بررسی تحولات سوریه; سخنرانی استاد رائفی پور + دانلود

http://dl5.zahra-media.ir/raefi%20pour/raefi%20pour-tahavolate%20soorie-mashhad-92.7.6/raefi%20pour-tahavolate%20soorie-mashhad-92.7.6.jpg


فایل تصویری:
قسمت اول|لینک مستقیم|لینک کمکی|
قسمت دوم|لینک مستقیم|لینک کمکی|

فایل صوتی:
قسمت اول|لینک مستقیم|لینک کمکی|

لمیا الغمادی، دختر 5 ساله ای که قربانی هوسرانی مفتی وهابی شد


لمیا الغمادی، دختر 5 ساله  که با آسیب‌های متعدد، از جمله شکستگی در جمجمه، چندین دنده و بازوی چپ، کبودی و سوختگی در سطح زیادی از پوست، در تاریخ 4 دی سال 1390 در بیمارستان بستری شده بود، در اول آبان سال جاری فوت کرد اما خبر کشته شدن این دختر 5 ساله توسط مفتی سعودی، در بایکوت کامل رسانه‌ای قرار گرفت.


فیحان الغمادی، مفتی سعودی و مهمان ثابت شبکه‌های آموزه‌های وهابی در عربستان، اعتراف کرد که از چندین کابل و عصا برای تحمیل صدمات استفاده کرده است. دادگاه سعودی در حالی مفتی وهابی را از مجازات مرگ رهانیده که حکم صریح اسلامی برای جرایمی مانند تجاوز به عنف و تعدی به کودکان، اعدام است.


تشییع جنازه لمیا، دختر 5 ساله

فیحان الغمادی، مفتی وهابی عربستانی پس از تجاوز و قتل دختر 5 ساله‌اش و تنها در حالی که مدت کوتاهی را در زندان به سر برده بود، با حکم دادگاه سعودی به پرداخت دیه به مادرش، از زندان آزاد شد.

تصویر نقشه قبرستان بقیع

من گلی دارم که دنیا را گلستان میکند ...

:: الهـــــــم عجـــــــــل لولیـــــک الفـــــــــرج ::

شعر آیت الله خامنه‌ای برای امام زمان (عج)

دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است

از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است

دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است

شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است

سوی تو این خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است

بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است

با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است

آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است

در انتظار آمدنت ایستاده ایم ...

در خلوتم که حرف مرا گوش می کنی

هر زشتی ام که هست فراموش می کنی

 

شرمنده می شوم ز رویت هزار بار

وقتی که تو نگاه خطا پوش می کنی

 

هرگاه درد و دوری و غربت شود شروع

ما را برای خویش غزل نوش می کنی

 

چون سوزم از شرار ستمهای روزگار

این شعله را به خنده تو خاموش می کنی

 

شرط ملازم است که پا جای پا نهد

خود را تو با غلام چه هم دوش می کنی

 

از دیگران حساب مرا کرده ای جدا

از بس مرا عنایت آغوش می کنی

 

در بین مردمی و نمی بینمت چرا

ما را به خویش خوانده و مدهوش می کنی

 

چون می شوم به میکده غرق معارفت

مستم کنی و خالی ام از هوش می کنی

 

از دکترین مهدویت فارغم که تو

تشدید بر ارادت خودجوش می کنی

 

جام می و سبوی شهادت به دست توست

آخر مرا خریده و می نوش می کنی

 

در انتظار آمدنت ایستاده ایم

ما را برای جبهه کفن پوش می کنی (انشاءالله)

 

از کربلا صدای تو را بشنویم زود

ای خوش دمی که نغمه چاووش می کنی

پاسخ آیت‌الله جوادی آملی به 4 پرسش درباره امام زمان (عج)

حضرت آیت‌الله جوادی‌آملی در آستانه فرارسیدن میلاد حضرت بقیة‌الله الاعظم به چهار پرسش مهدوی پاسخ گفتند. 

متن سئوالات و پاسخ معظم‌له به به نقل از مرکز خبر حوزه، به شرح ذیل است:


1. چگونه می‏توان امام زمان‏(عج) را شناخت؟ 

شناخت بر دو قسم است: «شناخت تاریخی» و «شناخت واقعی» که از قسم نخست مهم‏تر است. مسئله مهم این است که ما آن حضرت را به حقیقت بشناسیم و ایشان نیز ما را ببیند؛ نه اینکه ما حضرت را ببینیم. 

در زمان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم (که مقامش از همه امامان بالاتر است) عده زیادی آن وجود مبارک را می‏دیدند، اما خدای سبحان درباره آنها فرمود: ﴿و تراهم ینظُرُون اِلیک و هُم لایُبصرون﴾[5]؛ آنها را می‏بینی که به تو می‏نگرند؛ ولی تو را نمی‏بینند. اهل نظر هستند، اما اهل بصیرت نیستند. هنر این است که به گونه‏ای باشیم که وجود مبارک امام زمان(علیه‌السلام) ما را ببینند. 

در قرآن کریم آمده است: خدا که بر همه چیز بصیر است، در روز قیامت به عده‏ای نگاه نمی‏کند: ﴿ولایُکلّمهم اللّه و لاینظرُ اِلیهم یومَ القیامةِ و لایزکّیهم﴾[6] و نگاه تشریفی خود را نسبت به عده‏ای اعمال نمی‏کند. 

اگر ما در مسیر صحیح حرکت کنیم، آن حضرت ما را می‏بیند. 

2. دلیل قرآنی وجود حضرت حُجّت (عج) چیست؟ 

مرحوم کلینی (رضوان اللّه علیه) در کتاب شریف کافی[4] طی بابی از ائمه(علیهم‌السلام) نقل کرده است که به سوره قدر احتجاج کنید، زیرا در سوره قدر آمده است، هر سال لیلة القدری دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهی روح (جبرئیل سلام اللّه علیه)، همه احکام و امور را به زمین نازل می‏کنند. 

وقتی فرشتگان احکام و امور را به زمین می‏آورند، باید آن را به کسی بسپارند، چون افراد عادی نمی‏توانند میزبان فرشتگان باشند و احکام صادره را تحویل بگیرند، پس تنها کسی که در روی زمین مهمان‏دار فرشتگان و تحویل گیرنده این امور و مقدّرات است، وجود مبارک ولی عصر(علیه‌السلام) است، بنابراین با توجه به روایاتی که مرحوم کلینی نقل کرد، از نظر قرآن، در شب قدر که همه فرشتگان به همراهی جبرئیل(سلام اللّه علیه) یا روح، مقدّرات امور را نازل می‏کنند، باید آن را به کسی بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گیرنده این امور وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) است. 

3. حیات حضرت ولی عصر(علیه‌السلام) از نظر علمی چگونه توجیه می‏شود؟ 

حیات طولانی امام زمان(علیه‌السلام) بر خلاف عادت است، نه بر خلاف علّیّت؛ یعنی به طور عادی کسی نمی‏تواند، هزار یا ده هزار سال زندگی کند؛ اما به صورت غیر عادی (خرق عادت) این کار ممکن است. 

دوم. اگر بدانیم انسان چیست و چه کسی بدن او را اداره می‏کند، اصلاً این پرسش برای ما مطرح نمی‏شود؛ برای مثال برای عرفا و حکمای بزرگ، اصلاً چنین پرسشهایی مطرح نمی‏شود. 

بنده زمانی به دندانپزشک محترمی مراجعه کردم. او می‏گفت دندانهای بعضی صد سال سالم می‏ماند و نمی‏پوسد؛ ولی اگر فولاد صد سال شب و روز کار کند، فرسوده می‏شود. چون اگر فولاد و آهن فرسوده شود، دیگر چیزی جایگزین آن نمی‏شود؛ امّا دندان انسان هر روز عوض می‏شود و هر روز سلولهای جدیدی جای سلولهای مرده و قدیمی را می‏گیرد. 

با این توضیح، همه ذرات بدن در حرکت و تعویض است و روح آدمی همه حرکات این ذرات را تحت کنترل دارد. حال اگر روح انسان کاملی، بر خلاف عادت (نظم عادی)، بهترین سلولها را جایگزین کند و دقیق‏ ترین کنترلها را روی قسمتهای مختلف بدن داشته باشد، یک انسان کامل می‏تواند، میلیونها سال زنده بماند (این مطلبی است که در علم پزشکی امروز به اثبات رسیده است). 

مُلای رومی طی مثالی می‏گوید: اگر شما روز یا شبی در کنار نهر روانی که آب آن به آرامی در حرکت است، بنشینید و تصویر خورشید یا ماه را در آن ببینید، متوجه می‏شوید که صدها عکس می‏آید و می‏رود و شما همچنان خیال می‏کنید که ساعتها با عکس نخست روبه‏رو بوده‏اید، در حالی که آینه‏ها و عکسهای متعدد، هر لحظه می‏آمدند و می‏رفتند. 

آب مبدَل شد در این جو چند بار عکس ماه و عکس اختر برقرار[1] 

این بزرگوار در جای دیگر می‏گوید: 

ای برادر تو همان اندیشه‏ای ما بقی تو استخوان و ریشه‏ای[2] 

بنابراین، اگر کسی روح و سلطه آن بر بدن خود را بشناسد، و سَیَلان، حرکات و تعویض ذرات بدن را تحت کنترل روح بداند و نیز کمی با حکمت و عرفان آشنا شود، این اشکال که چگونه یک انسان می‏تواند یک یا دو میلیون سال یا بیشتر بماند، برای او مطرح نمی‏شود. اگر پیوند روح با خالق جهان هستی به اندازه‏ای بود که قدرت خاصی ما فوق قدرت افراد عادی یافت، می‏تواند همان طور که بدن خود را می‏گرداند، خارج از بدن خود را هم اداره کند، زیرا خارج از روح او هم حکم بدن او را دارد. 

وجود مبارک امیرمؤمنان(سلام اللّه علیه) در خطبه قاصعه نهج‏البلاغه می‏فرماید: من در حضور پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم بودم که مشرکان حجاز به پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم گفتند، اگر تو پیامبری معجزه‏ای (حسّی) بیاور تا تو را بپذیریم. آنگاه گفتند: دستور بده نیمی از درختی که روبروی تو است، از نیمه دیگر جدا شود و به حضور تو بیاید. حضرت فرمود: اگر این کار را انجام بدهم، ایمان می‏آورید؟ گفتند: بلی. حضرت علی(علیه‌السلام) در ادامه می‏فرماید: من دیدم که این درخت دو نیم شد و نیمی از آن در جای خود ایستاد و نیم دیگر حرکت کرد و جلو آمد، به طوری که شاخه‏های آن روی دوش ما قرار گرفت. 

مشرکان گفتند: دستور بده نیمه دیگر آن هم از جای خود حرکت کند و نزد تو بیاید. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم این کار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده دو نیمه درخت به هم متصل شود و در جای اول قرار گیرد؛ با این همه، مشرکین باز هم ایمان نیاوردند.[3] 

همه کرامات محال عادی هستند؛ نه محال عقلی که محال عقلی (مانند 2*2=5) کرامت یا اعجازبردار نیست؛ به هر حال، حیات حضرت ولی‏عصر(عج) محال عادی است؛ نه محال عقلی. 

4. مسئله وجود مقدس امام زمان‏(عج) از نظر فلسفی چگونه توجیه می‏شود؟ آیا دلیل فلسفی بر اثبات وجود آن حضرت وجود دارد؟ 

درباره وجود مبارک حضرت حجّت‏(عج) «برهان عقلی بر امکان» اقامه می‏شود؛ یعنی بر اساس حکم عقل، ممکن است انسان کاملی عمر طولانی داشته باشد.ما به دیدن عمرهای کوتاه عادت کردیم. اما اگر شخصی، از همه علل و عوامل طبیعی آگاه باشد و آنچه برای او سودمند است، فراهم کند و از آنچه برای او زیانبار است بپرهیزد، می‏تواند عمر طولانی داشته باشد. این مسئله خارق عادت است؛ نه خارق عقل. معجزه هم چیزی خارق عادت است، نه خارق عقل. علم نیز به چنین چیزی راه نیافته است، زیرا علم به امور عادی راه دارد؛ نه امور غیر عادی. کرامت نیز در امور خلاف عادت جاری است. 



[1] ـ مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 3178. 

[2] ـ همان، دفتر دوم، بیت 277. 

[3] ـ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 192 (قاصعه). 

[4] ـ الکافی، ج 1، ص 242 (باب فی شأن «اِنّا اَنزلناه فی لیلة القدر» و تفسیرها). 

[5] ـ سوره اعراف، آیه 198. 

[6] ـ سوره آل‏عمران، آیه 77.