز جایی، روند سیاسی شكلگیری دعاوی اماارت متحده عربی در قبال جزیار سه كانه، راهبرد، ش 47، یهار 1387، ص 143
[13]S Foley, The Uae:political Issues and Security Dilemmas, Geopolitics and Iinternational Boundaries, vol2, no 2, 1998,pp 102-20
[14] عباس نجفس فیروز جایی، پیشین، ص 144
[15] http://www.asriran.com/fa/news/210868/%D9%85
[16] حمید احمدی، طالبان و...، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، ش 132-131، 1377، ص32
[17] http://www.entekhab.ir/fa/news/61828/
[18] http://www.asriran.com/fa/news/210868/%D9%85
محمود زمانی http://www.irdc.ir