
دولت حزب آزادی و عدالت – از احزاب وابسته به جماعت اخوان المسلمین- از همان نخستین روزهای به قدرت رسیدنش در مصر نشان داد که به مانند رژیم حسنی مبارک تمایل زیادی به برقراری روابط نزدیک با عربستان سعودی دارد. سعودی ها اما به رغم کمک های سیاسی و اقتصادی قابل توجهی که تاکنون به دولت جدید مصر ارائه داده اند، کماکان جانب احتیاط را در روابطشان با این دولت انقلابی و اسلام گرا رعایت می کنند.
محمد مرسی، نخستین رئیس جمهور مصر پس از سقوط حسنی مبارک، کمتر از دو هفته پس از آغاز دوره ریاست جمهوری خود به ریاض سفر کرد تا از این طریق به سعودی ها اطمینان دهد که مشکلی از جانب انقلابیون مصر متوجه آنها نیست. در واقع وی به طور غیرمستقیم به حاکمان عربستان تضمین داد که اخوان المسلمین قصد ندارد انقلاب مصر را به سایر کشورهای عربی صادر کند یا از براندازی حکومت های غیرمذهبی و پادشاهی، و جایگزین ساختن آنها با حکومت های اسلام گرای نزدیک به خط فکری خود حمایت نماید. این تضمین ها اما تا به امروز برای رفع نگرانی خاندان سلطنتی سعودی از بابت مقاصد احتمالی اخوان المسلمین و نقش انقلاب مصر در آینده سیاسی کشورشان کافی نبوده است.
اگرچه بی اعتمادی نسبی دربار سعودی به دولت تحت حمایت اخوان المسلمین در مقطع کنونی، به ویژه با در نظر گرفتن تلاش های محمد مرسی برای نشان دادن حسن نیت خود به آنها، در ابتدا تا حدی غیرمنتظره می نماید اما مروری اجمالی بر روابط پر فراز و نشیب آل سعود و جماعت اخوان المسلمین در چند دهه اخیر نشان می دهد که با توجه به اختلافات فکری بنیادین دو طرف، این بی اعتمادی چندان هم عجیب و غیرقابل هضم نیست.
مقابله با تفکرات جمال عبدالناصر؛ سرآغاز روابط سعودی ها با جماعت اخوان المسلمین
جمال عبدالناصر، رئیس جمهور فقید مصر، در دهه های 1950 و 1960 میلادی به شدت سعی داشت تا با استفاده از محبوبیت غیرقابل انکارش در بین اعراب، سوسیالیسم و ناسیونالیسم عربی مد نظر خود – که دشمنی با غرب از جمله ارکان اصلی آن بود- را به سایر کشورهای عربی صادر کند. حکام سعودی که گسترش تفکرات جمال عبدالناصر در منطقه را به شدت برای ادامه حیات خود خطرناک می دیدند، سعی کردند تا با حمایت از جنبش های اسلام گرای جهان عرب به ویژه جماعت اخوان المسلمین، به نوعی درصدد مقابله با ناصریسم برآیند.
سعودی ها در آن زمان به اشکال مختلف از نیروهای اخوان المسلمین حمایت می کردند. اعطای پناهندگی سیاسی به اعضای تحت تعقیب اخوان المسلمین در مصر، سوریه و اردن، تأمین هزینه های تأسیس بنیادهای خیریه اسلامی با محوریت اخوان المسلمین، تأسیس اتحادیه جهان اسلام در مکه به سال 1962 میلادی و تأسیس مجمع جهانی جوانان مسلمان در شهر جده به سال 1972 میلادی، از جمله اقدامات دربار سعودی برای حمایت از جنبش های اسلام گرا در راستای مقابله با گسترش تفکرات عبدالناصر در جهان عرب بود. البته این مراکز و بنیادها در اصل با هدف کمک به رشد تفکر وهابی تأسیس می شدند اما همزمان به نشر افکار اخوان المسلمین که در آن برهه تاریخی با منافع دربار ریاض همخوانی داشتند نیز می پرداختند.
اگرچه در آن زمان وهابیت – که با بنیادگرایی و تعصبات مذهبی خشک و انعطاف ناپذیر شناخته می شود- دکترین مذهبی حاکم بر عربستان سعودی بود اما حکام سعودی همواره جماعت اخوان المسلمین که تفکراتی متفاوت و به مراتب انعطاف پذیرتر از وهابی ها داشتند را مورد حمایت خود قرار دهند. رهبران وقت اخوان المسلمین سعی می کردند با ایجاد ارتباط بین اسلام سنتی و ارزش های سیاسی غربی، به نوعی با ارائه یک دکترین جدید، از فراگیر شدن سوسیالیسم و ناصریسم در جهان عرب جلوگیری کنند. همین مسئله باعث شده بود تا خاندان سلطنتی عربستان به جای اینکه در صدد رویارویی مستقیم با جمال عبدالناصر قدرتمند برآید، از قدرت کاریزماتیک اخوان المسلمین برای مقابله با وی استفاده کند.
اگرچه مصر پس از مرگ جمال عبدالناصر و به قدرت رسیدن محمد انور سادات، بیشتر به سمت غرب و کشورهای پادشاهی حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی گرایش پیدا کرد اما سعودی ها همچنان منافع خود را در تداوم حمایت از اخوان المسلمین – که دشمن اصلی انور سادات به شمار می رفت- می دیدند. سعودی ها این بار از اخوان المسلمین به عنوان ابزاری برای ترویج اسلام حکومتی و مقابله با گسترش لیبرالیسم و سکولاریسم در منطقه استفاده می کردند.
حمایت سعودی ها از اخوان المسلمین هیچ گاه از روی اعتماد نبوده است
اگرچه در سال های ریاست جمهوری جمال عبدالناصر و انور سادات بر مصر، دربار سعودی به طور کامل جماعت اخوان المسلمین را زیر چتر حمایتی خود قرار داده بود اما این مسئله لزوماً نشان دهنده وجود یک جو اعتماد بین دو طرف در آن زمان نیست. سعودی ها از همان نخستین سال های تأسیس اخوان المسلمین در مصر و سپس گسترش آن به سایر کشورهای عربی در دهه 1940 میلادی، با دیده بی اعتمادی و حتی ترس به این گروه اسلام گرای نوپا نگاه می کردند.
اخوان المسلمین در دهه 1940 میلادی سعی داشت قرائت خود از اسلام که جمهوری خواهی و توسعه سیاسی جزو مشخصات اصلی آن بود را به کل جهان عرب تسرّی دهد. خاندان سلطنتی سعودی که خواستار اطاعت کامل مردم از حاکمان بودند و به هیچ وجه انجام فعالیت های سیاسی از سوی شهروندان خود را بر نمی تابیدند، گسترش تفکر اخوان المسلمین در جهان عرب را به شدت برای ادامه سلطنت خود خطرناک می دانستند.
در آن سال ها حسن البناء، بنیان گذار جماعت اخوان المسلمین مصر، در راستای تلاش های خود برای آشنا کردن مردم سایر کشورهای عربی با رویکرد سیاسی گروهش به دین اسلام، از ملک عبد العزیز پادشاه وقت عربستان سعودی نیز درخواست کرد که به وی اجازه دهد تا شعبه ای از اخوان المسلمین را نیز در عربستان راه اندازی نماید. ملک عبد العزیز اما به طور کلی با فعالیت احزاب و جنبش های سیاسی در عربستان مخالف بود و خیلی محترمانه درخواست رهبر محبوب اخوان المسلمین را رد کرد. با این وجود، در سال های بعد از مرگ ملک عبدالعزیز، مهاجرت گسترده نیروهای اخوان المسلمین به عربستان سعودی باعث شد که تفکرات اخوانی بالاخره به درون شبه جزیره راه پیدا کند.
دو رخداد مهمی که دربار سعودی و جماعت اخوان المسلمین را از هم دور کرد
در سال های پس از به قدرت رسیدن حسنی مبارک در مصر، دو اتفاق مهم در سطح منطقه و جهان باعث شد که بی اعتمادی ریشه دار بین عربستان سعودی و اخوان المسلمین کاملاً آشکار شود. در سال 1990 پس از اشغال کویت توسط رژیم صدام حسین، نیروهای ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا برای آزادسازی کویت عازم خلیج فارس شدند. در حالی که عربستان سعودی برای تأمین امنیت خود در برابر حمله احتمالی نیروهای صدام، از حضور نیروهای غربی استقبال می کرد، رهبران اخوان المسلمین به مخالفت با این موضع عربستان برخاسته و نسبت به گسترش نفوذ غربی ها در منطقه هشدار دادند.
پس از آزادسازی کویت در آغاز سال 1991 میلادی، خاندان آل سعود برای اولین بار در تاریخ حکومتشان بر عربستان شاهد تشکیل یک گروه اپوزیسیون به نام جنبش السهوه بودند. حاکمان سعودی، این جنبش که خواستار اصلاحات سیاسی در عربستان بود را به اخوان المسلمین و تلاش آن برای انتقام گرفتن از عربستان به دلیل همکاری با آمریکایی ها نسبت دادند و همین مسئله سرآغاز بروز تنش های جدی بین دو طرف شد.
تنش بین اخوان المسلمین و دربار سعودی در سال 2001 پس از حادثه 11 سپتامبر به اوج خود رسید. پس از آن که مشخص شد 15 نفر از عاملان اصلی حادثه 11 سپتامبر جزو اتباع عربستان سعودی بوده اند، حاکمان این کشور تلاش کردند تا با طرح این ادعا که اخوان المسلمین باعث انحراف جوانان سعودی شده و آنها را به انجام چنین کاری ترغیب نموده است، به نوعی از فشارهای آمریکا و جامعه جهانی بر خود بکاهند. سعودی ها مدعی شدند که این 15 نفر با الهام گرفتن از تفکرات رهبران اخوان المسلمین، به ویژه سید قطب الدین (که در سال 1966 به فرمان جمال عبدالناصر اعدام شد) اقدام به حمله به برج های دوقلو کرده اند.
در سال 2002 شاهزاده نایف بن عبدالعزیز که در آن زمان وزیر امور خارجه عربستان سعودی بود، طی صحبت های آتشین، اخوان المسلمین را سرمنشأ همه مشکلات جهان عرب خواند. وی با صراحت تمام اعلام کرد: «اخوان المسلمین تاکنون خسارات زیادی به عربستان وارد کرده است. ریشه همه مشکلات ما به این گروه ختم می شود. اصلاً اخوان المسلمین، کل جهان عرب را خراب کرده است».
قدرت گرفتن اخوان المسلمین در مصر جدید و به خطر افتادن منافع آل سعود در منطقه
دربار سعودی چه در زمانی که از اخوان المسلمین به شدت حمایت می کرد و چه در زمانی که در روابط خود با این گروه به بن بست خورد، اعتماد چندانی به آنها نداشت اما در عین حال با توجه به اینکه نیروهای اخوان المسلمین به شدت در مصر سرکوب می شدند و صاحب قدرت سیاسی نبودند، خطر کمتری را از جانب آنها احساس می کرد. پس از آغاز بهار عربی و سقوط پی در پی حکومت های منطقه اما همه چیز برای سعودی ها عوض شد.
قدرت گرفتن اخوان المسلمین در مصر و تونس – و شاید در سوریه- باعث شده است که خاندان سلطنتی عربستان بیش از هر زمان دیگری خطر این گروه اسلام گرای پرطرفدار را در نزدیکی خود احساس کنند. آنها از این بیمناکند که مبادا جنبش های الهام گرفته از اخوان المسلمین در عربستان، دوباره فعالیت خود را در عربستان از سر بگیرند و برای حکومت مشکلات جدی ایجاد کنند. در این میان، دستگیر شدن 11 شهروند مصری وابسته به اخوان المسلمین در امارات متحده عربی به اتهام تلاش برای تشکیل خانه های تیمی با هدف براندازی حکومت نیز بر شدت نگرانی و ترس دربار ریاض افزود.
علاوه بر این، خاندان سلطنتی عربستان تفکرات سیاسی-مذهبی جماعت اخوان المسلمین را رقیبی ایدئولوژیک برای وهابیت می داند؛ رقیبی قدرتمند که می تواند با گرفتن جای وهابیت در عربستان، حیات آل سعود را به طور جدی تهدید کند. حمایت های مالی سنگین دربار سعودی از گروههای سلفی مصر در برابر احزاب وابسته به اخوان المسلمین، در جریان انتخابات پارلمانی این کشور در اواخر سال 2011 خود شاهدی بر این مدعاست.
از طرف دیگر حاکمان عربستان از بابت بلندپروازی های منطقه ای دولت تحت حمایت اخوان المسلمین در مصر نیز احساس خطر می کنند. در حال حاضر مصر روابط نزدیکی را با ترکیه و قطر برقرار کرده است و تقویت رابطه این سه کشور که از اهرم های تأثیرگذاری چون نفوذ سیاسی، ثروت و قدرت نظامی برخوردارند، می تواند موقعیت عربستان سعودی در منطقه را به خطر اندازد.
منبع: سایت شفقنا (www.shjafaqna.com/persian) - ترجمه محمد اشرفی