تعبیرهای آیت‌الله ملکی تبریزی درباره برادر مرگ

آیت‌الله میرزا جوادآقا ملکی تبریزی ‌عارف، حکیم، استاد اخلاق و فقیه بزرگ شیعه است، کسانی که با حالات ملکوتی و عبادی این فرزانه عارف آشنا بودند ایشان را از بکّائون می‎شمردند، عالمی که از خوف و شوق خداوند بسیار گریه می‌‌کرد و از بسیار گریه‌کنندگان عصر بود، سه ماه رجب، شعبان و رمضان را پی در پی روزه می‌‌‎گرفت و در قنوت نمازهای نافله این بیت حافظ را مکرر می‎‌‌خواند:

ما را ز جام باده گلگون خراب کن/زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

آنچه در ادامه می‌خوانید تعبیرهای این عالم بزرگوار درباره برادر مرگ و عالم خواب است:

عالم رؤیا،‌ از عالم مثال است؛ هر چه در عالم رؤیا دیده می‌شود از قبیل زمین،‌ آسمان،‌ جمادات و نباتات بلکه صوری که در آینه منعکس می‌شود و صورت‌های خیالی، همه از آن عالم است.

عالم مثال، عالمی است وسیع؛ بلکه خود، دارای عالم‌های زیادی است، حتی گفته شده که در عالم مثال، هجده هزار عالم موجود است!

و از بعضی از عارفان حکایت شده که هرچه در شرع مقدس وارد شده که مجاز به شمار می‌آید در بعضی از عوالم آن‌ها را به صورت حقیقت مشاهده کردیم و دیدیم مجازی در کار نیست!

پس همان‌طور که شخص در عالم رؤیا، آنچه را که دیده حالت و کیفیت مثالی است که در عالم مثال برای خودش پدیدار گشته است پس همین طور است آنچه که شخص بیدار در این عالم حسی ما می‌بیند، حالت و کیفیت حسی است که در عالم حسی برای خودش ظاهر می‌شود.

خواب هم در واقع برادر مرگ است. صریح آیه مبارکه است که می‌فرماید: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛ خدا است که جان‌ها را به هنگام مرگ‌شان می‌گیرد و جانی را که در حال خواب نمرده است. پس آن را که مرگش فرا رسیده نگاه می‌دارد و دیگری را به بدن باز می‌فرستد تا وقت تعیین شده‌اش فرا رسد.

پس لازم است که فی‌الجمله عدّه موت را نموده و آمادگی برای مرگ داشته باشد، از قبیل اینکه عهد ایمان خود را تجدید نموده و با طهارت(وضو یا غسل یا تیمّم) روی به قبله و روی به قبله حقیقه نموده،‌ به نام خدا و گفتن «بسم‌الله الرحمن الرحیم» وارد بستر شود.

نوشته امام رضا (ع) به خلیفه عباسی

امام رضا علیه‌السلام در بخشی از نوشته خود به مأمون خلیفه عباسی فرموده است:

دوستی با دوستان خدا واجب است، همچنین دشمن داشتن و بیزاری جستن از دشمنان دوستان خدا و سران آنان واجب است.

متن حدیث:

حب اولیاء الله واجب و کذلک بغض اعدائهم و البرائة منهم و من ائمتهم.

«وسائل‌الشیعه، جلد۱۱، صفحه۴۲۳»

کمپین «پایان دادن به یکی از بزرگ‌ترین محاصره‌های تاریخ»

۲ شهرک شیعه‌نشین «نبل» و «الزهراء» با بیش از ۸۰ هزار نفر جمعیت در سکوت خبری رسانه‌های دنیا بیش از ۴ سال است که با شبح محاصره تروریست‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند؛ همچنین ۲ شهرک شیعه نشین «کفریا» و «فوعه» با جمعیتی بالغ بر ۴۵ هزار نفر پس از سیطره ائتلاف تروریستی در مارس گذشته، به محاصره این ائتلاف درآمده است.

با ۴ ساله شدن محاصره شهرک‌های شیعه‌نشین به نوعی بزرگترین محاصره تاریخ رقم خورده است؛ محاصره‌ای که کوچکترین واکنشی را از سوی سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی از جمله سازمان ملل در پی نداشته است. در همین خصوص کمپینی در شبکه‌های مجازی برای همدردی با مردم «نبل»، «الزهراء» و «کفریا»، «فوعه» همچنین رساندن صدای مردم مظلوم این شهرک‌ها به مجامع بین‌المللی، راه اندازی شده است.

«گریه کودکان نبل، الزهراء، الفوعه و کفریا را چرا کسی نمی‌بیند؟»، «زنان و کودکان نبل، الزهراء، الفوعه و کفریا چه گناهی دارند؟»، «آزادی حق کودکان نبل، الزهراء الفوعه و کفریا است»، «آزادی حق کودکان نبل، الزهراء الفوعه و کفریا است»، «تروریست‌ها به هیچ چیز و هیچ کس رحم نمی‌کنند وظیفه ما نشر مظلومیت مردم بی‌گناه است» و در آخر این پرسش اساسی که «چرا رسانه‌ها صدای کودکان نبل، الزهراء، الفوعه و کفریا را به کسی نمی‌رسانند؟!» از جمله موضوعاتی است که در کمپین «پایان دادن به یکی از بزرگ‌ترین محاصره‌های تاریخ» از سوی کاربران شبکه‌های اجتماعی مطرح شده است.

نخستین گام برای آزادی بیش از ۱۰۰ هزار شیعه در محاصره شکست بایکوت رسانه‌ای، انعکاس فجایع انسانی و اطلاع رسانی است. در ادامه تصاویر منتشر شده از کمپین «پایان دادن به یکی از بزرگ‌ترین محاصره‌های تاریخ» را مشاهده می‌کنید: 

http://jahannews.com/images/docs/files/000438/nf00438839-1.jpg

http://jahannews.com/images/docs/files/000438/nf00438839-2.jpg

http://jahannews.com/images/docs/files/000438/nf00438839-3.jpg

۱۸ مرداد خبر رسید که آب آشامیدنی و دارو در «الفوعه» و «کفریا» به پایان رسیده است و نبود دارو و تمام شدن سوخت دیزل و به همراه آن مشکل آب آشامیدنی زندگی را برای مردم تحت محاصره «الفوعه» و «کفریا» به بالاترین حد دشواری رسانده است.

اگر چه سازمان ملل و دیگر سازمان‌های بین المللی مدافع حقوق بشر از اوضاع جاری در «کفریا» و «فوعه» آگاه هستند، اما تاکنون هیچ اقدامی برای شکستن محاصره و یا ارسال کمک‌های بشر دوستانه به اهالی این دو شهرک انجام نداده‌اند.

http://jahannews.com/images/docs/000438/n00438839-s.jpg


تاکنون نیازهای اساسی معیشتی و غذایی اهالی کفریا و فوعه توسط بالگردهای ارتش سوریه برآورده شده‌اند، اما این کمک‌ها نیازهای مردم این دو شهرک را برآورده نمی‌کند.

نگرانی مردم در فوعه و کفریا نیازهای غذایی و معیشتی نیست، بلکه اتمام دارو و تجهیزات پزشکی و بیم و وحشت از حمله گروه‌های تروریستی تکفیری و تصرف کفریا و فوعه به شدت نگرانی اصلی آنها شمرده می‌شود.

دو شهرک شیعه‌نشین «نبل» و «الزهراء» در سکوت وقیحانه خبری رسانه‌های دنیا بیش از ۴ سال است که در محاصره فرزندان شیطان قرار دارند.

در ماه‌های اولیه محاصره، ساکنان این مناطق، بخشی از نیازهای خود را از منطقه کُردنشین «عفرین» در شمال و غرب شهرک نبل تهیه می‌کردند اما از ۲۰۱۲ با قطع شدن راه ارتباطی«نبل» و «الزهراء» به حلب، این دو شهرک را به طور کامل محاصره کردند و تا به امروز به محاصره را ادامه دادند.

وضعیت به گونه‌ای رقم خورده که با آغاز محاصره جدی «نبل» و «الزهراء» امکان تهیه مواد غذایی، بهداشتی، دارویی و هرآنچه مورد نیاز ساکنان این شهرک‌ها بود، از بین رفته است.

چهارمین روز از مرداد سال ۱۳۹۴ به فاصله تنها نیم ساعت گروه‌های تروریستی تکفیری دو شهرک شیعی «نبل» و «الزهراء» را با بیش از ۶۰ موشک و خمپاره گلوله باران کردند و بازهم هیچ کس نشنید!

این ۶۰ موشک بر سر مردمانی فرود آمده است که حتی از وسایل بهداشتی اولیه محروم هستند چه برسد به تجهیزات پزشکی و درمانی.

دو شهرک شیعه‌نشین «نبل» و «الزهراء» در سکوت خبری رسانه‌های دنیا بیش از چهار سال است که با شبح محاصره تروریست‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند.

هرچند که در ماه‌های اولیه محاصره، اهالی، بخشی از نیازهای خود را از منطقه کُردنشین «عفرین» در شمال و غرب شهرک نبل تهیه می‌کردند اما از ۲۰۱۲ با قطع شدن راه ارتباطی«نبل» و «الزهراء» به حلب، این دو شهرک را به طور کامل محاصره کردند و تا به امروز به محاصره را ادامه دادند.

۴ سال از محاصره ۸۰ هزار مسلمان می‌گذرد؛ ۴ سال محاصره بدون تأمین مواد غذایی، دارویی و بهداشتی، کمتر خبری هم از وضعیت این ۸۰ هزار نفر در رسانه‌ها منتشر می‌شود، چراکه شهرک‌ها در محاصره کامل هستند، همین چندی پیش بود که صفحه اطلاع‌رسانی‌ از وضعیت مردم دو شهرک «نبل» و «الزهراء» در فیس بوک بسته شد.

http://jahannews.com/images/docs/000438/n00438839-t.jpg


علاقه‌مندان برای حضور در این کمپین می‌توانند تصاویر، دلنوشته، شعر، یادداشت، کلیپ و مطالب مختلف خود را با هشتگ «#نبل_و_الزهراء_را_آزاد_کنید»،«#الفوعه_ و_ کفریا_ را_ آزاد_کنید»، «#حرروا_النبل_و_الزهرا»، «#حرروا_الفوعه_و_کفریا» در شبکه‌های اجتماعی اینستاگرام، افسران، گوگل پلاس، فیس‌بوک و توئیتر منتشر کنند.

به گزارش فارس، شهرک‌های نبل و الزهراء از توابع منطقه «اعزاز» در استان حلب سوریه و در ۲۰ کیلومتری شمال غربی شهر حلب و ۴۰ کیلومتری مرزهای ترکیه و دو شهرک «الفوعه» و «کفریا» در ۸ کیلومتری شهر ادلب واقع شده‌اند.

اقامه عزای شهادت رئیس مکتب جعفری

راه حل ساده‌ استاد امام برای تربیت فرزند

آیت الله شاه آبادی استاد عرفان حضرت امام خمینی (ره) توصیه می کردند که اگه مثلا بچه شما نیاز به کفش داشت هرچند که شما دیر یا زود اون کفش رو تهیه می کنید اما به فرزندتون اینطور بگویید:

« عزیزم، بابا باید پول داشته باشه، مگه نمی دونی که خدا روزی رسونه؟ پس از خدا بخواه زودتر به بابات پول بده تا برات کفش بخره»

این کودک شما قطعا دعا خواهد کرد و پدر هم به این مقدار پول می رسه که بتونه یه کفش برای بچه اش بخره و این بچه کفش رو از خدا می دونه و عاشق خدا میشه و در این صورت پدر دست فرزندش رو در دست خدا گذاشته است.

به یاد شهید عباس بابایی

گفته ‏اند آدمى به دو سالگى (بچه، كودك) به حرف درمی‌آيد اما تا خاموشى اختيار كند سال‏ها طول میكشد

در صفحه منسوب به علامه حسن حسن زاده آملی در اینستاگرام از قول این عالم بزرگوار آمده است: 
 
گفته ‏اند آدمى به دو سالگى (بچه، كودك) به حرف درمی‌آيد اما تا خاموشى اختيار كند سال‏ها طول میكشد. به حرف درآمدن زود است اما سكوت خيلى مشكل است و خيلى رياضت میخواهد، و چقدر زحمت میخواهد و چقدر كشيك نفس كشيدن میخواهد تا سكوت اختيار شود و تا حرف‏ها جمع و جور و غربال گردد تا هرزه‏ گو و هرزه خوار نباشد و روى حساب حرف بزند سپس كم‏ كم میبينيد كه قلمش سنگين میشود و عبارت‏هاى او وزين میگردد، و لذا آدم ساكت و آرام كه حرف نمیزند يك وقتى میبينيد كه به حرف درآمده هر جمله اش كتابى میشود و اگر دست به قلم شود و چيزى بنويسد بايد نوابغ دهر جمع شوند تا آن را شرح كنند.
 
چنين انسانى با سكوت در گفتارش بركت پيدا میكند و قول ثقيل می‏شود: «إنا سنلقى عليك قولا ثقيلا» دیگر حرف و قول او سبک نیست و لذا افراد ساکت دیرگو و گزیده گو میشوند مثل معروفى هم هست كه: «المكثار مهزال» پرگو بالأخره هرزه ‏گو و هزل‏گو می‌شود. (دروس شرح فصوص الحکم قیصری)

فرمانده گردان لوتی‌ها در تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) چه کسی بود؟

دفاع پرس:کسانی که در دوران دفاع مقدس حضور داشتند و یا خاطرات و وقایع آن دوران را مطالعه می کنند، قطعا نام شهید «مرتضی زارع» برایشان آشناست. با شنیدن نام شهید به یاد گردان لوتی‌ها می‌افتیم. گردانی که در کنار بی‌نظمی‌هایش یکی از بهترین گردان‌های خط شکن بود.

 مرتضی در توصیف این گردان به حاج احمد نجفی گفت: «بسیجی از مسجد به جبهه آوردن هنر نیست، از کوچه و خیابان بسیجی به جبهه آوردن هنر است.» و او این هنر را داشت. شهید زارع در اوج جنگ شجاعانه به کمک مردم لبنان شتافت. همچنین پیشنهاد تشکیل یک گردان ویژه که به گردان شهادت معروف است را به شهید همت داد.

فرمانده گردان لوطی‌ها در تیپ 10 سیدالشهدا (ع) چه کسی بود؟
از سمت راست: شهید مرتضی زارع - مشهدی - ردیف پایین: شهید اسدالهی 

در ادامه «اکبر باقری دولابی» ، رئیس ستاد کنگره شهدای لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهدا(ع)، دوست و همرزم شهید دلاوری‌های او را در جبهه‌های جنگ حق علیه باطل را شرح می‌دهد:

از کودکی با مرتضی دوست بودم و با هم بزرگ شدیم. او فدایی، چریک، رزمنده و خلاصه همه چی تمام تربیت شده بود. فعالیت‌های انقلابیش را با توزیع اعلامیه و رساله‌های امام (ره) در شهرستان‌ها آغاز کرد. او توسط ساواک شناسایی و دستگیر شد ولی پس از آزادی فعالیت خود را مصمم‌تر ادامه داد. در راهپیمایی‌ها و تظاهرات علیه رژیم نیز حضور فعال داشت.

شهید زارع در کمیته استقبال برای حفاظت از جان امام (ره) شرکت کرد. با تشکیل کمیته‌های انقلاب اسلامی برای حفظ امنیت شهر و پاسداری از انقلاب نوپای مردم ایران به عضویت کمیته در آمد.

در سال ۵۸ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در می‌آمد و به‌سرعت برای مقابله با ضد انقلاب، همراه گردان ۲ سپاه به پاوه اعزام شد. در مدت حضورش در استان کردستان، در شهرهای نقده، سنندج، باینگان می‌جنگد.

پس از شروع جنگ تحمیلی، مرتضی راهی جبهه‌های جنگ جنوب شد. مدتی در محور عملیاتی سوسنگرد و پس از آن در جبهه‌های آبادان در جهاد علیه مزدوران عراقی شرکت کرد. او هنگام درگیری با نیروهای عراقی در میدان هفت تیر آبادان مجروح شد و پس از مداوا به همراه گردان ۲ سپاه به سر پل ذهاب رفت.

حضور پررنگ شهید زارع در لبنان

مرتضی زارع در عملیات‌های فتح المبین و بیت المقدس با مسئولیت فرمانده گردان بلال رشادت‌های بزرگی را از خود نشان داد.

پس از عملیات بیت المقدس، به همراه شهیدان محمد ابراهیم همت، علیرضا موحددانش، حاج کاظم نجفی رستگار و جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان عازم لبنان شد. در آنجا مسئول آموزش نیروهای لبنانی بود. پس از بازگشت از لبنان مسئولیت اطلاعات و عملیات لشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) را بر عهده گرفت.

فرماندهی گردان حضرت قاسم (ع) پس از تشکیل تیپ ۱۰ سیدالشهدا(ع)

با تشکیل تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) به فرماندهی شهید علی موحددانش به این تیپ آمده و به سمت فرمانده گردان حضرت قاسم (ع) انتخاب شد. این گردان از نخستین گردان‌های تشکیل دهنده در این تیپ بود و عملیات‌های مهمی همچون عملیات والفجر مقدماتی، والفجر۱ و ۲ شرکت کرد.

گردان لوتی‌ها به فرماندهی شهید زارع

گردان مرتضی زارع به گردان لوتی‌ها معروف بود. هر یک از فرماندهان گردان‌ها که به دلایلی نیروهایشان را رد می‌کردند، آن‌ها به این گردان می فرستادند. علی‌رغم شیطنت‌های رزمندگان این گردان، یکی از بهترین گردان‌های خط شکن بودند.

این گروه در صبحگاه و آموزشی شرکت نکرده و نامنظم بود. شهید حاج کاظم نجفی رستگار قبل از آغاز عملیات والفجر یک، درباره اعتراض دیگر فرماندهان از گردان حضرت قاسم (ع) برایم تعریف کرد: یک روز در اتاق فرماندهی نشسته بودم که چند تن از فرماندهان سراغم آمدند و شکایت گردان مرتضی را می‌کردند که چرا در صبحگاه نیامده و نیروهایش لوتی بازی در می‌آورند.

حاج کاظم گفت: از شنیدن این سخنان ناراحت شدم و مرتضی را خواستم که برای توضیح بیاید. او لباس رزم مرتب و پوتین به‌پا نمی‌کرد، لباسش را بر روی شلوار می انداخت و با یک کتانی گردانش را فرماندهی می‌کرد. یک ربع بعد با همان نوع پوشش به اتاق فرماندهی آمد و گفت: «سلام علیکم حاج آقا». با دلخوری و صدای بلند شروع به اعتراض کردم و گفتم «این چه وضع گردان است همه از گردان شما ناراضیند و شکایت دارند...»

حاج کاظم ادامه داد: مرتضی تا انتهای صحبت‌هایم آرام بود و به سخنانم گوش می داد. وقتی حرف‌هایم تمام شد جلوتر آمد و گفت: «داداش! بسیجی از مسجد آوردن هنر نیست اگر از کوچه و خیابان بسیجی را به جبهه آوردی هنر است. اگر از من ناراضی هستید حکمم را تحویل می‌دهم.»

حاج کاظم گفت: با حرف مرتضی گویی از خواب غفلت بیدار شدم و کمی آرام گرفتم.

یکی از اسطوره‌‎های تیپ ۱۰ سیدالشهدا(ع) بود

برخی از فرماندهان و رزمندگان در دوران دفاع مقدس اسطوره بودند آنان علاوه بر حماسه‌هایی که آفریدند، فرمانده‌هان و نیروهایی خوبی را تربیت کردند که بعدها فرمانده گردان و یا لشکر شدند. شهید مرتضی زارع یکی از اسطوره های تیپ ۱۰ سیدالشهدا(ع) بود.

شهیدان عباس قهرودی، مرتضی حمزه، جانباز اسماعیل معروفی، داود حیدری و بهرام نوری چند تن از نیروهای شهید زارع بودند.

مبتکر تشکیل دهنده گردان شهادت

زارع به شهید همت پیشنهاد داد که قبل از شروع عملیات و حرکت نیروها به سمت خط، عده‌ای سلاح‌های سنگین و نیمه سنگین را در آنجا مستقر کنند. با این پیشنهاد موافقت شد و نخستین گروهان این گردان را شهید زارع به نام گروهان ویژه و به فرماندهی رضا حاج موسی تشکیل داد. بعدها نام این گروه به گردان شهادت تغییر یافت.

راننده‌اش را از دام اعتیاد خارج کرد

روزی در میان نیروهای مرتضی جوانی چهارشانه، قد بلند ـ که احساس کردم اعتیاد دارد ـ نظرم را جلب کرد. با پرس و جو متوجه شدم مرتضی او را به گردان آورده است. به سمت او رفتم و پرسیدیم: «این رزمنده جدیده؟» مرتضی گفت: «بله.» با تعجب پرسیدم: «اعتیاد داره؟» در جوابم گفت: «اعتیاد داره قول داده ترک کنه. فکر کردم که مواد نداره و از روی ناچاری می‌خواد ترک کنه و بهش اجازه دادم اگر می‌خواهد برگردد ولی تصمیمش جدیه و می‌خواد پاک بشه».

در دو کوهه اتاق کوچکی بود که مرتضی آن را در اختیارش گذاشته بود تا ترک کند. به شهردار در جبهه، انصار الحسین می‌گفتند، مرتضی به آنها سپرده بود در زمانی که حضور ندارد مایحتاجش را تامین کنند.

مرتضی بعدها برایم تعریف کرد: یک ماه و نیم برای شناسایی رفته بودم وقتی به پادگان برگشتم با سرعت خود را به من رساند و گفت: «آقا مرتضی پاک پاکم!». از آن پس راننده مرتضی شد.

با خود تصور می کردم بعد از شهادت مرتضی او به اوضاع قبلش باز‌می گردد، ولی این اتفاق نیفتاد. او تا ۴۰ روز بعد از شهادت مرتضی به خانه‌شان می‌رفت و به مادر مرتضی می‌گفت: «هر کمکی لازم دارید به من بگویید.» سرانجام شش ماه بعد از مرتضی، او هم در شلمچه شهید شد.

فرمانده گردان لوطی‌ها در تیپ 10 سیدالشهدا (ع) چه کسی بود؟
عطرآگین کردن پیکر مطهر شهید مرتضی زارع توسط شهید سعید اکبری

شهادت چند قهرمان دفاع مقدس در والفجر ۲

گردان مرتضی خط شکن و همیشه آماده بود. قبل از آغاز عملیات والفجر ۴ حاج کاظم از مرتضی خواست تا نیروهایش را در اختیار حاج همت قرار دهد. مرتضی درخواست حاج کاظم را پذیرفت.

به فاصله چند‌ماه عملیات والفجر ۲ نیز آغاز می‌شود. زارع به حاج کاظم اعلام کرد که به دلیل آمادگی نداشتن نیروهایش و برای حفظ جانشان با گردان حضرت قاسم (ع) به عنوان گردان پشتیبان (احتیاط) عمل خواهد کرد. شهید رستگار برای مرتضی احترام خاصی قائل بود، همچنین اعتماد زیادی به او داشت به همین سبب پیشنهاد شهید زارع را قبول کرد.

نحوه فرماندهی مرتضی به این صورت بود که اعتقاد داشت نخست باید پایم بر روی زمین عملیات برسد، شرایط را بسنجم سپس نیروهایم وارد عمل شوند.

عملیات والفجر‌۲ در منطقه پیرانشهر و برای آزادسازی شهر پیرانشهر از زیر آتش توپخانه دشمن و نیز آزادسازی ارتفاعات منطقه مخصوصا ارتفاع ۲۵۱۹ طرح ریزی وانجام شد. عملیات در ابتدا توسط لشکرهای دیگر آغاز شد و پس از مدتی، عملیات به دو گردان زهیر به فرماندهی شهید بهمن محمدی نیا (والفجر ۲ نخستین تجربه فرماندهی گردان شهید محمدی‌نیا) و قمربنی هاشم (ع) به فرماندهی شهید محمد قزانی از لشکر ۱۰ سیدالشهدا سپرده شد.

در مرحله دوم عملیات دشمن با نفوذ در تپه سرخه موفق به قطع ارتباط نیروهای عمل کننده با عقب شد. تعدادی از نیروها در خط مقدم و در بالای ارتفاع ۲۵۱۹ گیر افتاده بودند همچنین دامنه ارتفاع در دید و تیررس تیر مستقیم سلاحهای سبک دشمن بود.

علی موحددانش با گردان قمربنی هاشم (ع) در ارتفاع ۲۵۱۹ بود. با مشاهده این شرایط با حاج کاظم تماس گرفت و پس از توضیح شرایط گفت: «به مرتضی بگویید برای کمک بیاید.»

فرمانده گردان لوطی‌ها در تیپ 10 سیدالشهدا (ع) چه کسی بود؟
آخرین تصویر از شهید مرتضی زارع - قبل از حضور در عملیات والفجر ۲
از سمت راست: شهید حاج کاظم نجفی رستگار - شهید مرتضی زارع - اسماعیل کوثری

مسئولیت پاکسازی وعقب راندن دشمن را به شهید مرتضی زارع سپردند. حاج کاظم، مرتضی را در قرارگاه از روی نقشه توجیه می‌کند. در آن جلسه توجیه، شهید بهمن محمدی‌نیا، شهید حاج کاظم نجفی‌رستگار، شهید مرتضی زارع و محمد کوثری حضور داشتند.

شهید بهمن محمدی‌نیا بعد از اتمام عملیات تعریف کرد: حاج کاظم بر روی نقشه، محل تپه سرخه را نشان داد و گفت علیرضا موحددانش همراه نیروهایش بالای تپه ۲۵۱۹ هستند باید این تپه پاکسازی شود تا نیروها با هم الحاق شوند.

یک گروهان از گردان قمر بنی هاشم (ع) مانده بود. عباس قمی مسئول گروهان، محمد قزانی فرمانده گردان شهید و یک فرمانده گروهان نیز مجروح شده بودند. تنها کیا مظفری مسئول گروهان زنده بود.

قرار بر این بود که مرتضی زارع به همراه کیا مظفری و نیروهای باقی مانده گروهان از سمت راست تپه و بهمن محمدی نیا از سمت چپ تپه عملیات را آغاز و در بالای تپه سرخه به یکدیگر الحاق شوند.

در حین عملیات تک تیراندازی قلب مرتضی را نشانه می‌رود. تیر در زیر قلب مرتضی اصابت می کند. بی‌سیم‌چی و کیا مظفری به سمت او می‌آیند ولی با اصرار مرتضی آنها عملیات را ادامه می دهند.

فرمانده گردان لوطی‌ها در تیپ 10 سیدالشهدا (ع) چه کسی بود؟

شهید بهمن محمدی نیا برایم تعریف کرد: پس از فتح تپه سراغ مرتضی را گرفتم. زمانی که خبر مجروحیتش را شنیدم با سرعت خود را به او رساندم ولی او شهید شده بود.مرتضی زارع در ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ به فاصله چند ساعت از علیرضا موحددانش شهید شد.

در عملیات والفجر ۲، علی اصغر بابایی فرمانده پدافند هوایی، بهمن محمدی نیا فرمانده گردان زهیر و محمد قزانی فرمانده گردان حضرت قمر بنی هاشم (ع) نیز به شهادت رسیدند.

مصاحبه‌ خواندنی با مهندس مقاومت در عراق

مهم‌ترین لقبش «مهندس» است. که عموما همراه با کنیه‌اش ابومهدی ذکر می‌شود و این نام آشنا برای مجاهدین را می‌سازد: ابومهدی المهندس. هرچند تیم محافظش در مکالماتشان برای رعایت مسائل امنیتی اسمش را نمی‌آوردند و از کلمه‌ی «الشایب» استفاده می‌کنند، ولی آشنایانش هر وقت بخواهند از او یاد کنند، فقط می‌گویند «حاجی.» حاجی، فقط اوست. فقط یک نفر دیگر هست که به او هم صرفا می‌گویند حاجی، البته به او یک کلمه‌‌ی کبیر هم اضافه می‌کنند که می‌شود «الحاجی الکبیر»، یعنی همان سردار قاسم سلیمانی.

نام اصلی ابومهدی المهندس، جمال جعفر محمد است. او را باید یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های حال حاضر عراق شمرد. fه این دلیل که به صورت «رسمی» نایب رئیس الحشد الشعبی و به صورت «عملی» رئیس آن است. اگر واقعا چنین باشد هم باید گفت که او فعالیتش را کاملا چراغ خاموش پیش می‌ببرد: از دست دوربین‌ها و روزنامه‌ها فراری است و خیلی کم در رسانه‌ها دیده می‌شود. این دور بودن از چشم‌ها را برخی‌ها به دلیل اتهامات امنیتی‌‌ای می‌دانند که در گذشته داشته [و بر آن اساس تحت تعقیب بوده است]: او یکی از 17 تنی است که در قضیه‌‌ی انفجار سفارت آمریکا و سفارت  فرانسه در کویت در سال 1983 و همچنین قضیه‌ی ترور امیر کویت جابر الاحمد الصباح در سال 1985 متهم شدند. او همچنین متهم شد که در نقشه‌ی ربایش یکی از هواپیماهای خطوط هوایی کویت در سال 1984 دست داشته است. 

اتهاماتی که باعث شد او دو بار مهاجرت را در زندگی خود تجربه کند: یک بار مهاجرت از کویت (که در آنجا زندگی می‌کرد) به ایران (تا پس از آن قضایا و در جریان پیگرد نیروهای امنیتی کویت دستگیر نشود) و هجرت دوم از عراق (که پس از سقوط صدام به آن برگشته بود) باز هم به تهران. دلیل هجرت دوم هم این بود که برخی گزارش‌های رسانه‌ای در اواخر سال 2006 اعلام کردند او یکی از اشخاصی است که آن اتهامات درباره‌شان وجود دارد و همین، او را (با اینکه در آن زمان به نمایندگی مجلس عراق انتخاب شده بود) تحت پی‌گرد اشغالگران آمریکایی قرار می‌داد.

اما داستان‌های مهم زندگی ابومهدی المهندس و فرارش از دست حکومت‌هایی که می‌‌خواستند او را دستگیر کنند، خیلی پیش از این دو مهاجرت آغاز شده بود: در سال 1979، «دادگاه انقلاب» وابسته به حکومت حزب بعث، او را متهم کرد که در ایجاد «حوادث ماه رجب» نقش داشته است (منظور، اعتراضات مردمی‌ای بود که پس از دستگیری آیت الله سید محمد باقر صدر توسط بعثی‌ها صورت گرفته بود). در آن روزها، سرکوبی حزب الدعوه (که ابومهدی المهندس از اوایل دهه‌ی هفتاد در آن فعال بود) از سوی حزب بعث به اوج خود (و حتی به حد اعدام‌های گسترده) رسیده بود. چندی بعد که صدام حسین [از سمت معاونت ریاست جمهور] به ریاست جمهوری رسیده و آیت الله صدر را اعدام کرد، ابومهدی مجبور شد از عراق گریخته و در سال 1980 به کویت برود.

ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.
رابطه‌اش با ایران انقلابی، درست از همان اوایل آغاز شد. به محض تأسیس «سپاه بدر» [مجاهدین شیعه عراقی] توسط سپاه پاسداران در آغاز جنگ تحمیلی، به آن ملحق شد. پس از خروج از کویت و استقرار در ایران، به سرعت در سپاه بدر پیشرفت کرد تا پس از سه سال و از اواسط دهه‌ی هشتاد میلادی، فرمانده سپاه بدر شد.


در همان برهه بود که به مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق (به رهبری آیت الله سید محمد باقر حکیم) هم ملحق شد و مدت زیادی نگذشته بود که به عضویت شورای فرماندهی هشت نفره‌ی مجلس اعلا هم انتخاب کردید. 

ابومهدی المهندس هم چنان به مسئولیت‌های سیاسی‌اش در مجلس اعلا و مسئولیت‌های نظامی‌اش در سپاه بدر ادامه می‌داد تا آنکه در آغاز هزاره‌ی سوم (و چنانکه برخی‌ها می‌گویند در پی اختلافاتی با آیت الله حکیم) به کلی هم از سپاه بدر و هم از مجلس اعلای انقلاب اسلامی بیرون و فعالیت‌های خود را به عنوان یک شخص مستقل و البته با حفظ روابطش با همه‌ی یاران، ادامه داد.

ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.

پس از سقوط صدام و بازگشت به عراق، خیلی سریع وارد محافل مهم سیاسی شد. در مذاکرات شورای حکومتی کشور با مقتدا صدر (رهبر جریان صدر) فعالیت جدی داشت. کما اینکه در خاموش کردن بحرانی که بین دولت انتقالی ایاد علاوی و جریان صدر و «سازمان بدر» ایجاد شده بود هم نقش ایفا نمود.

ابومهدی المهندس در تشکیل «ائتلاف ملی واحد عراق» و همچنین «ائتلاف ملی عراق» و سپس «ائتلاف ملی» فعلی هم صاحب نقش بود. کمااینکه گفته می‌شود او از طراحان و فعالان اصلی رسیدن ابراهیم الجعفری و سپس نوری المالکی به کرسی نخست‌وزیری بوده است. در کنار همه‌ی اینها، نقش بارزی که او در ارتباط بین احزاب داخل حکومت عراق ایفا می‌کند را هم نباید فراموش کرد.

ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.
بعد از اشغال برخی استان‌های عراق به دست داعش در ژوئن 2014، ابومهندس باز لباس نظامی‌اش را به تن کرد، در 16 ژوئن بیانیه‌ای صادر نمود و در آن از «کادر جهادی‌‌ای که قبلا [برای جهاد با صدام] سلاح در دست داشتند» درخواست کرد که «فورا» به دفترهای تعیین شده در بغداد بپیوندند تا «حماسه‌ای جهادی» ضد داعش خلق شود. از آن روز تا به حال، الحشد الشعبی (بنا کردن آن و اداره‌اش و به‌کارگیری‌اش) تمام هم و غم و زندگی ابومهدی المهندس را به خود اختصاص داده است.


هر چند این باعث شده تا ناچار شود تا حدی از سایه به زیر نور بیاید، ولی در هر حال این ظهورش هم هنوز بی قید و شرط نیست. هنوز هم تصاویری که از او دیده می‌شود، همان فیلم‌هایی است که دوربین‌های شبکه‌های مختلف، هنگام بازدیدش از جبهه‌های نبرد از او می‌گیرند و گاهی در آنها چند کلمه‌ای هم صحبت می‌کند.

در حد فاصل اواخر عملیات آزادسازی بیجی (که چیزی تا انتهایش نمانده) تا شروع عملیات آزادسازی فلوجه (که چند روز پیش کلید خورد) احمد ابراهیم از روزنامه‌ی الاخبار لبنان به سراغ ابومهدی المهندس رفته و برای اولین بار در چندین سال گذشته، مصاحبه‌ای تفصیلی با او انجام داده است که بیش از هر چیز پیرامون الحشد الشعبی دور می‌زند. مصاحبه‌ای که به گفته‌ی روزنامه‌ی الاخبار، هرچه مقدماتش و راضی‌کردن ابومهدی المهندس به صورت دادن آن سخت بود، سیرش در اثنای ضبط؛ سلیس و راحت پیش رفت. با هم ترجمه‌ی کامل این مصاحبه را می‌خوانیم:

*احمد ابراهیم: الحشد الشعبی، نسخه‌ی عراقی سپاه پاسداران ایران است؟
-ابومهدی المهندس: نه. شرایط جمهوری اسلامی با عراق فرق دارد. چه از نظر نظام حکومتی و چه اوضاع داخلی و چه شرایط نظامی و سیاسی و اجتماعی و امنیتی. الحشد الشعبی بر مبنای خطری که به عراق و منطقه هجوم آورد، یعنی داعش، شکل گرفت. 


الحشد الشعبی پس از فتوای مشهور آیت الله‌العظمی سید علی سیستانی تشکیل شد. این فتوا باعث شد که جوانان عراقی (و پیشاپیش آنها، گروه‌های مقاومت) برای دفاع از جان و مال و ناموس عراقی‌ها هجوم بیاورند و البته همچنین برای دفاع از نظامی سیاسی‌ای که در عراق بر سر کار است و اکثریت عراقی‌ها از طریق صندوق‌های رأی رضایت خودشان را از آن اعلام کرده‌اند و از طریق همان صندوق‌های رأی دولتی تشکیل شد که همه‌ی بخش‌های ملت عراق را در خود جا داده است.


 الحشد الشعبی یک نیروی جهادی مردمی است که با فرمانده کل نیروهای مسلح یعنی نخست‌وزیر عراق ارتباط دارد و وظیفه‌اش را وظیفه‌ای دینی و ملی می‌داند و مأموریتش دفاع از همان چیزهایی است که اشاره کردم.

ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.
*ارتباط الحشد الشعبی با مرجعیت شیعه از یک طرف و با سپاه پاسداران ایران از طرف دیگر، از چه سنخی است؟


-من تأکید می‌کنم که الحشد الشعبی چنانکه از اسمش پیداست یک «حشد» [تجمع گسترده‌] شعبی [مردمی] است و در اساس، از فتوای دینی و احساس وظیفه‌ی شرعی‌ای که از فتوای جهاد کفایی آیت الله العظمی سیستانی برخاسته بود شکل گرفته است. طبیعی بود که مجاهدین به صورت عام و خصوصا گروه‌هایی که در مقابل نظام سابق جهاد کردند و در دوره‌ی اشغالگری آمریکایی‌ها هم به مقاومت برخاستند، برای لبیک به این فتوا از یکدیگر سبقت بگیرند و به آن فتوا ایمان داشته باشند. الحشد الشعبی لشگر مرجعیت و حکومت عراق است. طبیعتا مرجعیت هم جدای از حکومت نیست، چراکه مرجعیت هم از روند سیاسی و حکومت و از تمامی بخش‌های تشکیل‌دهنده‌ی جامعه‌ی عراقی حمایت می‌کند و همواره همگان را به مسالمت اجتماعی و محافظت از نظام سیاسی کشور دعوت کرده است.
 اما در موضوع ارتباط با سپاه پاسداران، طبیعتا اگر حمایت وسیع و عظیم جمهوری اسلامی و در رأس آن حمایت آیت الله‌العظمی خامنه‌ای نمی‌بود الحشد الشعبی اساسا ممکن نبود که این حجم گسترده از کارها را در عملیات‌هایش انجام دهد (که خودتان دیده‌اید که امسال چه عملیات‌های [موفقی] داشته است). آیت الله العظمی خامنه‌ای به برادران در سپاه پاسداران دستور دادند که از الحشد الشعبی حمایت شود و سپاه هم حامی ما در بحث تسلیحات و مهمات و همچنین کمک های مستشاری و طراحی نقشه‌های عملیاتی است. این حمایت هم از همان نقطه‌ی صفرش تا کنون با توافقی بوده که بین فرمانده کل نیروهای مسلح عراق (چه نخست‌وزیر سابق چه نخست وزیر فعلی) با دولت همسایه یعنی ایران صورت گرفت.

*نظرتان درباره‌ی سر و صداهایی که اخیرا بلند شده و از لزوم تشکیل «الحشد المرجعیه» در مقابل الحشد الایرانی [نامی کنایه‌آمیز به الحشد الشعبی] صحبت می‌کنند چیست؟
-اصلا الان هم این، همان است. الحشد الشعبی در حال حاضر چیزی جز الحشد المرجعیه نیست. حالا اگر کسی هست که می‌خواهد به الحشد الشعبی بگوید الحشد الایرانی، بله ایرانی است. اشکالی ندارد، بگذار اسم‌گذاری کنند! این‌ها پیشتر به ارتش عراق هم گفتند ارتش صفوی و شدیدا طی دو سال با آن جنگیدند. 

ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.

با این ارتشی که قاعدتا باید ارتشی ملی باشد و در آن سنی و شیعه و کرد و ترکمان و مسیحی‌ها و همه‌ی اقلیت‌ها با هم حضور داشته باشند، دو سال تمام مورد هجوم واقع شد. این دشمن لجوج عنود که از سوی برخی طرف‌های منطقه‌ای و حتی بین‌المللی حمایت می‌شود، ارتش عراق را با این اتهام که این ارتش صفوی و ارتشی جنایتکار است شدیدا تضعیف کرد. حالا امروز همان جنگ روانی؛ ضد الحشد الشعبی راه افتاده است، یعنی ضد این نیروی نظامی جوانی که در طول این سال ها جلوی آنها در آمده و در مقابلشان مقاومت کرده. اتهامات زیادی ضد الحشد الشعبی مطرح کرده‌اند، از جمله اینکه ایرانی است. 

حالا عبارت صفوی را رها کرده‌اند و از عبارت ایرانی استفاده می‌کنند . از دیگر روش‌هایشان این است که برای الحشد الشعبی از [لغت تحقیرآمیز و منفی] میلیشیا [به معنای گروه شبه‌نظامی] استفاده می‌کنند. این‌ها همه‌اش ظلم است و بخشی از جنگ روانی و بخشی از جنگ ما ضد داعش محسوب می‌شود.

*چند ماه پیش بود که ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده سابق نیروهای آمریکایی در عراق (که بعدا رئیس سیا هم شد)، اعلام کرد که الحشد الشعبی یا به قول او میلیشیا‌های شیعه برای ثبات منطقه‌ی خاورمیانه از داعش خطرناک‌تر است. چه پاسخی به این حرف دارید؟
-من در حال حاضر در صدد پاسخ دادن به هر کس که جایی حرفی می‌زند نیستم ولو اینکه این آدم پترائوس باشد. او الان یک سخنران است که مسئولیتی هم در دولت آمریکا ندارد. ولی بد نیست یادآوری کنم که این شخص وقتی در عراق حضور داشت، کارش منحصر به فعالیت‌های نظامی نبود بلکه کارهای سیاسی هم می‌کرد و طرح‌هایی برای روند سیاسی داشت از جمله‌ی آن طرح‌ها این بود که از سازمان القاعده به نفع خودش استفاده کند و بخشی از کسانی که در القاعده بودند را هم جذب کرد تا با آمریکایی‌ها کار کنند و نام آنها را گذاشتند الصحوات [نیروهای بیداری عراق]. 

هیچ بعید نیست که دیوید پترائوس و سیا در این زمینه فعالیت کرده باشند که القاعده (که به صورت مراکز تروریستی در مناطق مختلف جهان ضد منابع آمریکایی‌ها عملیات می‌کند) تبدیل شود به یک نیروی محلی که به مردم و ساکنین همان مناطق در سوریه و عراق حمله کند (و الان هم پایشان به جاهای دیگر باز شده [و به مردم آن مناطق حمله می‌کنند]). صحبت‌های پترائوس نشان می‌دهد که او هم در این سیر القاعده به داعش نقشی داشته است. 

اگر تحلیل من صحیح باشد که آنها از تبدیل القاعده به داعش نقش داشته‌اند، نتیجه این می‌شود که هر کس با داعش بجنگد در اصل مشغول جنگیدن با منافع پترائوس و کسانی است که پترائوس نماینده‌ی آنهاست. و ما نیروهایی هستیم که در مقابل داعش و خطر تروریستی آن ایستاده‌ایم.

ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.
*همه می دانیم که الحشد الشعبی از نظر قانونی، هیئتی است، وابسته به نخست وزیری است . حالا سؤال اینجاست که اعمال قدرتی که نخست وزیر در خصوص الحشد الشعبی دارد چگونه است؟ آیا تنها نظارتی است یا فرماندهی هم دارد؟

-در همان آغاز به کار الحشد الشعبی، در روز هفدهم ژوئن سال گذشته، هیئت وزرا به نخست وزیر اختیار تام داد که تدابیر لازم جهت استفاده از نیروها و جوانانی که می خواهند به ندای مرجعیت لبیک گفته و با داعش بجنگند را به کار ببندد. در همین راستا نخست وزیر سابق (که فرمانده کل نیروهای مسلح محسوب می شد) دستور تشکیل هیئت الحشد الشعبی را صادر کرد. 

در سال 2015 و پس از عملیات تکریت، هیئت وزیران تصویب کرد که هیئت الحشد الشعبی هیئتی رسمی و مرتبط با نخست وزیر باشد که فرمانده کل نیروهای مسلح محسوب می شود. این هیئت به صورت رسمی بخشی از ساختار نیروهای مسلح عراق محسوب می شود و وابسته به فرمانده کل نیروهای مسلح است و طبق اوامر او عمل می کند.

*در رسانه ها خیلی عبارت «گروه های مقاومت» را می شنویم. ممکن است برای ما تشریح کنی این گروه های مقاومت چه کسانی هستند و تفاوت آنها با الحشد الشعبی چیست؟
- در دوره ی صدام تلاش های مخالفین به دلیل جنایت های صدام ضد عراقی ها (کرد و شیعه و سنی) باعث شد که تلاش های مخالفین؛ سبک و سیاق مسلحانه بگیرد که در آن دوره به آنها می گفتیم مخالفین مسلح نظام. که بزرگترین گروه مسلح مخالف نظام هم سازمان بدر بود. 

ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.
بعد از سقوط عراق و اعلام عراق از طرف آمریکا به عنوان «کشور تحت اشغال» و تصمیم گیری شان مبنی بر اینکه عراق به یک مستعمره ی آمریکایی تبدیل شود؛ جوانان عراقی به صورت گسترده برای مقابله با اشغالگران فعال شدند و پس از آن بود که گروه مسلح مهم و معروفی در میدان مبارزه با اشغالگران ظاهر شدند و در طول سال های اشغال، کارهای قهرمانانه ای را هم رقم زدند. این گروه ها، الان بخشی اساسی از الحشد الشعبی را تشکیل می دهند و نوک پیکان الحشد الشعبی در عملیات هایش هستند.


*آیا این گروه‌ها بخشی از الحشد الشعبی هستند یا آنکه هویت مستقل خود را حفظ کرد‌ه اند؟
-این گروه‌ها و دیگر گروه‌هایی که جدیدا تأسیس شده‌اند و همینطور برخی احزاب سیاسی که [برای خود] شاخه‌های جهادی مسلح (در سطوح مختلف) ایجاد کرده‌اند، هر کدام دو بعد دارند: یک بعد شخصی معروف به عنوان فلان حزب یا فلان گروه مقاومت که از این حیث حق دارند نظرات خود را ابراز کنند و طبق قانون اساسی به ایفای نقش سیاسی بپردازند. اما بعد دیگر این است که بخشی از الحشد الشعبی هستند. 

تعداد جوانان داوطلب بسیار بالا بود. الحشد الشعبی هم تازه تأسیس شده بود و زیرساخت‌های گسترده‌ای برای جذب این نیروها و انرژی‌ها نداشت، فلذا برخی از احزاب سیاسی و حتی نیروهای مذهبی و گروه‌های مقاومت اقدام به بسیج [و جذب] این جوانان کرده و آنها را در شکل گردان و تیپ؛ سازماندهی کردند. مجموعه‌ی این گردان‌ها و تیپ‌هاست که آن را نیروی رزمی الحشد الشعبی می‌نامیم.


ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.
*می‌گویند هدایت عملیاتی الحشد الشعبی بر عهده‌ی تعدادی از مستشاران ایرانی عضو سپاه قدس است. این حرف صحیح است؟

-پیشتر گفتم که فرماندهی الحشد الشعبی با فرمانده کل نیروهای مسلح یعنی نخست‌وزیر عراق است. و تمام چیزهایی که برادران در سپاه پاسداران و جمهوری اسلامی ارائه می کنند، با توافق فرماندهی کل نیروهای مسلح عراق صورت می‌گیرد. این توافق هم کلی است و هم جزئی و تفصیلی. هرچه سلاح و مهمات و مستشار بیاید، همگی تحت نظر فرمانده کل نیروهای مسلح است.

*در برخی گزارش‌های رسانه‌ای آمده که حزب الله لبنان جهت کمک به فعالیت‌های عملیاتی الحشد الشعبی تعدادی مستشار نظامی فرستاده است. آیا این گزارش‌ها را تأیید یا تکذیب می‌کنید؟
-حزب الله در همه‌‌ی فعالیت‌های مقاومت مسلحانه از زمان صدام نقش اساسی داشته است، یعنی از اوایل دهه‌ی هشتاد میلادی. در آن دوره، این حزب مقاوم در آموزش و کمک به عراقی‌ها در اولین تشکیلات‌هاشان کمک کرد. رابطه‌ی گرمی بین مخالفان سیاسی و نظامی نظام صدام با حزب الله وجود داشت. این هم امر مخفی‌ای نیست. الان هم طبیعی است که این حزب به رغم مشغولیت‌هایش در جبهه‌ی اسرائیل و جبهه‌ی سوریه، به کمک جوانان و مجاهدان در عراق بیاید. 
بعد از سقوط نظام صدام، این حزب به صورت اساسی در آموزش و آماده‌کردن و خط‌دادن به گروه‌هایی که ما آن را گروه‌های مسلح مقاومت می‌خواندیم نقش ایفا کرد. امروز هم حزب الله (البته در چارچوب فرماندهی کل نیروهای مسلح عراق، نه خارج از فعالیت‌های آن) به صورت‌های مختلف به ما کمک می‌کنند. خصوصا در زمینه‌ی مستشاری و آموزش. بله، حزب الله هم نقش دارد و این امری نیست که مخفی باشد. و ما به عنوان یک نیروی گسترده‌ی مردمی افتخار می‌کنیم که از حمایت این حزب مقاوم و مبارک برخورداریم.

*همه می‌دانیم که عملیات آزادسازی تکریت [که طی آن اختلافاتی بین حیدرالعبادی و الحشد الشعبی رخ داد] نقطه‌ی عطفی در سیر ارتباط الحشد الشعبی با نخست وزیر بود. ممکن است برای ما توضیح دهی مشکلی که آن روزها رخ داد اساسا چه بود و چه نتایجی در روابط بین شما با هم به وجود آورد؟
-رابطه ما، رابطه‌ی فرمانده کل نیروهای مسلح و نخست وزیر عراق با یک هیئت رسمی و مردمی به نام الحشد الشعبی است. این رابطه، رابطه‌ی تابع و متبوع است. این روشن است. اما درباره‌ی مسئله‌ی تکریت، ما در هیچ کدام از عملیات‌هایمان خواستار حمایت نیروهای ائتلاف بین‌المللی که با توافق دولت عراق به اینجا آمده‌اند نبودیم. می‌دانید که دولت قبلی درخواستی به آمریکا ارائه کرد تا از حمایت و کمک‌های آمریکایی‌ها برخوردار شود و بر همین اساس آمریکایی‌ها در عراق حاضر شدند.

ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.

ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.

 تأکید می‌کنم «دولت قبل» نه شخص «نخست‌وزیر عراق». یعنی منظور نیروهای سیاسی‌ای است که آن دولت را تشکیل داده بودند. در دولت فعلی یک ائتلاف بین‌المللی به رهبری آمریکا تشکیل شد و دولت، خواستار کمک‌های این ائتلاف شد. این کمک‌ها نه جلوی خطری را گرفت که بغداد را تهدید می‌کرد؛ نه مانع سقوط موصل شد و نه توانست حتی یک منطقه را آزاد کند. ارتش عراق هم در حالت پیش‌روی و عقب‌نشینی در مناطقی که می‌جنگید باقی ماند و تلفات زیادی هم داد. وضعیت الرمادی و منطقه ‌کمربند بغداد را در سال گذشته همه می‌دانند. فلذا ائتلاف بین‌المللی بنا بر توافقی که با دولت عراق صورت داده بود به اینجا آمد.

 ولی ما به عنوان یک نیروی مردمی و رسمی خواستار کمک ائتلاف بین‌المللی نبودیم و بحث با جناب فرمانده کل نیروهای مسلح [حیدر العبادی] این بود که ما می‌گفتیم نظرمان این است که نیازی به این کمک‌ها نداریم. به دلایل مختلف. یکی اینکه ما ارتباط یا هماهنگی ای با اتاق عملیات مشترک با کسانی که در آسمان هستند [نیروهای ائتلاف] نداریم و طبیعتا این دیوانگی است که ما روی زمین بجنگیم و هواپیماها را در هوا نیرویی دیگر رهبری کند که ما نمی‌دانیم چطور می‌خواهد اقدام به بمباران کند. 


در همین راستا چندین بار اشتباهاتی رخ داد و نیروهای عراقی بمباران شدند. چیزی که در تکریت رخ داد این بود که ما عملیات گسترده‌ای را انجام داده بودیم و کل شرق تکریت را آزاد کرده بودیم. یعنی منطقه‌ای به وسعت شش هزار کیلومتر مربع. از کوه‌های حمرین گرفته (یعنی جایی که از ده سال پیش تا آن زمان هیچ کس، نه نیروهای مسلح عراقی نه نیروهای آمریکایی، نتوانسته بودند وارد آن شوند) تا لب دجله در غرب (یعنی منطقه‌ی الدور و العلم و البوعجیل تا الفتحه). 


قدم بعدی در عملیاتمان آزادسازی خود شهر تکریت بود که از هشت ماه پیش آن را از جنوب و غرب و شمال محاصره کرده بودیم. اینجا بود که آمریکایی‌ها از دولت عراق درخواست کردند در آزادسازی شهر که وسعتی تنها در حدود 50 کیلومتر مربع دارد وارد شوند. در طرح عملیاتی ما، قرار بود به بیست کیلومتر مربع شهر که بخش حکومتی آن است، حمله کنیم و درنتیجه مابقی شهر به سادگی سقوط می‌کرد. آمریکایی‌ها اینجا درخواست کردند وارد عملیات شوند و منطقه‌ای تنگ و کوچک را بمباران کنند. 


ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.
به دلایل مختلف ما با حضور انجام عملیات تحت پوشش هوایی‌ای که با ما هماهنگ نیست مخالفت کردیم. ما قرار بود عملیاتمان را جمعه آغاز کنیم. آمریکایی‌ها چهارشنبه شب وارد صحنه‌ی عملیات شدند و ما هم به دلیل نگرانی از بمباران [ضد نیروهای الحشد الشعبی] حمله را متوقف کردیم. دو روز بعد مشکل حل شد و پس از متوقف شدن بمباران‌ها، ما هم در عملیات آزادسازی مشارکت کردیم.


*یعنی دلیلی سیاسی یا مخالفت با مشارکت ائتلاف بین‌المللی در عملیات میدانی وجود نداشته؟
-گفتم که چندین دلیل وجود داشت. یکی ترس از اشتباهات میدانی در بمباران‌ها بود. داستان، داستان مخالفت نبود. ائتلاف بین‌المللی تقریبا در هیچ عملیاتی با ما مشارکت نداشته است، مگر در چند عملیاتی که از نظر اداره‌ی عملیات و هماهنگی بر عهده‌‌ی ارتش عراق بوده و الحشد الشعبی به عنوان کمک‌کننده‌‌‌ی ارتش حضور داشت. 

در عملیات آزادسازی تکریت، ما فرماندهی عملیات را به عهده داشتیم و در نتیجه هر کسی که می‌خواست در سطح میدان مشارکت کند باید حتما با ما هماهنگ می‌بود. ما هم که هیچ [ارتباط و] هماهنگی‌ای با ائتلاف بین‌المللی نداریم. پس چطور ممکن بود برای نیروهایمان و جوان‌هایمان این را بپذیریم که در کف میدان روی زمین بجنگیم و نیروی دیگری بدون هماهنگی از هوا بمباران کند؟

*آیا چنین هماهنگی‌ای را نخواهید پذیرفت؟
-ما تا الان با ائتلاف بین‌المللی هماهنگی‌ای نداریم. معتقد هم نیستیم که ائتلاف بین‌المللی جدیتی حقیقی در پشتیبانی از نیروهای مسلح عراقی داشته باشد. این چیزی بود که در [جرین سقوط] الرمادی خودش را نشان داد. گذشته از این، ما در همه‌ی عملیات‌هایی که صورت دادیم ثابت کردیم که می‌توانیم مناطق را بدون نیاز به ائتلاف بین‌المللی آزاد کنیم.

*می‌گویند نخست‌وزیر، حیدالعبادی، با اصرار بر اینکه ائتلاف بین‌المللی در عملیات‌های الحشد الشعبی مشارکت داشته باشد، دارد چوب لای چرخ عملیات‌های الحشد الشعبی می‌گذارد.
-نه، اصلا چنین اصراری وجود ندارد. آنچه در تکریت رخ داد یک استثنا بود. ماجرایی بود که رخ داد و گذشت و تمام شد. جناب نخست‌وزیر وضعیت ما و وضعیت دیگران را درک می‌کند.

ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.
*شکی نیست که پس از شکست روحی و آشفتگی شدیدی که ارتش عراق پس از سقوط موصل بدان دچار شد، الحشد الشعبی نیروی نظامی اصلی عراق به حساب می‌آید و معروف است که هر نیروی نظامی‌ای باید با داشتن سهمی در قدرت سیاسی، خود را نشان دهد. شما از «کیک قدرت» چه سهمی دارید؟

-این کیک باشد برای کسانی که می‌خواهند از آن بخورند. ما اصلا کیک خور نیستیم!

*از چند هفته پیش وعده می‌دهید که نبرد آزادسازی الانبار آغاز خواهد شد [در زمان انجام مصاحبه هنوز این عملیات، که چند روزی است آغاز شده، شروع نشده بود.] چیزی که تا امروز رخ داده این بوده که الرمادی هم به دست داعش سقوط کرده است. این ماجرا انسان را از لحاظ شرایط و تبعاتش به یاد سقوط موصل در سال گذشته می‌اندازد. چه تفسیری درباره‌ی تأخیرتان در آغاز عملیات آزادسازی الانبار دارید؟ آیا این ماجرا برمی‌گردد به مسائل مذهبی و خطوط قرمزی که در مقابل شما ترسیم شده و می‌گوید شما نباید در استان‌هایی که از اکثریت اهل سنت تشکیل شده عملیات انجام دهید؟
-ما به عنوان الحشد الشعبی هیچ وقت از مشارکت در آزادسازی الانبار صحبت نکردیم. بله در رسانه‌ها صحبت‌هایی درباره‌ی آغاز عملیات آزادسازی الانبار بود ولی از طرف الحشد الشعبی چیزی اعلام نشد. چیزی که بعد از آزادسازی تکریت [توسط الحشد الشعبی] رخ داد عبارت بود از سقوط پالایشگاه بیجی و سقوط الرمادی. 

یک جنگ روانی گسترده و شدید هم از طرف داعش و حامیان سیاسی‌اش در عراق ضد ما به راه افتاد که الحشد الشعبی نمی‌خواهد وارد الانبار شود، با اینکه ما اصلا نگفته بودیم که طرحی برای ورود به الانبار داریم [که حالا بگویند از آن کوتاه آمده‌ایم]. ما تحت فرماندهی فرمانده کل نیروهای مسلح هستیم و [از پیش خودمان] اساسا طرحی برای ورود به الانبار نداشته‌ایم. ما سابقا برای محافظت از پایتخت در غرب بغداد [یعنی مناطق هم‌‌مرز با استان الانبار] حضور داشتیم. این مربوط به یک سال و چهار ماه قبل بود، یعنی زمانی که فلوجه سقوط کرد. فعالیت ما در آن دوره عبارت بود از برپایی خطوط دفاع از بغداد از سمت غرب. 

ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.
فرماندهی کل نیروهای مسلح تصمیماتی اتخاذ کرد (حتی در سطح ارتش) که مساحت جغرافیایی‌ای که تحت مسئولیت فرماندهی عملیات بغداد است گسترش پیدا کند. ولی در حال حاضر و بعد از سقوط الرمادی، ما به اراضی‌ای که از نظر اداری وابسته به استان الانبار هستند وارد شده و کل شمال غرب بغداد را آزاد کرده‌ایم (یعنی از شمال شاخه دجله در بغداد تا سامرا). در حال حاضر هم به دریاچه‌‌ی الثرثار تکیه داریم و در خلال روزهای آینده اقدام به عملیاتی اساسی در منطقه‌الانبار خواهیم کرد. منتظر اجازه‌ی هیچ کس هم نخواهیم شد مگر چیزی که بر آن توافق کرده‌ایم و از طرف فرماندهی کل نیروهای مسلح به ما ابلاغ می‌شود.


*در ماه‌های اخیر اتهامات زیادی درباره‌ی مذهب‌گرایی الحشد الشعبی [و ضدیتش با اهل سنت] مطرح شده است و ادعاهای‌های زیادی درباره‌ی به قول آنها جنایات الحشد الشعبی در جریان عملیات‌های نظامی‌اش (از قبیل دزدی و آتش زدن منازل [اهل سنت]) شنیده می‌شود. چه پاسخی به این اتهامات دارید و در صورت اثبات چنین مواردی، چه تدابیری اندیشیده‌اید تا مسائلی از این دست رخ ندهد؟
-هجوم داعشی، اساسا هجوم به مناطق ما بود. مثلا در جنایت اسپایکر در تکریت هزاران نفر از جوانان ما کشته شدند و اکثرشان هم شیعه بودند که به صرف احراز هویت شیعی‌شان به قتل رسیدند. راننده‌هایی که به اردن می‌رفتند هم بر مبنای هویتشان [شیعه بودنشان] کشته شدند. در ابتدا، هجوم به شیعیان بود. فتوا[ی مقابله با داعش] هم فتوایی شیعی بود، گرچه برای همه‌ی عراق و همه‌ی بخش‌های جامعه‌ی عراق [مفید] بود. 

این مسئله‌ی پوشیده‌ای نیست که عراق جامعه‌ای چند مذهبی و چند طائفه‌ای است. این مسئله در ساختار حکومت فعلی هم منعکس شده است. فلذا طبیعی بود که در ابتدا جوانان شیعه، بیشتر از دیگران برای مبازه بشتابند و در نتیجه، بیشترین بخش الحشد الشعبی از شیعیان تشکیل شده باشد. اما به تدریج [اهل سنت] هم به ما پیوستند. مثلا در الضلوعیه که اهالی عشیره‌ی سنی مذهب الجبور آنجا ساکن هستند و الان وارد الحشد الشعبی گریده‌اند. 

ما الان در الانبار و صلاح‌الدین و موصل حدود 4 تا 5 هزار نفر سنی در الحشد الشعبی داریم. هنگامی که ایزدی‌ها در کوه‌های سنجار گیر افتاده بودند و سرشان بریده می‌شد و به بردگی گرفته می‌شدند ما به خروجشان از آنجا کمک و بعد به تسلیح و آموزش آنها اقدام کردیم، آنها هم سپس به الحشد الشعبی پیوستند. کما اینکه در الحشد الشعبی مسیحی هم داریم. وقتی بخش‌های دیگر جامعه‌ی عراق تهدید شدند هیچ جایی برای جذب نیروهای داوطلب نبود مگر الحشد الشعبی. درست است که اغلب اعضای الحشد الشعبی شیعه هستند ولی این، طبیعی است چون اکثریت ساکنان عراق را هم شیعیان تشکیل می‌دهند. این به این معنا نیست که الحشد الشعبی طائفه‌گراست. همه‌، یک خانواده‌ایم. 


ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.
تا جایی که توانستیم به محافظت از ایزدی‌ها برخاستیم، تا جایی که توانستیم از مسیحی‌ها محافظت کردیم. در الضلوعیه هم پیش از آزادسازی‌اش و برای دفاع از آن ده‌ها شهید و زخمی تقدیم کردیم. ما همانطور که محاصره‌ی آمرلی شیعه را شکستیم، تکریت سنی را هم آزاد کردیم.


*منطقه‌ی جغرافیایی‌ بعدی که در دستورکار آزادسازی‌تان قرار دارد کجاست؟
-تقریبا کار آزادسازی بخش مهمی از جنوب کرکوک را تمام کرده‌ایم. کار آزادسازی کل دیالی‌ هم تقریبا انجام شده است و هیمنطور بخش اعظم صلاح‌الدین. امنیت اطراف بغداد هم تأمین شده است و مأموریت بعدی محافظت از بغداد از ناحیه‌ی غربی است و در آن ناحیه اقدام به عملیات خواهیم کرد و این هم چیز مخفی‌ای نیست. یعنی داخل اراضی الانبار. الان نیرویی تشکیل داده‌ایم که عبارت است از الحشد موصل و برایش یک اردوگاه آموزشی در بیجی درست کرده‌ایم. ما الان در دروازه‌ی موصل قرار داریم.

*آیا در عملیات آزادسازی موصل شرکت خواهید داشت؟
-اشاره کردم که ما همین الان نیرویی داریم به اسم الحشد موصل که در آن ترکمان‌ها و ایزدی‌ها و سنی‌هایی از عشایر محلی عضویت دارند. این هم بخشی رسمی از الحشد الشعبی است که برای آن سلاح و امکانات تهیه می‌کنیم و پادگان‌های خود را دارد. ما عملا در آزدسازی موصل مشارکت داریم.

*آیا الحشد الشعبی دستورکارهایی بیرون از عراق هم دارد؟ به این معنی اینکه آیا ممکن است روزی ببینیم که الحشد الشعبی در راستای ادامه‌ی نبرد با داعش از مرزهای عراق رد شده و تحت عنوان مبارزه با تروریسم و اجرای قطعنامه‌های شورای امنیت در این خصوص وارد سوریه شود؟

-ما عراقی‌ها داستانی طولانی با شورای امنیت داریم که عراقی‌ها خوب در خاطرشان نقش بسته. قضیه‌ی محاصره‌ی ملت عراق و کشته شدن این ملت با قطعنامه‌های شورای امنیت. ما در حال حاضر با دشمنی روبرو هستیم به نام داعش. این دشمن خودش را دولت نامیده و اراضی بسیار وسیعی را هم تحت اشغال دارد که بخشی از آن در سوریه و بخشی دیگر در عراق است. در حال حاضر اکثر مرزهای سوریه در اختیار دولت این کشور نیست و داعش در آنها مستقر است. ما قطعا داعش را تا لانه‌اش در هرجای دنیا که باشد دنبال خواهیم کرد و این متکی خواهد بود به پیشروی‌هایمان و نتایج نبردی که در حال حاضر مشغول آن هستیم.

ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.
*آیا هنوز هم به اتهام مشارکت در هجوم به سفارت آمریکا و فرانسه در کویت در سال 1983 تحت پیگرد آمریکایی‌ها هستی؟

-قضیه برعکس سؤال است. این دولت آمریکاست که به واسطه‌ی بسیاری از کارها که در عراق مرتکب شد و جنگ‌هایی که ضد عراق به راه انداخت و طی آن صدها هزار نفر را کشت شاید تحت پی‌گرد من باشد! درست است که [در جنگ اول ضد عراق] بیرون کردن صدام حسین از کویت و آزادسازی کویت امر موجه و مهمی بود. ولی چیزی که توجیهی نداشت قتل هزاران عراقی بود و راه انداختن محاصره‌ای ضد ملت عراق که طی آن، یک میلیون کودک عراقی [طی حدود ده سال] به سبب سوء تغذیه کشته شدند و تخریب زیرساخت‌های عراق به شکلی که رخ داد و باعث شد به نظر برخی‌ [کارشناسان] عراق پنجاه سال به عقب برگردد. ما به عنوان مردم عراق در حافظه‌مان نظری منفی درباره‌ی آمریکا و کارهایی که کرده داریم.

ماجرای دستور آیت الله خامنه‌ای به سپاه برای حمایت از الحشد الشعبی/کیک قدرت برای کیک‌خورها، ما اصلا کیک‌خور نیستیم!/توضیحی پیرامون اختلاف الحشد الشعبی با نخست‌وزیر عراق/سردار سلیمانی شهید زنده است.

*روابطت با حکومت کویت (که آن‌ها نیز تو را به مشارکت در ترور امیر سابق کویت جابر الاحمد در سال 1985 متهم می‌کنند) چه؟
-شنیده‌ام که دولت کویت مرا به چنین چیزی متهم می‌کند. این یک ماجرای قدیمی است و باز کردن صفحات قدیمی به حساب می‌آید. پیشتر با یک روزنامه‌ی کویتی صحبتی داشتم و در آنجا گفتم که به مصلحت و منفعت عراق و کویت است که به جای گشودن صفحات تاریخی پر از مشکلات و اختلافات، صفحه‌ی جدیدی در روابط بین دو کشور بگشاییم. به منفعت و مصلحت ماست که این رابطه را با تمامی همسایه‌ها حفظ کنیم، خصوصا کشور کویت که خودش و ملتش را دوست داریم و در وضعی که دچار آن شده [اشاره به انفجار انتحاری در مسجد شیعیان] خودمان را همدرد آنها می‌دانیم. من شخصا این ملت مهمان‌نواز را دوست دارم و به واسطه‌ی شهدایش به آنها تسلیت می‌گویم. ما دست آنها را می‌فشاریم و پشتیبان و یار آنها در مبارزه با تروریسم خواهیم بود.

*در شبکه‌های اجتماعی، تصاویر بسیاری از تو و فرمانده سپاه قدس سردار قاسم سلیمانی پخش می‌شود. او را چطور توصیف می‌کنی؟
-برادر و محبوب و دوست و فرمانده. او یک شهید زنده است.

‫استدلال اهل سنت علیه آل سعود پس از تخریب بقیع‬

هشتم شوال هر سال، سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع(ع) است و بسیاری در این روز سخنان بسیاری از سوی حوزوات علمیه و ... مراسماتی برگزار می‌شود.

در این بین بسیاری بر این ظن هستند که تنها شیعیان بودند که با این اتفاق مخالفت کردند در حالی که اهل‌سنت نیز با این امر مخالفت کردند.

آنچه در زیر می‌آید گفت‌وگوی برخی از بزرگان فرقه سنی مذهب دیوبندیه با پادشاه آل‌سعود پس از تخریب قبور ائمه بقیع(ع) است که توسط مجله الکترونیکی اخوت منتشر شده است.

یکی از مواردی که علمای دیوبند به صورت رسمی و شفاف در برابر اندیشه های وهابیت ظهور شکوهمندی داشته اند، در کنگره ای است که به وسیله سلطان برای همراه کردن علمای اسلام در مکه برگزار شد. وی در ایام حج، علمای بزرگ را دعوت کرد تا آنها را با خود همراه سازد. ماهنامه انوار مدینه گزارش کاملی از این ماجرا با عنوان «حق گویی علمای دیوبند در دربار سلطان ابن سعود» آورده است: 

«در سال ۱۳۴۳ ق سلطان بن سعود بر حجاز مقدس قابض شد و قبه های قبور جنت المعلی و جنت البقیع در حرمین شریفین را منهدم ساخت که بنا بر آن مسلمانان عالم شدیدا ناراحت شدند، لذا سلطان نجد در ایام حج ۱۳۴۴ ق موتمری منعقد ساخت که از جانب علمای هندوستان حضرت علامه مفتی کفایت الله صدر جمعیت علمای هند و دهلی و حضرت علامه شبیر احمد عثمانی، علامه سید سلیمان ندوی و مولانا شوکت علی جوهر و تعداد دیگری از علما در آن شرکت کردند. 

سلطان ابن سعود به ایراد سخن پرداخت و گفت: 

الف) ما در فروع اختلافی ائمه اربعه، سخت گیری نمی کنیم، لکن از اصل توحید و تمسک بالکتاب و السنه هیچ قدرتی نمی تواند ما را جدا سازد، چه مردم دنیا راضی شوند یا ناراضی. 

ب) یهود و نصارا را ما چرا کافر می گوییم؟ زیرا آنها غیرالله را پرستش می کنند و با این همه چنین می گویند که «ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی» پس کسانی که قبور بزرگان را می پرستند و به سوی آنها سجده می کنند، همانند بت پرستان کافر و مشرک اند. 

ج) چون حضرت عمر «رض» اطلاع پیدا کرد که عده ای در وادی حدیبیه رفته در کنار شجره الرضوان نماز می خوانند، حضرت عمر «رض» دستور داد که آن درخت را ببرند، تا بعدها مردم خدای نکرده عبادت و پرستش آن درخت را آغاز نکنند؛ منظور سلطان از استدلال به این واقعه این بود که منهدم کردن قبه ها نیز همانند بریدن درخت رضوان است. 

وفد علمای هندوستان پس از شور مقرر نمودند که شیخ الاسلام حضرت علامه شبیر احمد عثمانی دیوبندی به نمایندگی آنها در پاسخ سخنان سلطان بن سعود به ایراد سخن پردازد. آنگاه مولانا عثمانی به ایراد سخن پرداخت و در آغاز از نحوه پذیرایی و مهمان نوازی گرم سلطان تشکر نمود و سپس اشاره فرمود: 

الف) علما اهل سنت هندوستان با بصیرت تامه تصریح نموده به اتباع کتاب الله و سنت رسول الله «ص» همه نیروی خود را به کار می بندند و واضع می سازند که هرگونه کامیابی، در پیروی کامل رسول خدا «ص» منحصر است و لکن درک و فهم مواضع استعمال کتاب الله و سنت رسول الله «ص» کاری در خور هرکس و ناکس نیست، بلکه برای رسیدن به آن به رای صائب و اجتهاد صحیح به شدت نیاز پیدا می شود. 

۱ – رسول الله «ص» حضرت زینب بنت جحش را به نکاح خود درآورد و به این مطلب که مردم از آن، چه برداشتی خواهند کرد، هیچ التفات نمود اما از اینکه کعبه مشرفه را منهدم نموده، مطابق نقشه ابراهیمی از نو بنا فرماید، جذبات و برداشت های مردم جدیدالاسلام را مود توجه قرار داده، امتناع ورزد، تا مردمان مغرض نگویند که ببینید محمد کعبه را منهدم کرد. بدیهی است ملاحظه تفاوت در این دو قضیه، بر اجتهاد مبارک آن حضرت «ص» موقوف است. 

۲ – خداوند متعال دستور فرموده: «با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سختگیر باش»(۱) 

از یک سو مقتضای این فرمان الهی آن است که بر کفار و منافقان، سختی معمول داششته شود، ولی رسول خدا «ص» بر جنازه رییس منافقین، عبدالله بن ابی، نماز خواند. هنگامی که صحابه کرام پیشنهاد نمودند که باید منافقین کشته شوند، پیامبر خدا قبول نفرمود ... از بیم آنکه مبادا مردم بگویند محمد یارانش را می کشد، در حالی که این هر دو موضوع به ظاهر با مفهوم «واغلظ علیهم» مطابقت ندارد. پس برای فهمیدن این تفاوت نیز به نظر مجتهدانه نیاز پیدا می شود که کاری در خور من و شما نیست، برای اظهار نظر در چنین موارد، تفقه عمیق و بصیرت مجتهدانه مورد نیاز است، تا دانسته شود که به مقتضای چه نصی، کجا عمل می شود و چگونه عمل می شود. این امری است مربوط به تفقه و اجتهاد. 

ب) در ضمن بیان فرق میان سجده عبادت و سجه تعظیمی مولان عثمانی چنین فرمود: 

اگر شخصی قبر یا هر چیزی غیر الله را سجده عبادت کند، به طور قطع کافر می شود، اما ضروری نیست که هر سجده ای به طور حتم سجده بعادت باشد که شرک حقیقی و شرک جلی است، زیر این امکان هم وجود دارد که آن سجده، سجده تحیت باشد که مقصود از آن رعایت تعظیم فرد دیگری است و این نوع سجده تعظیمی در حکم شرک جلی نیست؛ البته در شریعت ما به طور قطع نارواست و می توان مرتکبش را مجازات نمود، اما نمی توان چنین شخصی را مشرک قطعی و مباح الدم و المال قرار داد.(۲) 

در خود قرآن کریم جریان سجده کردن فرشتگان بر حضرت آدم «ع» را و سجده کردن برادران و والدین حضرت یوسف «ع» ذکر شده است و اکثریت قاطع مفسران از این سجده، سجده معروف، یعنی پیشانی را بر زمین نهادن مراد گرفته اند و آن را سجده تعظیمی قرار داده اند، خلاصه اینکه اگر شخصی یک چیزی غیر الله را سجده تعظیمی کند، در شریعت ما به طور حتم مجرم و گنهکار می شود، اما نمی توان او را مشرک، کافر و مهدور الدم و المال قرار داد و مقصود من از این توضیح، طرفداری کسانی که سجده تعظیمی را جایز می دانند نیست؛ بلکه مقصود من بیان امتیاز و فرق میان این دو نوع سجده است. 

مسئله دیگری که باید بیان شود، موضوع هدم قبه هاست که ما هدم قباب را هم کاری صحیح نمی دانیم. امیر مومنان ولید بن عبدالملک عبشمی (اموی) به حاکم مدینه حضرت عمر بن عبدالعزیز دستور داد که حجره های امهات المومنین را منهدم ساخته، مسجد نبوی را توسعه دهد، حضرت عمر بن عبدالعزیز عبشمی در ضمن منهدم کردن حجره ها، چون حجره ام المومنین حضرت عایشه صدیقه «رض» را نیز منهدم ساخت، بر اثر آن قبرهای مقدس حضرت رسول خدا «ص» و حضرت صدیق اکبر و حضرت فاروق اعظم ظاهر و منکشف شدند و در آن موقع عمر بن عبدالعزیز چنان به گریه درآمد که هرگز با چنین وضعی گریه نکرده بود، با اینکه دستور هدم حجره ها را نیز خودش داده بود، پس از آن دستور داد تا حجره سیده عایشه دوباره ساخته شد. 

با این توضیح نیز هدفم ترغیب برای ساختن گنبد بر قبرها نیست، بلکه مقصودم بیان این مطلب است که موضوع قبور اعاظم در قلوب الناس تاثیر و ارتباط دارد، چنان که از گریه بی اختیارانه حضرت عمر بن عبدالعزیز در آن موقع و از ناراضی بودن مردم جهان اسلام از جناب عالی در این موقع، این مطلب ظاهر است. 

ج) حضرت عمر برای قطع آن درخت به علت احساس این خطر دستور داد که مبادا در زمان های بعد جاهلان پرستش آن را شروع کنند. بیعت رضوان در سال ۶ ق واقع شده بود و رحلت جانگداز پیامبر در سال ۱۱ ق به وقوع پیوست، بعد از آن حضرت دو سال نیم زمان خلافت خلیفه اول «رض» گذشت، اما تصور بریدن آن درخت نه برای پیامبر «ص» پیدا شد و نه برای صدیق اکبر؛ سپس خلافت راشده حضرت عمر آغاز شد، اما این نیز متعین نیست که حضرت عمر، در چندمین سال خلافت ده ساله خود، اراده بریدن آن درخت را فرمود. گرچه این صواب دید حضرت عمر یقینا صحیح بود، اما این گنبدها از قرن ها پیش بوده و در این قرن چهاردهم نیز هیچ کسی دیده نشده که آنها را پرستش کند. 

اما ادای نماز در آنجا پس در حدیث معراج آمده است که جبرئیل «ع» در چهار موضع به آن حضرت «ع» پیشنهاد کرد که از براق پیاده شود و نماز بخواند، اول در مدینه و گفت که این محل، جای هجرت تو است. دوم: بر جبل طور و گفت این موضعی است که حضرت عیسی کلام فرموده است. سوم بر مسکن حضرت شعیب. چهارم در بیت اللحم جایی که حضرت عیسی «ع» متولد شده بود. 

۱ – پس اگر از رسول خدا «ص» خواسته شد که بر جبل طور نماز بخواند، زیرا آن جایی است که خداوند متعال با حضرت موسی «ع» کلام فرموده بود، چرا ما باید از ادای نماز بر جبل نور که در آنجا اولین وحی الهی بر پیامبر ما نازل شده بود، بازداشته شویم؟ 

۲ – اگر بر مسکن شعیب «ع» از پیامبر خواسته شد که نماز بگذارد، پس اگر ما در مسکن حضرت خدیجه کبری «ع» و پیامبر «ص» که ۲۸ سال حیات طیبه خود را در آنجا گذرانیده است دو رکعت نماز نافله بگذاریم، چه اشکالی دارد؟ 

۳ – وقتی که در بیت اللحم در مورد حضرت عیسی «ع» از پیامبر «ص» ما خواسته شود که دو رکعت نماز بخواند، چرا امت محمدیه از خواندن دو رکعت نماز در مولد حضرت نبی اکرم «ص» منع کرده شوند؟ 

۴ – در حالی که طبرانی مقام مولد النبی «ص» را انفس البقاع بعد از مسجدالحرام در مکه قرار داده است، یعنی در مکه مکرمه بعد از مسجد الحرام، مقام ولادت نبی اکرم «ص» نفیس ترین بقعه کائنات ارضی می باشد. 

۵ – چون در مسکن شعیب «ع» حضرت موسی «ع» پناه گزین شده بود، از پیامبر «ص» تقاضا شد، آنجا دو رکعت نماز نفل بخواند، پس اگر ما در غار ثور جایی که رسول خدا «ص» به مدت سه روز آنجا پناه برده بود، دو رکعت نماز نفل بخوانیم، آیا قیامت برپا می شود؟ 

با این پاسخ با صواب و مفصل مولانا عثمانی بر دربارشاهی سلطان ابن سعود، سکوت مطلق طاری شده بود. در آخر سلطان بن سعود با این سخن، خود را نجات داد که « من بی حد ممنون شما هستم و در سخنان و نظرهای جناب عالی رفعت زیاد و بلندی علمی وجود دارد، لذا من قدرت جواب این سخنان را ندارم، بهترین جواب این تفاصیل را تنها علمای ما می توانند بدهند و با آنها می توان این مسائل را حل کرد.» 

پانوشت: 

۱ - «واغلظ علیهم» توبه / ۷۳ 
۲ – بر این اساس به هرگونه سجده و بالتبع هر توسلی نمی توان مهر شرک زد، چنان که از گفته های قبلی برخی علمای دیوبند استفاده می شود، بلکه باید به دقت نیت و همچنین مشروعیت عمل در آموزه های دینی مورد مداقه قرار گیرد.

خواست دشمن، دودستگی بین مردم

رهبر انقلاب: ملّت ایران باید متّحد باشد. از این قضایای هسته‌ای و غیر هسته‌ای و مانند اینها، دودستگی درست نشود که هر دسته یک‌جور بگویند -بالاخره یک کاری است دارد انجام میگیرد،مسئولینی دارد، دنبال میکنند؛ ان‌شاءالله آنچه منافع ملّی است تشخیص بدهند و دنبال آن باشند- بین مردم نباید دودستگی به‌وجود بیاید. دشمن این را میخواهد. ۱۳۹۴/۴/۲۷

شیخ عبدالرحیم صاحب فصول حائری; آیت‌اللهی كه‌ جلوی تخریب‌ بقیع را گرفت

 پس از تسلط وهابیان، مسلمانان از رفتن حج خودداری كردند. در این میان، یكی از روحانیون تهران در سال ۱۳۴۴ (یا ۱۳۴۵) ق با نام آیت الله شیخ عبدالرحیم صاحب فصول حائری [نوه مرحوم شیخ محمد حسین حائری اصفهانی، صاحب فصول که بواسطه تالیف کتاب مشهور "الفصول" در اصول فقه خاندانش به این اسم، مسمی می گردند] همراه حدود هزار نفر از راه شام عزیمت حج كرد.

عبدالعزیز سعودی (پادشاه عربستان) از این حركت استقبال كرده و سعی كرد با استقبال از آنان نشان دهد كه مشكلی با سایر مسلمانان ندارد و چنین نیست كه آنان را كافر بشمارد. به هر روی این عالم دینی، در بحبوحه ماجرای منازعه وهابیان با مسلمانان به همراه شمار زیادی ایرانی راهی حج می‌شود.

آیت‌اللهی كه‌ جلوی تخریب‌ بقیع را گرفت+ مداحی مطیعی

پس از فراغت از حج، عبدالعزیز نماینده خود را برای عرض تبریك و تقاضای بازدید معظم له فرستاد و ساعتی را برای ملاقات وعده دادند. در آن ملاقات آیت الله فصولی حائری خطاب به عبدالعزیز گفتند: آیا تمام اصلاحاتی كه منظور داشتید تمام شد، فقط خراب كردن قبور ائمه بقیع مانده بود؟

گفتنی است كه این ملاقات و در واقع این سفر حج یكسال بعد از ماجرای خراب كردن قبور بقیع بوده كه هنوز آثارقبور باقی بود و اگر آن سال مبادرت به ترمیم نمی‌شد امروز هیچ اثری از محل قبور باقی نبود. عبدالعزیز در پاسخ گفت: راست می‌گویی، ولی اینكار را من نكردم. این عمل به تحریك سفیر ایران (كه مسلمان نبوده و یكی از مسالك فاسد را داشته) انجام شد (اشاره او به پدر هویدا یعنی میرزاحبیب الله پسر آقا رضا قناد شیرازی بهایی بود كه آن زمان در جده مقیم بود و سرپرستی حجاج را داشت). آیت الله فصولی ضمن تأكید بر این كه این شخص دشمن مذهب شما و ما است از او می‌خواهد تا به این امر رسیدگی كند. مَلِك قبول كرده و وعده می‌دهد كه صورتِ قبور را تجدید كند. و چنین كرد، چنان كه تا حال باقی است.

در این وقت شیخ عبدالرحیم فصولی پیشنهاد كرد كه مَلِك دو صُفّه مسدّس از سنگ مرمر بسازد. یكی بالاتر باشد كه صورت قبور روی آن باشد. یكی پایین‌تر كه مردم بایستند و زیارت بخوانند. در اطراف این صفه بزرگ طاق نماهایی از سنگ مرمر ساخته شودكه فقط برای استراحت و نشستن مفید باشد ولی جای خوابیدن یا سكونت نباشد. ابدا طلا و نقره هم در آنها بكار نرود. مَلِك، این نقشه را ظاهرا می‌پذیرد.

پس از رفتن، عبدالعزیز دستور می‌دهد تا متن آنچه بر آن توافق شده است روی كاغذی مارك دیوان جلاله نوشته و ثبت شود و برای آیت الله فصولی ارسال شود.

گفتنی است، در منابع تاریخی برای حرم بقیع اوصاف متعددی ذكر شده است؛ از جمله آنكه: حرم بقیع، هشت ضلعی بوده و دارای دو در بوده كه یكی از آنها به روی زائرین گشوده می‌شد. این حرم خادمانی داشته است و دارای ضریح، روپوش، چلچراغ، شمعدان، و فرش بوده است.

در هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری پس از اشغال مكه، وهابیان به سركردگی عبدالعزیزبن سعود روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده، مأمورین عثمانی را بیرون كردند و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور هم چنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اكرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت، قبر ام البنین مادر حضرت اباالفضل العباس – علیه السلام – و قبر عبدالله پدر پیامبر و اسماعیل فرزند امام صادق – علیه السلام – و بسیاری قبور دیگرپرداختند. ضریح فولادی ائمه بقیع را كه در اصفهان ساخته شده بود و روی قبور حضرات معصومین امام مجتبی، امام سجاد، امام باقر و امام صادق – علیهم السلام – قرار داشت را از جا در آورده، بردند.

آیت‌اللهی كه‌ جلوی تخریب‌ بقیع را گرفت+ مداحی مطیعی

اما این اولین حمله آنان به مدینه نبود. آنان در سال ۱۲۲۱ هجری نیز یك بار دیگر به مدینه هجوم برده، پس از یك سال و نیم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصرف كنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشیای گرانبهای حرم پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – و تخریب و غارت قبرستان بقیع نمودند. طبق نقل تاریخی، آن‌ها در این حمله چهل صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها و حدود یكصد قبضه شمشیر با غلاف‌های مطلا به طلای خالص و تزیین شده به الماس و یاقوت و … به یغما بردند. و این نیز نخستین حمله آنان به مقدسات اسلامی نبود.

 

یكی از جهانگردان غربی به نام مستر ریتر كه به فاصله كوتاه از ویرانی این حرم، بقیع را دیده، ویرانی آنجا را چنین ترسیم می‌كند: «چون وارد بقیع شدم، آنجا را همانند شهری دیدم كه زلزله شدیدی به وقوع پیوسته و به ویرانه ای مبدّلش ساخته است؛ زیرا در جای جای بقیع بجز قطعات سنگ و كلوخ در هم ریخته و خاك‌ها و زباله‌های روی هم انباشته و تیرهای چوب كهنه و شیشه‌های درهم شكسته و آجرها و سیمان‌های تكه تكه شده، چیز دیگری نمی‌توان دید. فقط در بعضی از رهگذرهای تنگ این قبرستان از میان این زباله‌ها راه باریكی برای عابرین باز نموده اند. و اما آنچه در كنار دیوار غربی بقیع دیدم، تلّی بود از تیرهای قدیمی و تخته‌های كهنه و سنگ‌ها و قطعات آهن روی هم انباشته كه اینها بخشی از زباله‌ها و بقایای مصالح ساختمان‌های ویران شده ای بود كه در كنار هم انبار شده بود ولی این ویرانیها و خرابیها نه در اثر وقوع زلزله و یا حادثه طبیعی، بلكه با عزم و اراده انسان‌ها به وجود آمده است و همه آن گنبد و بارگاه‌های زیبا و سفید رنگ كه نشانگر قبور فرزندان ویاران پیامبر اسلام بود، با خاك یكسان گردیده است.»