رضاشاه به روايت ميلسپو

از رضاشاه نمي‌بايست يك نقش محدود يا نقشي مطابق قانون اساسي انتظار داشت. او موجودي بود با عريزه‌هاي بدوي، بي‌رحم و بي‌اعتقاد به قانون كه عده‌اي نوكرصفت و چاپلوس دوره‌اش كرده بودند و چند نفر كم‌جرئت و خودخواه به او مشاوره مي‌دادند. او از صميم قلب و عميقاً از وضع نابسامان كشورش تكان خورده بود، به توانايي خودش اطمينان داشت و از اعتماد به نفس فوق‌العاده‌اي برخوردار بود. هيچ رابطه‌اي با انقلاب مشروطيت و هيچ رشتة محكمي چه از نظر عملي و چه از نظر عاطفي با قانون اساسي نداشت. او به مقام سلطنت به همان‌گونه مي‌نگريست كه يك رعيت مازندراني مي‌بايست به شاهش بنگرد: پادشاهي خودكامه، منبع كليه دانش‌ها و «ساية‌خدا». بنابراين وقتي رضاشاه به سلطنت رسيد، متعهد شده بود كه پادشاهي خودكامه باشد و همان‌طور كه سير رويدادها نشان داد نه يك خودكامة خيرانديش.
او از بعضي جهات مرد بزرگي بود. مجموعة صفات و اعمال او نشان مي‌دهد كه پديده‌اي فوق‌العاده بود. درشت‌اندام، راست‌قامت، زمخت، با بيني عقابي كه تا انتهاي كار سرباز باقي ماند. چون داراي تواني بي‌اندازه بود. بدون وقفه و خستگي كار مي‌كرد و ديگران را نيز بي‌رحمانه به كار وامي‌داشت. به شيوة سلاطين كهن شرقي دركارهاي دولت از سياست عاليه گرفته تا جزئيات بسيار ريز دخالت مي‌كرد. در سال‌هاي آخر سلطنتش چنين مي‌نمود كه نسبت به قدرت حالت جنون پيدا كرده است. اين داستان را نقل مي‌كنند كه او مي‌خواست در محلي درخت بكارد. كارشناس جنگلباني اظهار داشت: «اعليحضرتا، اين درخت‌ها در اين محل رشد نخواهند كرد!» او پاسخ داد: «اگر من امر كنم رشد خواهند كرد.» نيز روايت شده است كه يكي از چاپلوسان پس از آنكه اقدامت حيرت‌انگيز شاه را يادآوري كرد، افزود: «اعليحضرتا شما بسيار مقتدريد، شما ساية خدا هستيد.» مي‌گويند رضاشاه لحظه‌اي به فكر فرورفت و سپس با لحن جدي گفت: «شايد خودِ خدا باشم!» درنده خويي و طمع كه از قبل در نهادش وجود داشت، رفته‌رفته بر رفتارش مسلط شد. با حفظ اين صفات و پيروي از سنت پادشاهان مستبد ايران، همانند همة‌ديكتاتورها ترس و وحشت را نخستين وسيلة حكومتش قرار داد. مثل ديگر شخصيت‌هاي تايخي بزرگ‌تر، تبديل به سازنده‌اي شد پرپندار، بي‌قرار، ظالم به ميزاني غيرقابل تصور و با نتايجي شگفت‌آور.
پاره‌اي از اقدامات رضاشاه مدبرانه و داراي اثرات درازمدت بود. پاره‌اي ديگر از نظر اصولي صحيح بود و در زمان و مكان و رابطة مناسب مي‌توانست مفيد باشد ولي بخش بزرگي از اين برنامه‌هاي ساختماني با توجه به نيازهاي اساسي كشور زودرس و بي‌فايده بود. بسياري از اقدامات رضاشاه هيچ كمكي به روشن شدن افكار، تقويت نهادها و پيشرفت درازمدت كشورش نكرد. او كارهايي براي مردم انجام داد ولي از جانب مردم كار عمده‌اي صورت نگرفت. شايد زمامداري كه كمتر كارهاي سطحي مي‌كرد، احترام بيشتري به پيشرفت‌هاي نامحسوس و توجه بيشتري به امور اساسي مبذول مي‌داشت.
كشاورزي، بهداشت و آموزش، اساس پيشرفت يك كشور به شمار مي‌رود. كشاورزي به آب بستگي دارد و آب در ايران وابسته به آبياري است. با اين حال در هيچ يك از فعاليت‌هاي شگرف سازندگي رضاشاه حتي يك طرح بزرگ آبياري وجود داشت. قحطي كه در اثر خشكسالي و توزيع نامناسب محصول غله وقوع مي‌يابد، از جملة اسفناك‌ترين بلاياي ايران بود. هيچ گامي در راه درمان اين بيماري برداشته نشد. رضاشاه كشاورزان را كه اكثريت جمعيت ايران را تشكيل مي‌د‌هند، بي‌رحمانه استثمار كرد. او به نحوي عاقلانه مسئله عشاير و ارتباط آن با وحدت ملي را درك كرد ولي به نحو غير عاقلانه رفاه عشاير را ناديده گرفت، كوشيد شيوة زندگي آنان را عوض كند، رؤساي آن‌ها را زنداني كرد يا كشت و به جاي ايجاد وحد عملاً تفرقه را در كشور تشديد كرد. مصادره املاك نيز به مقدار زيادي به بي‌اعتبار شدن اسناد زمين‌ها كمك كرد.
در زمينة بهداشت، كار خود را با احداث بيمارستان‌ها آغاز كرد ولي به طرز گسترده‌اي طب پيشگيري و بهداشت جامعه را ناديده گرفت. در هيچ يك از شهرهاي ايران لوله‌كشي آب ايجاد نكرد. در نتيجه خوردني‌ها و آشاميدني‌ها همچنان آلوده ماند.
رضاشاه واقعاً به مسئلة آموزش علاقه‌مند بودند. او از تعداد بيسوادان كاست و در مقايسه با آنچه براي صنعت كرده بود، پيشرفت‌هاي آموزشي اساسي به نظر مي‌رسيد ولي در عمل برنامة صنعتي او با آرمان‌هاي آموزشي كه ادعا مي‌كرد تناقص داشت زيرا براي كارخانه‌هاي خصوصي و دولتي ايران از كار زنان و كودكان به حد اعلاي آن استفاده مي‌كرد. او خيابان‌هاي وسيع و سنگفرش احداث كرد ولي از پيش‌بيني محل براي پارك‌هاي عمومي غافل ماند.
اگر پهلوي بيشتر شبيه به جورج واشينگتن بود و نقش محدودتري ايفا مي‌كرد، احتمال مي‌رفت كه دولت و مردم بسياري از كارهاي خوب و تعدادي از كارهاي بد را كه در اين دوره به شاه نسبت داده مي‌شد خودشان انجام مي‌دادند. علاوه بر آن كشور درازمدت به پيشرفت‌هاي واقعي‌تري نايل مي‌شد. در طول اين سال‌ها بسياري از دگرگوني‌هاي عمدة اقتصادي كه در ايران صورت گرفت، در عراق و سوريه و فلسطين نيز انجام شد. در اين كشورها نيز كارخانه‌ها احداث شد، شهرها گسترش يافت و خانه‌هاي سبك جديد پديدار شد. هر يك از اين كشورها هتل‌هاي امروزي ساختند و برخلاف ايران اشخاص ماهر را براي ادارة آن‌ها تربيت كردند. افزون بر آن در عراق و سوريه و فلسطين مردم نيز از لحاظ نيرو، ابتكار و هدف به رشد نايل شدند.
با اين همه اگر كسي برنامه‌هاي مزبور را ارزيابي كند، معلوم مي‌شود كه زيان‌بخش‌ترين كاستي‌هاي رضاشاه در وسايلي بود كه به كار مي‌برد: ديكتاتوري، فساد و ترور.
او قانون اساسي را لغو نكرد، تصويب‌نامه‌ها را جانشين قوانين نساخت، پارلمان را تعطيل نكرد يا هيئت وزيران را منحل نكرد. مشروطيت، قانون اساسي و ديگر قوانين، مجلس و هيئت وزيران به جاي خود باقي ماندند. ولي در عمل او به كلي برخلاف روح قانون اساسي عمل و بسياري از مواد آن را نقض كرد، به ويژه آنچه مربوط به حقوق مردم مي‌شد. انتخابات انجام مي‌شد ولي شاه بر آن نظارت داشت. پارلمان دست‌نشانده، ترسو و فاسد قوانيني به روال عادي تصويب مي‌كرد ولي دقيقاً طبق دستور و نظر شاه. نخست وزير و وزيران از سوي شاه عزل و نصب مي‌شدند و دستورات خود را از او دريافت مي‌كردند. او آزادي مطبوعات و همچنين آزادي گفتار و اجتماعات را كه قبلاً وجود داشت به كلي از بين برد.
هنگامي كه من با رضاشاه آشنا شدم او را بيشتر فاقد قيود اخلاقي يافتم تا هرزه و فاسد. در ايران ضرب‌المثلي وجود دارد كه اشخاص درستكار تنبل بيكاره‌اند و اشخاص نادرست زرنگ. و رضاشاه بي‌شك به فعاليت و زرنگي بيشر اهميت مي‌داد و نادرستي را هم بي‌شك با سليقه‌اش جورتر مي‌يافت و بيشتر مايل بود آن را وسيلة كارش قرار دهد؛ از نظر كسب پول نيز اين شيوه را رضايت‌بخش‌تر مي‌دانست. در هر حال با گذشت زمان او مشاوران كم و بيش نجيب خود را كنار گذاشت و بدترين عناصر كشور را پيرامون خودش جمع كرد. او اين عده را همدست خودش ساخت. به آن‌ها امتيازات گوناگون داد. با دقت شگفت‌انگيزي هر رذالتي را پاداش و هر فضيلتي را مجازات داد. در عين حال خودش را به ملت تأثيرپذيرش به عنوان نمونة مجسم فساد معرفي كرد.
وسيلة كار رضاشاه طبعاً حكومت ترور بود. هنگامي كه من هنوز به قدر كافي نزديك و شاهد رويدادها بودم، مواردي از بي‌رحمي او توجهم را جلب كرد. ولي پس از نخستين سال‌هاي سلطنتش ترور گسترش يافت. او ظاهراً دست به هيچ تصفيه‌اي در يك زمان نزد، هر چند گفته مي‌شود كشتار بزرگ مشهد به دستور شخص او صورت گرفته بود. وقتي من مجدداً به ايران بازگشتم به من خبر دادند كه او هزاران نفر را زنداني و صدها نفر را به قتل رسانده كه بعضي از آنان به دست خودش بوده است. به من گفتند كه بسياري از رجال و شخصيت‌ها در زندان مسموم يا با آمپول هوا كشته شده‌اند. به عنوان مثال مي‌توان از فيروز وزير مالية سابق، تيمورتاش كه زماني وزير دربار مورد اعتمادش بود، سردار اسعد يكي از رؤساي ايل بختياري كه زماني وزارت جنگ را بر عهده داشت نام برد. داور كه قبلاً از وي نام بردم و يك صاحب‌منصب فوق‌العاده لايق بود، خودكشي كرد. كيخسرو شاهرخ نمايندة زرتشتيان در مجلس كه تاجري محترم و دوست هيئت امريكايي سابق بود به قتل رسيد. تقدس مذهبي يا حرمت اماكن مقدسه نيز ديكتاتور را از اعمال خشونت‌بار بازنمي‌داشت. او به زيارتگاه‌ها بي‌احترامي كرد. روحانيون را مضروب كرد و كشت. وحشت بر افراد مستولي گرديد. هيچ كس نمي‌دانست به چه كسي اعتماد كند و هيچ كس جرئت نمي‌كرد اعتراض يا انتقاد كند. به جز در اوايل كار، به نظر نمي‌رسيد هيچ تلاشي براي كشتن شاه به عمل آمده باشد. مي‌گويند خود او بر اين باور بوده كه مقدر است عمر طولاني داشته باشد.

منبع:دكتر آرتور ميلسپو، امريكايي‌ها در ايران، ترجمه دكتر عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر البرز، 1370، ص 39 و 40 ، 49 تا 53.

اگر پیمان مردم با ولی بود           اگر پیوند با آل علی بود !!!



اگر پیمان مردم با ولی بود

اگر پیوند با آل علی بود


نه فرمان نبی از یاد می رفت

نه رنج و زحمتش برباد می رفت


نه زهرا کشته می شد در جوانی

نه می شد خسته از این زندگانی


نه خون دل نصیب مجتبی بود

نه پرپر لاله ها در کربلا بود

... اپيزود آخر; بیاد حر انقلاب اسلامی، شهید شاهرخ ضرغام

شاهرخ

... اپيزود آخر

نیروی کمکی نیامد. توپخانه هم حمایت نکرد. همه نیروها به عقب آمدند. شب بود که به هتل رسیدیم .
آقا سید( شهید سید مجتبی هاشمی- جانشین جنگهای نامنظم) را دیدم، درد شدیدی داشت. اما تا مرا دید با لبخندی بر لب گفت: خسته نباشی دلاور، بعد مکثی کرد و با تعجب گفت: شاهرخ کو؟

بچه ها در کنار جمع شده بودند. نفس عمیقی کشیدم و چیزی نگفتم. قطرات اشک از چشمانم سرازیر شد ،سید منتظر جواب بود. این را از چهره نگرانش می فهمیدم. کسی باور نمی کرد شاهرخ دیگر در بین ما نباشد. خیلی از بچه ها بلند بلند گریه می کردند. سید را هم برای مداوا فرستادیم بیمارستان. روز بعد یکی از دوستانم که رادیو تلویزیون عراق را زیر نظر داشت سراغ من آمد نگران و با تعجب گفت: شاهرخ شهید شده؟ گفتم چطور مگه؟ گفت: الآن عراقی ها تصویر جنازه یک شهید رو پخش کردند. بدن بی سر او پر تیر و ترکش و غرق در خون بود. سربازان عراقی هم در کنار پیکرش از خوشحالی هلهله می کردند. گوینده عراق هم می گفت ما شاهرخ، جلاد حکومت ایران را کشتیم!

اثری از پیکر شاهرخ نیافتیم. او شهید شده بود. شهید گمنام. از خدا خواسته بود همه را پاک کند. همه گذشته اش را. می خواست چیزی از او نماند. نه اسم، نه شهرت، نه قبر و مزار و نه هیچ چیز دیگر. اما یاد او زنده است. یاد او نه فقط در دل دوستان، بلکه در قلوب تمامی ایرانیان زنده است. او مزار دارد. مزار او به وسعت همه خاکهای سرزمین ایران است.
 
:: برای شادی ارواح امام و شهدا وتعجیل در فرج حضرت حجت (ع) صلوات ::

شاه شمشاد قدان، خشرو شیرین دهنان، که به مژگان شکند صف همه صفشکنان ...

مستند 162

در روزهاي اخير، انتشار خبر توليد مستند 37 دقیقه‌ای «162» توسط بسيج دانشجويي دانشگاه امام صادق (عليه السلام) و در نقد صداوسيما، نشان داد كه اين حدس و گمان‌ها بيهوده نبوده است؛ چنانچه براي اولين بار، رويكردهاي كلي صداوسيماي جمهوري اسلامي با نگاهي ويژه به برنامه‌هاي نوروز 91، در اين مستند به نقد كشيده شده است.

البته اين مستند از جنبه‌ي ديگري نيز، جز اولين‌ها به شمار مي‌رود؛ چرا كه «162» اولين مستند جدي توليدي بسيج دانشجويي يك دانشگاه است. به عبارت بهتر، گرچه در سال‌هاي اخير در برخي دانشگاه‌ها همچون دانشگاه شريف، توسط مجموعه‌ي مستندسازي «سفير»، قدم‌هاي جدي در عرصه‌ي مستندسازي ارزشي برداشته شده است، اما هيچ‌گاه به طور رسمي، تشكل بسيج دانشجويي، متولي رسمي اين مستندها نبوده است و از اين حيث، «162» اولين گام بسيج دانشجويي در توليد يك مستند به شمار مي‌رود.
 
دست اندركاران اين مستند، اثر خود را چنين معرفي كرده‌اند:
 
«بعد از گذشت حدود سه سال از حکم ابقای مهندس «ضرغامی» در سمت ریاست سازمان صدا و سیما از جانب مقام معظم رهبری و تاکید ایشان بر «اخلاق»، «امید» و «آگاهی» در جهت گیری های آن سازمان، متاسفانه هنوز شاهد ساخت برنامه‌هایی هستیم که هیچ سنخیتی با ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی ندارند.
 
مستند «162» با نگاهی به رسالت و وظیفه‌ي این رسانه‌ي مهم و تاثیرگذار، رویکردهای رسانه ملی را از جنبه‌های مختلفی مانند خانواده، نفاق رسانه‌ای، الگوسازی، ترویج موسیقی و ترویج اباحه‌گری مورد بررسی قرار داده است؛ برای این کار، ویژه برنامه‌های نوروزی صدا و سیما که یکی از پربیننده‌ترین برنامه‌های رسانه‌ي ملی در طول سال می‌باشد، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است...

دامادی بزرگی در پیش داریم ...

شهید غلامعلی پیچك در بخشی از وصیتنامه خود نوشته است:

"جنازه مرا بر روی مین ها بیندازید، تا منافقین فكر نكنند، ما در راه خدا از جنازه‌مان دریغ داریم، به دامادی دو ماهه من ننگرید، دامادی بزرگی در پیش داریم."

علامه حلی ...

خبرگزاری فارس: علامه حلی، مرجع تقلید 28 ساله و نخستین «آیت‌الله» جهان تشیع

حسن بن یوسف بن على بن مطهر حلى، معروف به «علامه حلى»، فقیه، محدث، مفسر، متکلم، ادیب و حکیم بزرگ اسلام و شیعه در روز 29 ماه مبارک رمضان سال 648 هجرى در شهر «حله» به دنیا آمد. شهری که بزرگانی مانند ابن ادریس، سید بن طاووس، محقق حلی، ابن فهد حلی از آنجا برخاسته‌اند و امیرالمومنین علیه‌السلام پیش‌بینی شهر حله و بزرگان آن را کرده بود و فرموده بود: در اینجا شهرى ‌‌به وجود مى‌‌آید که آن را «حله سیفیه» گویند و مردى از تیره بنى اسد آن را بنا خواهد کرد و از این شهر، مردان پاک ‌‌سرشت و مطهر پدید مى‌‌آیند که در پیشگاه خداوند «مقرب» و «مستجاب ‌‌الدعوة» مى‌‌شوند.

علامه حلی در یک خانواده علمى و روحانى متولد شد. از کودکى به تحصیل علم و کسب کمال پرداخت.

ادبیات عرب، علوم مقدماتى و متداول عصر را در «حله» نزد پدر که از علما بود و سایر علماى بزرگ آن منطقه، همچون دایى بزرگوارش محقق حلى که از بزرگان علمای شیعه است و پسر عموى مادرش شیخ نجیب الدین یحیى بن سعید و سید احمد بن طاووس و رضى الدین على بن طاووس و حکیم مشهور ابن میثم بحرانى مؤلف «شرح نهج البلاغه» آموخت.

علامه حلی قبل از سن بلوغ به مقام اجتهاد رسید

علامه حلی هنوز به بلوغ و سن تکلیف نرسیده بود که از تحصیل علومی که برای اجتهاد لازم بود فراغت یافت و به مقام عالى اجتهاد نایل آمد و از همان روزها آوازه فضل و نبوغ و هوش سرشار او همه جا طنین افکند و آینده بسیار درخشانى را به او نوید داد.

علامه یکى از اعجوبه‏‌‌هاى روزگار بود. در فقه، اصول، کلام و عقاید، منطق، فلسفه، رجال و... کتاب‌‌های بسیار مفید و ماندگار نوشته است. حدود صد کتاب از آثار خطى یا چاپى او شناخته شده و خیلی‌ها شناخته نشده است.

علامه حلی، فقه تسنن را نزد علماى تسنن تحصیل کرده است.

علامه حلی در ایام جوانی مرجع تقلید شیعیان شد

بعد از رحلت محقق حلى در سال 676 ق که زعامت و مرجعیت شیعیان را به عهده داشت شاگردان ممتاز وى و فقها و دانشمندان حله به دنبال فقیه و مجتهدى بودند که خصوصیات مرجعیت و زعامت را دارا باشد تا او را به عنوان مرجع تقلید معرفى کنند.

آنان تنها علامه حلى را که از شاگردان برجسته و دست پرورده مکتب فقهى محقق حلى بود و فقها و مجتهدان به نام آن روزگار در حوزه درس وى شرکت کردند شایسته مرجعیت و پیشوایى دین مى‌شناختند و این در زمانى بود که فقط 28 بهار از عمر شریف علامه گذشته بود.

علامه علی‌الاطلاق و اولین آیت الله

در کتب فنی و تخصصی کلمه «علامه» که می‌گویند مراد فقها و بزرگان، علامه حلی است. از این رو در میان علمای شیعه، تنها علامه حلی است که به طور مطلق و بدون ذکر نام، «علامه» خطاب می‌شود.

مثلا حضرت امام خمینی درباره علامه حلی می‌فرماید: «کسانى که حافظ عقاید و قوانین و نظام اجتماعى اسلام هستند، مانند «خواجه نصیر» و «علامه» که خدمت شایان و نمایانى کرده‏‌اند، اگر بمیرند خلئى به وجود مى‏‌آید. اما من و جنابعالى براى اسلام چه کرده‏‌ایم که اگر مردیم مصداق این روایت باشد؟ هزار نفر از ما بمیرد، هیچ خبرى نمى‏‌شود! ما یا فقیه نیستیم حق فقه، یعنى آن طور که باید بود؛ و یا مؤمن نیستیم حق ایمان.» (ولایت فقیه/ ص 134)

همچنین علامه حلی، اولین عالمی است که لقب «آیت الله» برایش دادند. یعنی پس از رحلت محقق حلى، زعامت و مرجعیت شیعیان به علامه حلى منتقل شد و این بار امانت الهى بر دوش با کفایت او گذاشته شد. بدین سبب به لقب مقدس و شریف «آیت الله» مشهور شد که در آن روزگار تنها او به این لقب خوانده مى‌‌شد و هر کس، آیت الله مى‌‌گفت منظورش علامه حلى بود.

علامه حلی در کلام علامه سیدمحمدحسین طهرانی

علامه طهرانی می‌نویسد: علامه حلى از برجستگان نوادر دهر است، که نام او تا ابدیت بر صفحه تحقیق و تدقیق نوشته شده، و چنان بحر محیط علم، و دریاى بیکران معرفت و تحقیق است که همه فقهاى شیعه از آن زمان تا به حال به کتب فقهیه او همچون تذکره و تحریر و مختلف و منتهى و قواعد و تبصره نیازمندند.

علامه حلی در کلام شهید آیت الله مطهری

علّامه حلّى- که حتماً نامش را زیاد شنیده‌‏اید- از اکابر و از بزرگترین فقهاى اسلام است، نه تنها از بزرگترین فقهاى شیعه بلکه از بزرگترین فقهاى اسلام شمرده شده است.

او در منطق و کلام و فلسفه و ریاضیات و ... شاگرد خواجه نصیرالدین و در فقه شاگرد محقق حلّى صاحب شرایع است که او هم از فقهاى درجه اول شیعه است.

علّامه و خواجه، جزء نوابغ شمرده شده‌‌‏اند. خواجه نصیرالدین جزء ریاضیون تقریباً درجه اول جهان شمرده مى‌‌‏شود....

علّامه هم در فن خودش که فقه است، قطعاً و بدون شک از نوابغ است. کتابهاى خیلى زیادى دارد، از جمله کتابى است به نام «تذکرة الفقهاء». براستى وقتى انسان این کتاب را مطالعه مى‌‏‌کند از تبحّر یک نفر در یک فن به حیرت مى‌‏افتد.

«تذکرة الفقهاء» کتابى است فقهى اما نه تنها فقه شیعه را بیان کرده بلکه در هر مسأله‏‌اى فتواى همه اهل تسنن آنهم نه فقط چهار امامشان: ابوحنیفه، شافعى، مالک و احمد، بلکه فتواى اکابر فقهاى ماقبل از منحصر شدن مذاهب به این چهار تا را نیز نقل کرده است.

در هر مسأله‌‏‌اى مى‏‌‌گوید در اینجا ابوحنیفه چنین گفته، شافعى چنین گفته و عقیده ما امامیه چنین است.

گاهى ردّ و ایراد هم مى‌‌‏کند مثلًا مى‌‏گوید شافعى در یک قول خودش چنین گفته، در قول دیگرش چنین گفته، اول چنین گفته، بعد از عقیده خودش عدول کرده و چنین گفته است. آقاى شیخ محمّد تقى قمى مى‏‌گفت وقتى که مى‏‌خواستند تذکره را چاپ کنند، از علماى هر مذهبى از مذاهب اهل تسنن متخصصى آوردند.

اینها اعجاب داشتند که این مرد بر اقوال ما از خود ما بیشتر احاطه دارد. یک چنین آدم فوق‌‏العاده‌‏اى بوده است.

علّامه کتاب تجرید را شرح کرده. قسمت منطقش به نام الجوهر النَّضید معروف است که از بهترین کتابهاى منطق است و قسمت کلامش به نام کشف المراد که امروز به آن «شرح تجرید» مى‏‌گویند.

شرح علّامه، هم بر منطق و هم بر کلامش خیلى مختصر است. بعد از علّامه مکرر این کتاب را شرح و حاشیه کرده‌‏‌اند. یکى آن را رد کرده، دیگرى تأیید کرده و شاید در دنیاى اسلام هیچ کتابى به اندازه تجرید مورد بحث قرار نگرفته است، یعنى هیچ متنى نداریم که به اندازه این کتاب برایش شرح و حاشیه نوشته باشند و مرتب آن را رد و یا تأیید کرده باشند. علت این امر این است که خواجه وقتى خواسته مطالب و مسائل را بر مذاق شیعه بیان کند خیلى خلاصه و متن‏‌گویى کرده، تقریباً عجالتاً گذشته، یک اشاره‏اى به مطالب کرده و گذشته است.

در قسمتهاى آخر کتاب تجرید بحثى براى امامت باز شده است. از این بحث، چون مورد قبول همه علماى شیعه هست، مى‏‌توانید بفهمید که منطق علماى شیعه در این زمینه چگونه منطقى است.

منهاج الکرامة علّامه حلّى و منهاج السنه ابن تیمیّه‏ (شیخ وهابیت)

علامه حلی کتابی به نام منهاج الکرامه نوشت که باعث شد بسیاری از اهل تسنن آن زمان، شیعه شدند. ابن تیمیه (شیخِ و بزرگِ وهابیت) در تقابل با کتاب منهاج الکرامة علامه حلی، کتابی تحت عنوان منهاج السنه نوشت و یک سری ادعاهای واهی، پوچ و نادرست نسبت به شیعه مطرح کرد و با توهین‌‌های بیش از حد سعی کرد ذهن مخاطب را تحت کنترل خود درآورد.

علامه سید محمدحسین طهرانی می‌نویسد: علَّامه حِلِّى که به حقّ مى‌‏توان او را همچون شیخ مفید از أرکان پاسداران امَّت و مدافعین آن براساس تعقّل و برهان از متکلّمین و باحِثین درجه اوَّل مذهب به شمار آورد، کتاب «منهاج الکرامة» خود را به تقاضاى الجایتو (سلطان محمد خدابنده) که مرد سنّى حنفى بود، و با مجلس و برهان علّامه مذهب تشیّع را برگزید نگاشت. و این کتاب پس از آن مجلس انتشار یافت، و الحقّ کتابى است نفیس و سزاوار است طلّاب مبتدى در ضمن دروس کلامى خود، آن را نیز نزد استاد بخوانند.

ابن تَیمِیَّة حَنْبَلى که از معاندین شیعه و از ناصبین محسوب مى‌‏‌گردد، و معاصر با علَّامه بود، کتابى به نام «مِنْهاج السُّنَّة» تصنیف کرد، و در ردّ و اعتراض و ایراد واهى در پاسخ علّامه با از دست دادن عفّت قلم، از هیچ نسبت ناروائى و نابجائى دریغ نکرد.

چون کتاب «منهاج الکرامة» بسیار مختصر، و فقط حاوى اصول معتقدات شیعه است، علّامه پس از منهاج، کتابى دیگر نگاشت که بسیار مفصَّلتر و مشروحتر بحث کرده است، و نام آن را «نهج الحق و کشف الصدق» گذارد و به قدرى از ذخائر نفایس‏ و لئالى شاهوار و دُرَرِ آبدار در آن منطوى مى‏‌‌باشد که به نظر حقیر مورد نیاز و استفاده أعلام نیز خواهد بود.

زمان تحصیل علامه حلى همزمان با جنگیزخان مغول بود‏

علامه حلی در «حله» رشد کرد و همانجا به ادامه تحصیل مشغول شد. در آن زمان کشور ایران در آتش بیداد دودمان چنگیزخان مغول مى‌‏سوخت.

پر کردن چاه برای جلوگیری از منفعت طلبی در فتوا

شهید مطهری نقل می‌کند: معروف است که علامه حلّى براى اولین بار در تاریخ فقه شیعه معتقد شد که این که مى‏‌‌گویند [اگر نجاستى در چاه بیفتد] چاه نجس مى‏‌شود، اگر مرغى بیفتد چند دلو آب باید کشید، اگر الاغى بیفتد چقدر و اگر انسانى در آن بمیرد چقدر، کشیدن این آبها مستحب است، واجب نیست و حال آنکه تا عصر او تمام فقهاى شیعه اتفاق داشتند که اینها واجب است.

قضیه این بود که در خانه خودش این ابتلا پیدا شد. یک نجاستى در چاه افتاده بود و خواست نظر بدهد. آمد از نو مستقل روى این مسأله فکر کند (حالا من کار ندارم منزوحات بئر واجب است یا نه). کتابها و مدارک را جلوى خودش گذاشت که درباره این مسأله قضاوت کند، فتواى واقعى خودش را به دست بیاورد که واقعا این کار واجب است یا واجب نیست. مطالعه کرد، یکدفعه دید آن گوشه دلش تمایل به این است که فتوایش این باشد که واجب نیست چون الآن منفعتش ایجاب مى‏کند که واجب نباشد.

ترسید که این منفعت‌‏طلبى، فکرش را بدزدد و بعد فتوایى بدهد که این فتوا زبان فقه و فکر و استدلال و زبان یک فکر بى‏‌طرف نباشد، زبان یک فکر طرفدار باشد. مى‏‌گویند دستور داد چاه را پر کردند. خودش را از این منفعت طلبى آزاد کرد، بعد نشست فکر کردن، دید الآن هم عقیده‌‏اش همین است، آنوقت فتوا داد.

آباد کردن نواحی و وقف آنها برای استفاده عموم

علامه به پیروى از مولایش امیرالمومنین علیه‌السلام نواحى وسیعى را با مال و دست خود آباد کرد و براى استفاده مردم وقف نمود و این یکى از فضیلت‌‌هاى او بود.

تشرف به خدمت امام زمان (عج)

علامه هر هفته روزهاى پنجشنبه به زیارت مولا و آقایش امام حسین (ع) مى‌شتافت. در یکى از هفته‌ها که به تنهایى در حال حرکت بود شخصى همراه وى به راه افتاد و با یکدیگر مشغول صحبت شدند. در ضمن صحبت براى علامه معلوم شد که این شخص مرد فاضلى است و تبحر خاصى در علوم دارد.

از این نظر مشکلاتى را که در علوم مختلف برایش پیش آمده بود از آن شخص پرسید و او به همه پاسخ گفت تا اینکه بحث در یک مساله فقهى واقع شد و آن شخص فتوایى داد که علامه منکر آن شد و گفت: دلیل و حدیثى بر طبق این فتوا نداریم!

آن شخص گفت: شیخ طوسى در کتاب تهذیب، در فلان صفحه و سطر حدیثى را در این باره ذکر کرده است!

علامه متحیر شد که این شخص کیست! از او پرسید آیا در این زمان که غیبت کبراست می‌توان حضرت صاحب الامر (عج ) را دید؟

در این هنگام عصا از دست علامه افتاد و آن شخص خم شد و عصا را از زمین برداشت و در دست علامه گذاشت و فرمود: چگونه صاحب الزمان را نمى‌توان دید و حال آنکه دست او در دست تو است! علامه، بى‌اختیار خود را در مقابل پاى آن حضرت انداخت و از حال رفت!

وقتى به خود آمد کسى را ندید. پس از بازگشت به حله به کتاب تهذیب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطر که آن حضرت فرموده بود پیدا کرد و به خط خود در حاشیه آن نوشت: این حدیثى است که حضرت صاحب الامر (عج) به آن خبر داد و به آن راهنمایى کرد.

استادان علامه حلی

1 - خواجه نصیر الدین طوسى‏

2 - محقق حلى‏

3 - شیخ سدید الدین یوسف (پدر گرامیش)

4 - سید احمد بن طاووس‏

5 - سید على بن طاووس‏

6 - ابن میثم بحرانى‏

7 - شیخ نجیب الدین یحیى بن سعید

8 - شیخ تقى الدین عبد الله بن جعفر بن على صباغ حنفى‏

شاگردان علامه حلی

1 - فرزند بزرگوارش فخر الدین محمد که از علمای بزرگ شیعه است.

2 - شیخ ابو الحسن مزیدى‏

3 - قطب الدین رازى، شارح شمسیه‏

4 - سید احمد بن ابراهیم بن زهره‏

تالیفات و آثار علامه حلی

علامه حسن زاده آملی می‌‌نویسد: «علّامه‏ حلى‏ را در حدود پانصد مجلد تألیف علمى است»

از آثار علمی ایشان می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره داشت:

الف - آثار فقهى 

منتهى المطلب فى تحقیق المذهب، تلخیص المرام فى معرفه الاحکام، غایه الاحکام فى تصحیح تلخیص المرام، تحریر الاحکام الشرعیه على مذهب الامامیه، مختلف الشیعه فى احکام الشرعیه، تبصره المتعلمین فى احکام الدین، تذکره الفقها، ارشاد الاذهان فى احکام الایمان، قواعد الاحکام فى معرفه الحلال و الحرام، مدارک الاحکام، نهایه الاحکام فى معرفه الاحکام، المنهاج فى مناسک الحاج، تسبیل الاذهان الى احکام الایمان، تسلیک الافهام فى معرفه الاحکام، تنقیح قواعد الدین، تذهیب النفس فى معرفه المذاهب الخمس، المعتمد فى الفقه، رساله فى واجبات الحج و ارکانه و رساله فى واجبات الوضو و الصلوه .

ب - آثار اصولى

النکه البدیعه فى تحریر الذریعه، غایه الوصول و ایضاح السبل، مبادى الوصول الى یعلم الاصول، تهذیب الوصول الى علم الاصول، نهایه الوصول الى علم الاصول، نه الوصول الى علم الاصول، منتهى الوصول الى علمى الکلام و الاصول.

ج - آثار کلامى و اعتقادى

منهاج الیقین ، کشف المراد، انوار الملکوت فى شرح الیاقوت، نظم البراهین فى اصول الدین، معارج الفهم، الابحاث المفیده فى تحصیل العقیده، کشف الفوائد فى شرح قواعد العقائد، مقصد الواصلین، تسلیک النفس الى حظیره القدس، نهج المسترشدین، مناهج الهدآیه و معارج الدرآیه، منهاج الکرامه، نهایه المرام، نهج الحق و کشف الصدق، الالفین، باب حادى عشر، اربعون مساله، رساله فى خلق الاعمال، استقصا النظر، الخلاصه، رساله السعدیه، رساله واجب الاعتقاد، اثبات الرجعه، الایمان، رساله فى جواب سئوالین، کشف الیقین فى فضائل امیر المومنین علیه‌السلام، جواهر المطاب، التناسب بین الاشعریه و فرق السوفسطائیه المبحاث السنیه و المعارضات النصریه، مرثیه الحسین علیه‌السلام.

د - آثار حدیثى

استقصا الاعتبار فى تحقیق معانى الاخبار، مصابیح الانوار، الدرر و المرجان فى الاحادیث الصحاح و الحاسن، نهج الوضاح فى الاحادیث الصحاح، جامع الاخبار، شرح الکلمات الخمس لامیرالمومنین علیه‌السلام، مختصر شرح نهج البلاغه، شرح حدیث قدسى.

ه ‍- آثار رجالى

خلاصه الاقوال فى معرفه الرجال، کشف المقال فى معرفه الرجال، ایضاح الاشتباه.

و - آثار تفسیرى

نهج الایمان فى تفسیر القرآن، القول الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز و ایضاح مخالفه السنه .

ز - آثار فلسفى و منطقى

القواعد و المقاصد، الاسرار الخفیه، کاشف الاستار، الدر المکنون، المقامات، حل المشکلات، ایضاح التلبیس، الجوهر النضید، ایضاح المقاصد، نهج العرفان، کشف الخفا من کتاب الشفا، مراصد التدقیق و مقاصد التحقیق، المحاکمات بین شراح الاشارت، ایضاح المعضلات من شرح الاشارات، نور المشرق فى علم المنطق، الاشارات الى معانى الاشارات، بسط الاشارت، تحریر الابحاث فى معرفه العلوم الثلاثه، تحصیل الملخص، التعلیم التام، شرح القانون، شرح حکمة الاشراق، القواعد الجلیه.

ح - آثار درباره دعا

الادعیه الفاخره المنقوله عن الائمه الطاهره، منهاج الصلاح فى اختصار المصباح.

ط - آثار ادبى

کشف المکنون من کتاب القانون، بسط الکافیه، المقاصد الوافیه بفوائد القانون و الکافیه، المطالب العلیه، لب الحمکه، و اشعار در موضوعات مختلف و قصیده‌اى بلند درباره دانش و مال.

ى - دیگر آثار

آداب البحث، جوابات المسائل المهنائیه الاولى، جوابات المسائل المهنائیه الثانیه، جواب السوال عن حکمه النسخ، اجازه نقل حدیث به بنى زهره حلبى، لاجازه نقل حدیث به قطب الدین رازى در ورامین، اجازه نقل حدیث به مولا تاج الدین رازى در سلطانیه، دو جازه نقل حدیث به سید مهنا بن سنان مدنى در حله، اجازات متعدد به شاگردان و دیگر فقها، وصیتنامه، الغریه، مسائل سید علاالدین.

وفات‏ علامه حلی

سخن درباره آیت‌الله و علامه حلی تمام ناشدنی است اما با ذکر وفاتش یادداشت را خاتمه می‌دهیم. ایشان پس از عمرى تلاش و کوشش در راه احیاى شریعت، در بیست و یکم محرم 726 هجرى وفات یافت.

آرامگاهش در نجف اشرف و در بارگاه ملکوتى مولایش امیرالمؤمنین على علیه‌‏السلام قرار دارد.

حکایت زیارت پیاده امام حسین(ع) از زبان علامه طهرانی

خبرگزاری فارس: علامه طهرانی: «لمعات الحسین» بهترین کتاب من است

:: نور خدا آیینه حق نما                نور هدی نور حسین است و بس ::

علامه طهرانی در کتاب روح مجرد مى‏نویسد: در میان طلاب و فضلا و علماى نجف اشرف این قاعده برقرار است که در ایام زیارتى مخصوص حضرت مولى الکَونین أبى عبد الله الحسین سید الشهداء علیه السلام، مانند زیارت عرفه و زیارت أربعین و زیارت نیمه شعبان، پیاده از نجف اشرف به کربلاى مُعلى مشرف مى‏شوند؛ یا از جاده مستقیم بیابانى که سیزده فرسخ است، و یا از جاده کنار شطّ فرات که هجده فرسخ است.

جاده بیابانى خشک و بى آب و علف است، ولى مسافرین زودتر مى‏رسند و یک روزه و یا دو روزه راه را طى مى‏‏کنند؛ اما جاده کنار شط، جاده ماشین‏رو نیست، بلکه جاده پیاده‏رو و مال‏‏رو است و انحراف نیز دارد ولى در عوض سر سبز و خرم است و از زیر درخت‏هاى خرما و نخلستان‏ها عبور مى‏کند، و در هر چند فرسخى یک خان و مُضیف خانه وسیع (مهمانخانه ساخته شده از حصیر متعلق به شیوخ أعراب که در آنجا تمام واردین را به طور مجانى هر چقدر که بمانند پذیرایى مى‏کنند) وجود دارد که طلّاب روزها را تا به شب راه مى‏روند و شب‏ها را در آنجا بیتوته مى‏کنند، و معمولًا سفرشان از راه آب که این راه است دو روز و یا سه روز طول مى‏‏کشد.

حقیر را در مدت اقامت هفت ساله در نجف اشرف جز دو بار توفیق تشرف پیاده به کربلا دست نداد؛ چون مرحومه والده در قید حیات بود، اگرچه از رفتن ممانعت نمى‏نمود ولى چون حقیر در ایشان آثار اضطراب مى‏دیدم، خودم داوطلب براى راه پیاده نمى‏شدم. تا یکى دو سال مانده به‏ آخرین زمانى که در نجف بودیم، دیدم در مادرم آن اضطراب به واسطه آشنایى با خانواده‏هاى نجفى تا اندازه‏اى پایین آمده است، بنابراین ایشان را با بعضى از مسافران و زائران ایرانى که بر ما وارد بودند، قبلًا به کربلا روانه ساختیم و سپس خود با رفقا به راه افتادیم. در هر دو سفر، حقیر در معیت حضرت آیت‏الله حاج شیخ عباس قوچانى بودم.

این استاد فرزانه در کتاب «آیین رستگاری» کیفیت زیارت امام معصوم(ع) را چنین بیان مى‏کند: «من که آمدم مشهد مقدس، ابتدا  دنبال منزل گشتم، گفتم یک جایی باشد که بتوانیم هر روز پیاده حرم مشرف شوم و برگردم، چون اصلا نزدیک قبر حضرت بودن و به خصوص پیاده رفتن، این خوب است! و الا انسان برای زیارت، سوار تاکسی شده، برود و برگردد، اینکه خوب نیست.

برای زیارت امام انسان پیاده مى‏رود، زیارت امام حسین علیه السلام پیاده مى‏رود، مکه پیاده مى‏رفتند، پا برهنه مى‏رفتند! چون آنجا مشاهد مکرمه است و مشاهد معظّمه است و قبر امام از کعبه کمتر نیست، بلکه حقیقت کعبه است و روح کعبه است.»

نقش علامه قاضی در ترسیم جغرافیای کربلا

خبرگزاری فارس: نقش علامه قاضی در ترسیم جغرافیای کربلا

علامه آیت‌الله سید محمد حسین حسینی طهرانی در خصوص حالات عرفانی سید علی آقا قاضی(ره) نسبت به حضرت سید الشهداء علیه‌السلام در جلد دوم کتاب «مطلع انوار» آورده است:

مرحوم آیت‌الله شیخ عباس قوچانی می‌گوید: سید علی آقا قاضی در واخر عمر یک‌ حالت تحیر، شیفتگی و بی‌قراری مخصوص نسبت به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) داشت. هر روز هنگام طلوع آفتاب و به خصوص وقت غروب آفتاب گریه می‌‌کرد و در ایام عزاداری سراسیمه و سر برهنه، والِه بود.

علامه طهرانی ادامه می‌دهد: مرحوم قاضی برای زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) از نجف اشرف، زیاد به کربلای معلی می‌‌آمد و با سایر زوار از عرب، در کوچه و بازار می‌‌آمیخت. هیچ‌گاه دیده نشد که در مسافرخانه یا هتلی برود، بلکه به مساجد و مدارس می‌رفت و چه بسا کنار خیابان روی خاک می‌خوابید.

بسیاری از اوقات که در صحن مطهر جا برای توقف بود، در خود صحن بیتوته می‌کرد و تا صبح به زیارت و نماز و دعا مشغول بود و احیاناً هم روی سنگ فرشِ صحن، عبای خود را بر روی خود کشیده می‌‌خوابید.

مرحوم قاضی می‌‌گفت: من در تمام نقاط صحن مطهر خوابیده‌‌ام؛ در تمام مدت عمر که به این‌ جا مشرف بوده‌‌ام هر شب را در نقطه‌‌ای بیتوته کرده و خوابیده‌‌ام به طوری که جایی به قدر وسعت بدن من، یافت نمی‌شود که در آن نخوابیده باشم.

سید علی آقا قاضی، محل ورود قافله امام حسین(ع) را در ابتدای ورود به کربلا از مدینه، مشخص کرده بود و آن مکانی بود در قست شمالی مضجع مبارک که تقریباً فاصله آن تا صحن مطهر کم نبود؛ یعنی در حال خروج از درب شمالی (در سِدر) و عبور از تمام بازار واقع در آن قسمت، تا برسد به شریعه حسینی، آن محل را قرب مقامی که فعلاً معروف به مقام امام زین العابدین(ع) معرفی کرد و آن را نیز به بعضی از شاگردان خویش نشان داده بود.

* «حضرت ابوالفضل» کعبه اولیاست

مرحوم علامه حسینی طهرانی با تاکید به این مطلب که: شاگردان آیت‌الله قاضی(ره) حضرت اباالفضل العباس(ع) را «کعبه اولیاء‌» می‌گفتند، خاطر نشان می‌کند: مرحوم قاضی پس از سیر مدارج و معارج و التزام به سلوک و مجاهده نفس و واردات قلبیه و کشف بعضی از حجاب‌های نورانی، چندین سال گذشته بود و هنوز وحدت حضرت حق تعالی تجلی ننموده و یگانگی و توحید وی در همه‌ عوالم در پس پرده خفا باقی بود، و مرحوم قاضی به هر عملی که متوسل می‌شد این حجاب گشوده نمی‌‌شد.

تا هنگامی که وی از نجف به کربلا برای زیارت تشرف پیدا کرده و پس از عبور از خیابان عباسیه (خیابان شمالی صحن مطهر) و عبور از در صحن، در آن دالانی که میان در صحن و خود صحن است و نسبتا قدری طویل است شخص دیوانه‌ای به او می‌گوید: ابوالفضل کعبه اولیاء است.

مرحوم قاضی همین که وارد رواق مطهر می‌شود در وقت دخول در حرم، حال توحید به او دست می‌دهد و تا 10 دقیقه باقی می‌ماند؛ و سپس که به حرم حضرت سیدالشهداء(ع) مشرف می‌شود در حالی‌که دست‌های خود را به ضریح مقدس گذاشته بود، آن حال قدری قوی‌‌تر دست می‌‌دهد و مدت یک ساعت باقی می‌ماند؛ دیگر از آن به بعد مرتباً، متناوباً و سپس متوالیاً حالت توحید برای وی بوده است.

Every day is Ashoura

شف; انیمیشنی درباره شکار پهپاد آمریکایی+فیلم

خبرگزاری فارس: انیمیشنی درباره شکار پهپاد آمریکایی+فیلم

در سالگرد شکار پهپاد جاسوسی RQ170 توسط نیروهای مسلح کشورمان در شرق کشور، امروز شاهد به دام افتادن یک فروند پهپاد شناسایی آمریکایی از نوع Scan Eagle به دست نیروی دریایی سپاه در منطقه خلیج فارس بودیم.

روز گذشته و در آستانه سالگرد موفقیت نیروهای مسلح در شکار پهپاد آمریکایی شش انیمیشن با موضوع «پهپاد آمریکایی» که به سفارش دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی(راه) تولید شده است به صورت اینترنتی رونمایی شد.

انیمیشن‌های «بچه‌های ایرانی» به کارگردانی «ساناز باقری»، «سوپر هایتک» به کارگردانی «حمیدرضا شیخ‌باقری»، «جانور قندهار» به کارگردانی«مهران حیدری»، «عکس یادگاری» به کارگردانی «محمدامین امامی»، «شف» به کارگردانی «یاسر محدثی» و «این پشه مزاحم» به کارگردانی «زیبا ارژنگ»، آثاری هستند که به سفارش دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی(راه) تولید شده است.

این آثار که انیمیشن «شف» به کارگردانی «یاسر محدثی» را در زیر می‌توانید ببینید در پایگاه اطلاع‌رسانی «عمارفیلم» به نشانی www.ammarfilm.ir رونمایی شده و علاقه‌مندان برای مشاهده این آثار می‌توانند به این سایت مراجعه کنند.

 

برای دانلود کلیک کنید

امام زمان(عج) چرا در لحظه ظهور از جدش «حسین» نام می‌برد

حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در دهه اول محرم با حضور در هیئت دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) به موضوع «رازهای عاشورا؛ راه سلوک، رمز ظهور» ‌پرداخت که به طور اجمالی در ادامه می‌آید:

*با اولویت‌ترین مفاهیم در دوران انقلاب، دفاع مقدس و پس از آن چه بود؟

اینکه انسان در هر زمانی متوجه اولویت‌های آن زمانه شود، (هم اولویت‌های فردی و هم اجتماعی) بسیار اهمیت دارد. مثلاً در دوران انقلاب خوب بود به مفهوم ایمان و ارزش و جایگاه آن توجه می‌کردیم، یک امتیاز برجسته شهید مطهری این بود که این اولویت را به خوبی درک کرده بود و در دوران انقلاب توجه ما را به موضوع ایمان و ارزش آن در کنار علم جلب کرد، آن هم در آن جهانِ علم‌زده‌ای که ایمان را خرافات می‌پنداشتند.

همچنین در دوران دفاع مقدس اولویت در این بود که ما به مفهوم جهاد و شهادت توجه می‌کردیم، چون مسأله روز ما بود و نیازهای حیاتی جامعه دینی با این دو مفهوم برجسته برآورده می‌شد.

بعد از دوران دفاع مقدس، (حدود 18 سال پیش) در جمع بچه مذهبی‌های انقلابی، توجه‌ها به امام زمان(عج) معطوف شد، دعای ندبه‌ها رونق پیدا کردند و بحث از جامعه مهدوی آغاز شد، در حالی که بعضی‌ها می‌خواستند «جامعه مدنی» را به عنوان یک آرمان به جامعه ما تحمیل کنند، توجه به جامعه مهدوی در آن مقطع زمانی جامعه ما را از سقوط کردن در یک مرحله نجات داد، مردم یک آینده‌ای در پیش روی خود دیدند که این آینده مردم را به دین امیدوار کرد و آنها را به سوی قله‌های پیش‌ِ رو حرکت داد.

*امروز موضوع اباعبدالله(ع) به شکل ویژه‌ای دارد مورد هجمه دشمن قرار می‌گیرد

گاهی اوقات به خاطر هجمه‌های خاصی که به یک مفهوم دینی می‌شود، خود به خود آن مفهوم اولویت پیدا می‌کند و دفاع و پرداختن به آن مفهوم در اولویت قرار می‌گیرد تا یک وقت تحت تأثیر این هجمه‌ها صدمه‌ای به این مفهوم وارد نشود، اما اینکه می‌گوییم امروز موضوع اباعبدالله(ع) را باید در اولویت قرار دهیم، به دلیل این نیست که امروزه هجمه خاصی نسبت به موضوع اباعبدالله(ع) وجود دارد؛ اگرچه هجمه‌هایی نیز وجود دارد.

اخیراً در فضای بین‌الملل و در رسانه‌ها کارهایی صورت می‌گیرد که بی‌سابقه است. چرا امروز خیلی از جریان‌ها در جهان به یادِ این افتاده‌اند که باید به عزاداری‌ها لطمه بزنند و باید آن را خرافات تلقی کرد؟! هم جریان دست‌ساز انگلیس‌ها در جهان اسلام، یعنی جریان وهابیت، هجمه ویژه‌ای روی موضوع عاشورا و کربلا انجام می‌دهد و هم جریان‌های دیگر ضد دین و ضدانقلاب دارند به این موضوع می‌پردازند.

در عین حال، صرف هجمه‌های آنها به یک موضوع دلیل بر این نمی‌شود که آن موضوع، راهبردی و استراتژیک است، منتها موضوع اباعبدالله(ع) هم به شکل ویژه‌ای دارد مورد هجمه دشمن قرار می‌گیرد و هم به دلایل مهم و متنوع دیگری باید به این موضوع پرداخت، یکی از آن دلایل این است که محور قیام امام زمان(ع)، انتقام خون اباعبدالله الحسین(ع) است.

*چرا امام زمان(عج) خودش را به اباعبدالله الحسین(ع) معرفی می‌کند؟

چرا امام زمان(عج) خودش را به اباعبدالله الحسین(ع) معرفی می‌کند؟ (حضرت در آغاز قیام خود، در کنار خانه کعبه بین رکن و مقام می‌ایستد و ندا می‌دهد: «ای اهل عالم! همانا جدّ من حسین(ع) را با لب عطشان به شهادت رساندند؛ إذا ظهر القائم(ع) قام بین الرکن و المقام و ینادی بنداءات خمسة: الأول: ألا یا أهل‏ العالم‏ أنا الإمام القائم، الثانی: ألا یا أهل‏ العالم‏ أنا الصمصام المنتقم، الثالث: ألا یا أهل‏ العالم‏ إن جدّی الحسین قتلوه عطشان...؛ الزام الناصب/جلد2/صفحه233) چرا بیرق‌های اصحاب حضرت باید پرچم‌های سیاه عزاداری اباعبدالله(ع) باشد؟ چرا باید شعارشان «یا لثارات الحسین(ع)» باشد؟(امالی صدوق صفحه130) آیا سینه‌زنان و عزاداران اباعبدالله(ع) یاران امام زمان(عج) هستند؟ آیا آخرین قیام و قیام موعود، قیام عزاداران اباعبدالله(ع) است؟

*چرا امروزه توجهات به صورت ویژه‌ای به کربلا معطوف شده است؟

چرا امروزه توجهات به صورت ویژه‌ای به کربلا معطوف شده است و هر سال میلیون‌ها نفر متوجه کربلای معلای اباعبدالله(ع) می‌شوند؟ این تحول به چه دلیلی پدید آمده است؟ جهان مسیحیت که بعد از مؤمنان مخلص، سریع‌ترین و بیشترین گروهی هستند که به حکومت امام زمان(عج) خواهند پیوست، چرا در فرهنگ خودشان این‌قدر با موضوع اباعبدالله الحسین(ع) قرابت دارند؟ به یک مسیحی مؤمن و معتقد، وقتی درباره امام حسین(ع) مختصری توضیح دهید، منزل به منزل یاد آموزه‌های مسیحی خودش می‌افتد و قلبش را به موضوع اباعبدالله(ع) گرم می‌بیند و ما نمونه‌های زیادی از این افراد دیده‌ یا شنیده‌ایم، بنده با برخی از این افراد مواجه شده‌ام که نوحه‌های فارسیِ ما را گوش می‌کردند و با اینکه غیر از کلمه «حسین» چیزی متوجه نمی‌شدند، از آن لذت می‌بردند.

*اهل عالم به بن‌بست‌ رسیده‌اند و راه نجات، حسین(ع) است

امروز که بن‌بست‌ها خودشان را نشان داده‌اند و اهل عالم دنبال راه جدیدی برای نجات هستند، این راه جدید باید با حسین(ع) به اهل عالم معرفی شود، امروز نوبت امام حسین(ع) و نوبت بازگشت به اباعبدالله(ع) است، مردم جهان راه نجات می‌خواهند و راه نجات هم حسین(ع) است، «إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ فِی السَّمَاءِ أَکْبَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَنْ یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ مِصْبَاحُ‏ هُدًى وَ سَفِینَةُ نَجَاة» (عیون اخبار الرضا/جلد1/صفحه60)

قیام امام حسین(ع) از منظر عقل چگونه تحلیل می‌شود

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس،  یکی از مباحثی که درباره قیام امام حسین علیه‌السلام مطرح می‌شود، قیام آن حضرت از منظر عقل و عقلانیت است. به همین منظور گفت‌وگویی با سیده فاطمه دریاباری، مدرس فلسفه و کلام حوزه علمیه خواهران قم و دانشگاه قم انجام دادیم که متن آن از نظر می‌گذرد.

برای خواندن متن این گفتگو کلیک کنید.

هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله; ضریح امام حسین(ع) در تهران

 امروز چارشنبه 91/9/8 آخرین روزی است که ضریح مطهر اراباب بی کفنمان حسین (ع) 

 درتهران حضور خواهد داشت. 

 عاشقان ارباب می توانند برای زیارت ضریح مطهر به حرم امام خمینی (ره) 

 ضلع غربیصحن مصطفی خمینی مراجعه کنند. 


 التــــماس دعــــــا 

فرجام قاتلان امام حسین(ع) و یارانش با وفایش

دهم محرم سال 61 هجری، حادثه‌ عظیم قیام عاشورا، شهادت حسین بن علی علیه‌السلام و هفتاد و دو تن از یاران باوفای ایشان رقم خورد. قیامی که حضرت اباعبدالله(ع) برای برپایی و اقامه دین مبین اسلام، همراه خانواده خویش، حج خود را نیمه‌تمام رها کرد و برای ادای رسالت مهمی به سوی کربلا حرکت کرد.

افراد بسیاری در واقعه عظیم عاشورا به ایفای نقش در جبهه حق و باطل پرداختند. آنهایی که دل در گروی محبوب حقیقی نهاده بودند، در یاری امام زمان خویش بر یکدیگر سبقت ‌گرفته، عاشقانه از حریم ولایت و حرمت فرزند رسول خدا(ص) دفاع و حمایت کردند.

اما گروهی که فریفته مال و مقام دنیوی شده بودند در جبهه مقابل حق، ایستادند و سرنوشتی ذلت‌بار را برای خود در دنیا و آخرت رقم زدند.

فرجام قاتلان امام حسین(ع) و یارانش با وفایش

روایت خواندنی زنی که لباس رزمنده‌ها را تعمیر و تکه‌دوزی می‌کرد

در دوران جنگ زنانی بودند که خانه و زندگی خود را به امان خدا می‌گذاشتند و می‌رفتند تا لباس‌های رزمنده‌ها را بشویند، تعمیر و مرتب کنند و مثل لباس نو تحویل دهند تا حداقل آنها معطل لباس شسستن و این مسائل نباشند.

تصور اینکه آدم برود و لباس کسانی را که حتی یکبار هم آنها را ندیده باشد، با دست بشوید، حس غریبی برای ماست اما چقدر زیبا که همه آنها فقط یک هدف را دنبال می‌کنند آن هم پیروزی اسلام.


زینت نیلی یکی از همین زنانی هست که خانه و زندگی خود را در تهران، رها کرده و می‌رود به پایگاه شهید علم‌الهدی در مرکز اهواز تا لباس رزمنده‌ها را تعمیر و حتی تکه‌دوزی‌ کند. او خاطرات خواندنی از آن روزها دارد که بخشی از آن را روایت می‌کند...

برای خواندن متن کامل کلیک کنید

شهادت یعنی ...

   شهید امیر حاج امینی بیسیم چی گردان انصار از لشگر27 محمد رسول الله (ص)   

این عکس توسط احسان رجبی  در تاریخ 10 اسفند ماه 1365 و در کربلای شلمچه در جنوب کانال پرورش ماهی گرفته شده است. مزار این شهید والا مقام در قطعه 29 بهشت زهرا (س) قرار دارد.

امشب شب ملیکه دادار زینب است ...

امشب که از نسیم حضوری لبالب است
شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است
شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است
شامی که روشنایی روز است امشب است
امشب شب ملیکه دادار زینب است

این جلوه جلوه‌های شبی بیکرانه است
این جذبه جذبه حرمی بی‌نشانه است
این سجده سجده بر قدمی جاودانه است
این شعله شعله نگهی عاشقانه است
از هر لبی که می‌شنوی این ترانه است
عالم محیط و نقطه پرگار زینب است

سری رسید و معنی ام‌الکتاب شد
نوری دمید و قبله هر آفتاب شد
چشمی گشود و چشم شقایق بخواب شد
زیباترین دعای علی (ع) مستجاب شد
زهراست این که در دل گهواره قاب شد
امشب تمام گرمی بازار زینب است

بر عرش سبز دست نبی تا که جا گرفت
نورش زمین و کل زمان را فرا گرفت
حتی بهشت سرمه از آن خاک پا گرفت
از عطر دامنش همه جا روشنا گرفت
آئینه‌ای مقابل رویش خدا گرفت
تصویر جلوه‌های خداوار زینب است

این کیست این که سجده کند عشق در برش
این کیست این که سینه درند در برابرش
این کیست این که از جلوات مطهرش
عالم نبود غیر غباری ز محضرش
فرموده است از برکاتش برادرش
آئینه‌دار حیدر کرار زینب است

تا کوچه‌اش قبیله لیلا ادامه داشت
تا خانه‌اش گدایی عیسی ادامه داشت
در چشم او تلاطم دریا ادامه داشت
بر قامتش قیامت مولا ادامه داشت
زینب نبود حضرت زهرا(س) ادامه داشت
خاتون خانه‌دار دو دلدار زینب است

سرچشمه‌های پرطپش کوهسار از اوست
دریا از اوست جذبه هر آبشار از اوست
تیغ کلام فاطمی‌اش آب دار از اوست
تفسیر آیه‌های غم و انتظار از اوست
آری تمام هیمنه ذوالفقار از اوست
از کربلا بپرس علمدار زینب است

سوگند بر شکوه دل مرتضایی‌اش
بر جلوه‌های حیدری‌اش مجتبایی‌اش
سوگند بر تقدس کرب و بلایی‌اش
بر ریشه‌های چادر سبز خدایی‌اش
سوگند بر نماز شب کبریایی‌اش
تا روز حشر کعبه ایثار زینب است

شمس حجاب گنبد دوار زینب است
بدر سپهر عصمت و ایثار زینب است
محبوبه حبیه دادار زینب است
مسطوره سلاله اطهار زینب است
اذن دخول در حرم یار زینب است
منصوره نرفته سر دار زینب است

نون و قلم نبی است و مایسطرون حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامت است هم الغالبون حسین
در این قیام نقطه پرگار زینب است

سردار سرسپرده جولان عشق کیست؟
تنها امیر فاتح میدان عشق کیست؟
عشق است حسین و گوش به فرمان عشق کیست؟
روح دمیده در تن بی‌جان عشق کیست؟
علامه مفسر قرآن عشق کیست؟
تفسیر آیه‌ها همه اسرار زینب است

ققنوس و هم از پی او در توهم است
فانوس وصف در صفت وصف او گم است
قاموس اقتدار و وقار و تلاطم است
پابوس او تمامی افلاک و انجم است
کابوس شام و دولت نامرد مردم است
بر فرق ظلم تیغ شرربار زینب است

پیداترین ستاره دیبای خلقت است
زیباترین سروده لب‌های خلقت است
زهراترین زهره زهرای خلقت است
لیلاترین لیلی لیلای خلقت است
شیواترین سئوال معمای خلقت است
گنجینه جزیره اسرار زینب است

ذرات و کائنات همه مرده یا خموش
در احتجاج بود زنی یک علم به دوش
قلب جهان به عمق زمین غرق جنب و جوش
آتشفشان قهر خداوند در خروش
هوهوی ذوالفقار علی می‌رسد به گوش
این رعد و برق نیست که انگار زینب است

خورشید روی قله نی آشکار شد
کوچکترین ستاره سر شیرخوار شد
ناموس حق به ناقه عریان سوار شد
هشتاد و چهار خسته به هم هم‌قطار شد
زیباترین ستاره دنباله‌دار شد
در این مسیر نور جلودار زینب است

چشم ستاره در به در جستجوی ماه
بر روی نیزه دیده زینب گرفت راه
مبهوت می‌نمود به سرنیزه‌ای نگاه
آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه
کای جان پناه زینب و اطفال بی‌پناه
راحت بخواب چونکه پرستار زینب است

پشتش شکست بس که بر او آسمان گریست
حتی به حال و روز دلش کاروان گریست
از خنده‌های حرمله و ساربان گریست
بر گیسوان شعله ور کودکان گریست
از ضربه‌های دم به دم خیزران گریست
بر خیل اشک قافله سالار زینب است

آن شانه صبور صبوری زما ربود
آن قامت غیور قیامت بپا نمود
آن شیرزن حماسه عباس را سرود
با دست خویش بیرق کرببلا گشود
بر بال‌های زخمی‌اش ای وای جا نبود
غم را بگو بیا که خریدار زینب است

زینب اگر نبود اثر کربلا نبود
شیرازه‌ای برای کتاب خدا نبود
زینب اگر نبود علم حق بپا نبود
این خیمه‌ها و پرچم و رخت عزا نبود
یک یا حسین بر لب ما و شما نبود
در کار عشق گرمی بازار زینب است

با این که قد خمیده‌ام و داغ دیده‌ام
فتح الفتوح کرده‌ام هرجا رسیده‌ام
گر نیش کعب نی به وجودم خریده‌ام
گر طعم تازیانه چو مادر چشیده‌ام
چون کوه ایستاده‌ام ای سر بریده‌ام
در اوج اقتدار جهاندار زینب است

زینب کجا و خنده اشرار یا حسین
زینب کجا و کوچه و بازار یا حسین
زینب کجا و مجلس اغیار یا حسین
زینب کجا و این همه آزار یا حسین
زینب کجا و طشت و سر یار یا حسین
در پنجه‌های بغض گرفتار زینب است

از نای من به ناله چو افتاد نای نی
عالم شنید از پس آن های‌های نی
تو بر فراز نیزه و من در قفای نی
آنقدر سنگ خورده‌ام از لابه‌لای نی
تا اینکه یافتم سرت از رد پای نی
هجران توست آتش و نیزار زینب است

قرآن بخوان که حفظ شود آبروی تو
رنگین شده است ساقه نی از گلوی تو
در حسرتم که نیزه کند شانه موی تو
ای منتهای آرزویم گفت‌وگوی تو
ای نازنین بناز خریدار زینب است

سروده ای از حاج محمود کریمی

جهانبخش صادقی هنرمند سیرجانی به ملکوت اعلی پیوست

پیکر هنرمند معلول کشوری جهانبخش صادقی صبح دوشنبه و با حضور استاندار کرمان و جمع کثیری از مردم هنر دوست سیرجان به خاک سپرده شد.

این هنرمند از خود دو هزار و 500 اثر به جای گذاشته است که از آن جمله می توان به تصویرگری 110 شهید لبنان اشاره کرد.

صادقی در سن 16 سالگی در حالی که مشغول آذین بستن محله خود برای سالروز میلاد امام حسین( ع) بود در اثر سانحه تصادف دچار ضایعه نخاعی و معلولیت 85 درصد شد.

98 کارگاه از این هنرمند شهیر در کشورهای کویت، امارات، سوریه، لبنان، قطر و استان های کشورمان برپا شده است.

حاج رسول ترک; عاشق واقعی اباعبدالله الحسین ...

در روز پنجم اسفند سال 1284 هجری شمسی در محله خیابان که یکی از محله های قدیمی شهر تبریز میباشد کودکی چشم به جهان گشود که نامش را رسول گذاشتند و بعدها نام این محله (خیابان) و اسم شهری که آن متولد شده بود به عنوان قسمتی از اسم و فامیلی آن مولود بر روی سنگ قبرش حک گردید یعنی با نام حاج رسول دادخواه خیابانی تبریزی.

جناب آقای حاج میر حسن قدس حسینی یکی از پیرمردهای با سابقه هیئت مسجد شیخ عبدالحسین میگفت:

«این رسول در همان دوره و سالهایی که هنوز توبه نکرده بود و از معصیت و گناه اجتناب و پرهیز نداشت در آن سالها نیز با خلوص نیت و فقط برای خاطر امام حسین (ع) در جلسات شرکت میکرد تا اینکه این نیت پاک و صدق و صفای او سبب شد که او توبه نصوح و واقعی بکند و عاقبت به خیر بشود.»

« من در طول عمرم هم حاج رسول را دیده ام و هم عکسش فردی را نیز دیده ام که با آنکه از کودکی در هیئتها بود ولی متأسفانه چون اخلاص و نیتی پاک نداشت خداوند او را به وضعیتی دچار کرد که خداوند به هیچ کس نصیب نکند»

شب نهم دی ماه 1339 هجری شمسی مطابق با شب پانزدهم رجب 1380 هجری قمری از راه رسید.
آن شب یکی از شبهای جمعه بود.

همه دوستان و رفقای رسول ترک هنوز امیدوار بودند که که حاج رسول همچنان در میان آنها باقی خواهد ماند و همچون گذشته چشمه های اشک را از چشمهای آنان سرازیر خواهد کرد .

حاج احمد ناظم آن شب بر بالین حاج رسول بود و آمده بود تا همچون دوستی با وفا همه آن شب را در کنار رسول بیدار و حاضر باشد.

آن شب هر از چند گاهی رسول ترک روی به حاج احمد آقای ناظم میکرده و با همان لهجه غلیظ و زیبای ترکی میگفته است: «قبرستان منتظر من است و من منتظر آقامم»

و باز بعد از لحظاتی دوباره همان جمله را همراه با قطره هایی از اشک تکرار میکرده است:«قبرستان منتظر من است و من منتظر آقامم»

حاج احمد آقای ناظم با توجه به شناختی که از رسول ترک داشت شاید دیگر با شنیدن این جمله های رسول یقین پیدا کرده بود که رسول رفتنی شده است.


در آن آخرین لحظات حاج احمد آقای ناظم شاهد و ناظر بوده است که یکدفعه یک وجد و خوشحالی برای رسول ترک حاصل میشود و او با یک شور و حالی زائدالوصف صدایش را بلند میکند و به زبان ترکی میگوید: «آقام گلدی آقام گلدی (آقایم آمد آقایم آمد) آقام گلدی آقام گلدی...»

و سپس بلافاصله و با آغوشی باز جان را به جان آفرین تسلیم میکند...

سفارش شهید همت برای عزاداری عاشورا + تصویر نامه


سردار خیبر «شهید محمدابراهیم همت» فرمانده لشکر 27 محمدرسول الله(ص) متولد 12 فروردین 1334 در شهرضا است؛ وی از مهر 59 تا دی ماه 60 فرماندهی سپاه پاسداران پاوه را بر عهده داشت و عملیات‌های پیروزمندانه‌ای در زمینه پاکسازی روستاها از وجود اشرار، آزادسازی ارتفاعات و درگیری با نیروهای ارتش بعث انجام داد؛ سرانجام 17 اسفند 1362 در عملیات خیبر به شهادت رسید.

شهید همت که در آبان ماه 1359 در سنگر جهاد و مقاومت غرب کشور حضور داشت، طی نامه‌ای برای خانواده‌اش نوشت:

سلام بر عاشورا میعادگاه عاشقان راه خدا

سلام بر حسین و یاران حسین

سلام بر زینب الگوی همیشه جاوید زنان مسلمان

سلام بر پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم باد که همیشه برای من زحمت کشیده‌اند؛ باری بسیار دلم می‌خواست بتوانم عاشورا را شهرضا باشم و عجیب علاقه به سینه‌ زدن و عزاداری در این روز بزرگ را داشتم ولی به علت اینکه در اینجا کسی نبود و در ضمن کار بسیار زیاد بود، لذا نتوانستم بیایم به آقا بگویید به جای من هم سینه بزند.

من صحیح و سالمم و ان‌شاءالله در فرصتی دیگر که توانستم مرخصی بگیرم، به شهرضا سری می‌زنم؛ سلام مرا به همه فامیل و آشنایان برسانید خصوصاً به حبیب‌الله و همسرش، آقا منصور و همسرش و ننه جان عزیز.

همه شما را به خدا می‌سپارم شاد و سربلند باشید.

حقیر و مخلص شما محمدابراهیم همت.

26 آبان
59

سخنراني حاج آقا پناهيان در دانشگاه امام صادق(ع) / شب ششم + دانلود




سخنراني حاج آقا پناهيان در دانشگاه امام صادق(ع) / شب پنجم + دانلود




سخنراني حاج آقا پناهيان در دانشگاه امام صادق(ع) / شب چهارم + دانلود




سخنراني حاج آقا پناهيان در دانشگاه امام صادق(ع) / شب سوم + دانلود




امام زمان(عج) جدش سیدالشهداء(ع) را چگونه توصیف می‌کند

سال‌های زیادی از حماسه خونین عاشورا می‌گذرد و چشمان منتظران به لحظه‌ای دوخته شده است که منتقم خون حسین(عج) ظهور کند تا شیعه بتواند پس‌از گذشت قرن‌ها انتقام عاشورا را از یزدیان زمان بگیرد.

جشمان منتظری که بی‌صبرانه در انتظار لحظه‌ای است که پرچم بر زمین مانده امام حسین(ع) توسط اباصالح‌المهدی(عج) به اهتراز درآید تا داغ‏های کهنه‏ التیام یابد تا آرمان‏های بلند جدش را تحقق بخشد، در ادامه به چند روایات پیرامون امام حسین(ع) و امام مهدی(عج) اشاره می‌شود:

*هنگامی که امام حسین(ع) از مهدی موعود(عج) می‌گوید

-امام باقر(ع) می‏فرماید: حارث اعور به امام حسین(ع) عرض کرد: ای زاده رسول خدا! فدایت شوم، مرا از معنای آیه شریفه «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا» مطلع ساز، حضرت(ع) فرمود: مراد از خورشید، رسول الله(ص) است.

پرسید: فدایت شوم! منظور از آیه شریفه «وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا» چیست؟

فرمود: منظور از ماه، امیرالمؤمنین(ع) است که بعد از پیامبر(ص) است.

گفت: مقصود از آیه شریفه «وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا» چیست؟

فرمود: مقصود از روز، قائم آل محمد(عج) است که زمین را پر از قسط و عدل کند. (تفسیر فرات کوفی، صفحه 212)

*بشارتی که پیامبر(ص) به امام حسین(ع) داد

-امام حسین(ع) فرمود: رسول خدا(ص) در بشارتی به من فرمود: ای حسین! تو سید پسر و پدر ساداتی و 9 فرزند از تو، امامان ابرار و امین و معصوم‏اند و نهمین آنان مهدی قائم(عج) است، تو امام پسر امام و پدر ائمه هستی و نه فرزند از پشت تو ائمه ابرار هستند و نهمین آنان، مهدی است که دنیا را در آخر الزمان، پر از عدل و قسط می‏کند...» (کفایة الاثر، صفحه 167)

*لقبی که امام حسین(ع) به ولی‌عصر(عج) داد

عیسی الخشاب می‏گوید: از محضر امام حسین(ع) سؤال کردند: آیا شما صاحب این امر هستید؟

فرمود: «نه من نیستم، بلکه صاحب این امر کسی است که از میان مردم کناره‏گیری می‏کند و خون پدرش بر زمین می‏ماند و کنیه او کنیه عمویش خواهد بود. آن‏گاه شمشیر بر می‏دارد و هشت ماه تمام شمشیر بر زمین نمی‏گذارد». (کمال‌الدین، جلد 1، صفحه 318)

*امام زمان(عج) جدش حسین(ع) را چگونه توصیف می‌کند

-حضرت مهدی(عج)، امام حسین(ع) را این‏گونه توصیف فرموده است: تو ای حسین! برای رسول خدا(ص) فرزند و برای قرآن، سند و برای امت، بازویی بودی، در طاعت خدا تلاشگر و نسبت به عهد و پیمان، حافظ و مراقب بودی، از راه فاسقان سر بر می‏تافتی، آه می‏کشیدی؛ آه آدمی که به رنج و زحمت افتاده است. رکوع و سجود تو طولانی بود، زاهد و پارسای دنیا بودی؛ زهد و اعراض کسی که از دنیا رخت بر کشیده است و با دیده وحشت زده به آ‌ن نگاه می‏کردی». (بحارالانوار، جلد 101، صفحه 239، حکمت 38)