ميهمان امشب ما يك استاد است در رشته خودش ...

سوال نظر سنجي

به نظر شما كدام يك از اقشار جامعه بد خط ترند ؟

1- خبرنگارها 2-پزشك ها 3- مهندسين 4- كارمندان 5- قیاس صحيحی نيست

- ميهمان امشب ما يك استاد است در رشته خودش . امروزه ما ايراني ها دست خطهاي خوبي نداريم كسي كه روبروي من نشسته است يك استاد خوشنويسي است اودر سال 1341 در تهران متولد مي شود گرافيست است آقاي حميد عجمي عزيز سلام قربان شب بخير به برنامه ما خوش آمديد.

سلام عرض ميكنم خدمت شما و بينندگان محترم.

من وقتي با اساتيد هنر خوشنويسي گفتگو ميكنم يك جديت خاصي در پشت چهره شان است خيلي از بالا نگاه ميكنند همه را ميگويند كه ما خيلي استاديم و بقيه كه دست خطشان بد است چقدر آدمهاي كم هوشي هستند.

آنها واقعاً هنرمند بودند؟عالم خوشنويسي اين است كه خيلي چيزها را از بالا نگاه ميكنند چون نگاه معرفتي دارند ولي خودشان را كوچك مردم ميدانند هميشه اينگونه بوده .

شما توجه كرديد كه اخيراً براي مردم مهم نيست كه دست خطشان چگونه است بيشتر به نحوه ارتباط و دست نوشته توجه ميكنند .

ما از خيلي چيزها فاصله گرفتيم مولانا يك شعر قشنگي دارد كه كه ميگويد ميدهند افيون به مرد زخم مند چونكه پيكان از تنش بيرون كنند پس به هر ميلي تو دل خواهي سپرد از تو چيزي در نهان خواهند برد بالاخره بااين دنياي جديد و اين چيزهاي جديد كه در مملكت ما آمده يقيناً از اصل و سنت مردم فاصله ميگيرند يك ذوقي است كه در وجود ما ايرانيها است كه به علت مشغله مان فاصله گرفته ايم خط خوب را همه ايراني ها دوست دارند ولي به آن نميپردازند .

لزوماً آقاي عجمي به خاطر مشغله هم نيست شما فكر بكنيد كه يك نامه رسمي اداره را اگر خوشنويسي بكنيد اصلاً مي خندند دوست دارند كه تايپ بشود و منظم باشد يعني اينكه به جديت نپذيرفته ايم اين قضيه را .

فكر نميكنم، ما به حروف سربي و كلمات اينچنيني عادت كرده ايم اینها كه محتواي ماجرا است صحبت اين است كه در نامه هاي اداري هيچ محبتي در آن نيست يعني هيچ ابراز علاقه اي به هم نميشود انگار 2 تا ربات نشسته اند دارند با هم صحبت ميكنند .

شما چگونه دوست داريد نامه اداري بنويسيد عزيزم كه نميشود در آن گفت .

چرا نمي شود من الان در جايي كه مشغول هستم تمام نامه هايم مملو از اين كلمات است .

حضور ذهن داريد بگوييد كه شما چگونه نامه اداري مينويسيد ؟

مينويسم كه عزيز بزرگوارم عزيز دلم جناب آقاي فلاني با تشكر از شما كه ما را هميشه مرهون لطف خود قرار ميدهيد ما مخلص شما هستيم اين كار را انجام بدهيد .

اين عناويني كه گفتيد براي اين بوده كه كار شما را انجام بدهند ربطي به محبت نامه ندارد .

ما كار كسي را هم كه مي خو اهيم انجام بدهيم همين كار را ميكنيم من معتقد هستم كه ما اگر در ذيل تفكر شيعي كه يك روزي ان شاء الله درگير لقاء حضرت حق بشويم اول از لقاء انسان بايد شروع بكنيم فهم آن انسان و اينكه در مقابل شما كسي نشسته است كه بايد بفهميمش از شأن و شخصيت و منزلتش گذر بكنيم و به نكات بالاتري برسيم به خاطر حل شدن اين مسائل از سنت و عشق و عاشقي فاصله گرفته ايم امروز آدمها نسبت به عشق و عاشقي هم اينگونه فكر مي كنند الان اين تعشق و مهر ورزي كه در بين آدمها است مثل قديم است ؟به نسبتي كه از خوشنويسي فاصله گرفته اند از عاشقي هم فاصله گرفته اند.يعني عاقلانه عاشق مي شوند .

ناصر زروئي نصر آباد يك شعر بلندي دارد كه يك بيت آن ميگويد كه يه چيز ميگم ان شاء الله دل خور نشين/ قربون آن دلهاي تك سرنشين اول شعرش عشق عاشقي راالان را با قديم مقايسه ميكند و ميگويد كه قديم اصالت در چه بوده و ما الان به كجا رسيده ايم الان ما دلهايمان تك سرنشين نيستند همه چيز را عشق تلقي ميكنيم نه حالا اين كه منظورم عشق به همسر و هم نوع باشد منظورم اين است كه خيلي معشوقهاي جديد در دل ما جا باز كرده اند كه ما را ازآن اصالت دور كرده اند.

حالا مثلاً اگر تعداد معشوقي كه شما مثال ميزنيد زياد باشد اين عيب ندارد منتهي اگر همه آنها قابل انتزاج با آن حقيقت باشند در دلهاي ما چيزهايي هستند كه هيچگونه حل نمي شوند يك نوع پليمر هستند ولي در قديم مردم خيلي چيزهایي را دوست داشتند مثلاً دست خط يك بزرگ يا بعضي ها براي يادگاري مركب را نگاه ميداشتند و به هم مهر داشتند منتهي اينها در يك شاهرا حقيقي با هم انتزاج پيدا ميكردند و تبديل به يك حقيقت ميشدند امروز ما يك چيزهايي را دوست داريم كه در وجود تعارض ايجاد ميكند .

استاد اگر شما تصميم گيرنده بوديد دستور مي داديد كه مكاتبات اداري را خوشنويسي كنند؟

بله دستور ميدادم كه رجوع كنند به اصل و حقيقت خودشان ما امروز داريم مثل كامپيوتر رفتا رميكنيم يكي از دوستانم به من يك نكته اي گفت دارم 14 سال با كامپيوتر كار ميكنم .......

پس شما كار كردن با كامپيوتر را پذيرفته ايد؟

بله كار ميكنم و خوشنويسي هم ميكنم .

خيلي ها ميگويند كه چه مصيبتي دچار خوشنويسي شده است اين نرم افزار هايي كه هستند راحت خوشنويسي ميكنند.

خوشنويسي ميكنند ولي قوه عاقله آن بايد يك خوشنويس باشد تا بتواند اينها را در كنار هم چيدمان بكند .اتفاقاًوقتي اين برنامه ها آمد خوشنويسها راحت تر شده اند كارهاي پيش پا افتاده اي كه رجوع ميشد به خوشنويسان الان مسير خودش را طي ميكند و خوشنويسها به هنر حقيق خودشان مي پردازند .

يعني شما ورود كامپيوتر به دنياي خوشنويسي را باعث تعالي بيشتر خوشنويسي ميدانيد ؟

كامپيوتر در واقع اتفا قي ايجاد نكرده است آن يك ابزار مي تواند باشد كه هنر مند مي تواند مثل يك قلم از آن استفاده بكند .

فكر كنيد كه يك كامپيوتري پيدا بشود كه بيايد مثل من حرف بزند خوب من در آن موقع دلخور مي شوم ميگويم كه يك رغيب براي من تراشيده شد .

ولي نمي تواند محبت بورزد به من ، يك صحبتي يكي از دوستانم به من كرد كه عرض ميكردم به من گفت كه كامپيوتر خيلي دوست خوبي است نه؟گفتم نه گفت چرا گفتم كه من دوستاني دارم كه اگر نهايتاً بدو بيراه هم به آن بگوييد باز فردا كه ببيند شما را سلام ميكند و محبت نشان ميدهد ولي كامپيوتر يك حرف را اشتباه در آن بزني اصلاً جوابت را نميدهد اودر واقع مسير محبت ورزي اش بسته است به هر حال ماشين است .

پس مي خواهيد اين را بگوييد كه دست نوشته هنر مند حس دارد ولي آن چيزي كه با كامپيوتر نوشته مي شود حس ندارد ؟

بحث حس نيست حضور هنر مند است با تمام جهات وجودي اش ما معتقديم كه در پيكره خطهاي سنتي و همان خطهايي كه با خودكار مي نويسيد تمام شخصيت شما نهفته است و غير از آن نمي تواند باشد .

يعني شما مي توانيد از نگاه كردن به دست خط يك نفر مي توانيد روانكاوي شخصيت بكنيد؟

تخصص ما اين نيست ولي مي شود اين كار را كرد شما حد عاطفه يك نفر را مي توانيد تشخيص بدهيد مي فهميد كه شاگرد اين هفته با حوصله كار كرده است يا نه استادش را دوست دارد يا دوست ندارد احترام مي گذارد يا نه يا حد طبعيتش چقدر است .

من در اصل با فرمايش حضرت عالي موافق هستم ولي يك سوال در ذهن من است چرا ما بايد اينقدر احساساتي برخورد بكنيم حالا كسي يك خطي مي نويسد ما بايد بگوييم اين با درونياتش در ارتباط است با مغز و ذهنش در ارتباط است ،فكر نميكنيد كه كمي اغراق شده است اين قضيه ؟

من معتقد هستم كه بين حس و احساس فرق است شما مي فرماييد اين امر حسي است و كاملاً درست است ولي احساس در وجود ما وسيله اي است براي دريافت كردن و پيدا كردن شهود حضرت حق از روي عقل نمي شود دريافت از اين زاويه كه شما اگر آدم اهل احساسي باشيد از خط يك نفر مي توانيد درونياتش را تشخيص بدهيد اگر اهل حس باشيد كه بعضي مواقع به افراط ختم مي شود بعضي مواقع به تفريط يقيناً نه ولي اگر تمايز قائل بشويم در مي يابيم كه احساس شريف ترين چيزي است كه خداوند در اختيار ما قرار داده است .

نظر شما راجع به این نظر سنجی چيست؟

پزشكان كه بد خط هستند هميشه عجله دارند و شايد مريض ها را هم بخاطر اينكه آدمها پشت در مي نشينند تحويل نگيرند بد خطي شايد مربوط به كار آنها نميشود به دليل عجله و شرايط كاري كه دارند حتي ما خوشنويسان هم بد خط هستيم من بعضي مواقع كه يادداشت بر ميدارم براي بعضي كارها بعداً كه رجوع ميكنم شايد خط خودم را خيلي سخت تر بخوانم ولي من معتقد هستم كه ايراني ها وقتي كه بخواهند مي توانند از پنجه خود استفاده بكنند.

من مي خواهم يك جسارت بزرگ بكنم و از حضرت عالي بخواهيم كه چند خطي براي ما بنويسيد .هر شعري كه به ذهنتان مي رسد بنويسد .

(نوشتن دو بیت شعر)

شما كه فرموديد از روي دست خط مي شود به بعضي از نكات ذهني طرف پي برد من با دست خطي كه دارم يك جمله اي مي نويسم هم تفاوت 2تا دست خط معلوم مي شود هم اينكه ببينيم كه شما چقدر مهارت داريددر اين موضوع.

مثلاً مي توانم به شما بگويم كه شما خورشت قيمه را بيشتر از قورمه سبزي دوست داريد .شايد شما از جهت دروني براي خودتان يك شخصيتي مي سازيد و بيشتر دوست داريد در آن عالم تنفس كنيد ولي در يبرون اينطور نيست و خلوتتان خيلي متفاوت است با بيرونتان و دوست داريد كه يك اتفاقي در زندگيتان بيافتد چون دم ميمي را بلند مي نويسيد و سر كش كاف را خيلي فاصله مي دهيد آدمي هستيد كه مقداري به آرزو فكر مي كنيد اينهايي كه من مي گويم در واقع احساس من است نسبت به خط شما و در ذهن من نقش ميبندد و چون مدتها است كه با كلمات ارتباط دارم در يك جهت بعضي از آنها حدسهاي درست مي شود بعضي غلط يك چيزي معلوم است در خط شما كه خانم شما نظر خانم من را دارند ما مردهاي خوبي هستيم ولي شوهر هاي خوبي نيستيم .

مي خواهيم بحث را كمي جدي تر بكنيم و بدانيم كه تراز هنرمندان خوشنويس ايراني در كجاي مقياس جهاني است حالا در بين كشورهايي كه هم خط و زبان هستيم يا كشور هاي عربي كه از استاد مي پرسيم كه راجع به اين قضيه يك تحليلي به ما بدهند .البته من بر اساس تحقيقي كه كرده ام نزديك به 2 ميليون نفر استاد خوشنويسي در ايران داريم .

اگر ما 2 ميليون استاد خوشنويسي داشتيم مي رفتيم همه بودجه هاي وزارت ارشاد را مي گرفتيم .من با برآوردي كه من دارم حدود 35000نفر هستند مشتاقان اين هنر 2ميليون نفر بوده اند و اگر بخواهيم جدي تر هم به اين قضيه بپزدازيم ما 16،15 ميليون نفر آدم مشتاق داريم خوشنويسي در جان ايرانيان است چون اولاً مسلمان هستند و خوشنويسي ريشه در وحي دارد با خوشنويسي يك برخورد خوني دارند .از آن 35000نفري كه عرض كردم فكر كنم حدود 300 نفر آدمهايي هستند كه به نوعي خودشان را به مراحل اصلي خوشنويسي رسانده اند و از جان و طراوتش استفاده ميكنند در ميان اين بزرگواران هستند كساني كه از اساتيد تراز اول اين مملكت هستند

بعد در مقايسه با خوشنويساني كه در كشور ما با خط فارسي خوشنويسي ميكنند خوشنويسان عرب اين مقايسه چگونه صورت ميگيرد .

آنها هم مللي هستند كه به اين امر مي پردازند اما ما مللي هستيم كه در خط نستعليق منفرد هستيم اين نكته را بد نيست كه مردم بدانند بعضي مواقع كه به خارج كشور كه مي رويد بعضي خطها را به نام خط عربي از آن ياد مي كنند عربها بيشتر از 3،2تا خط ندارند يعني غير از خط كوفي و بعد از خط كوفي اقلام سته را ابن مقله بيضاوي ايجاد كرد و بعد از او شاگردانش پيرو اين مكاتيب بودند و بعد تمام خطها در كشور ما شكل گرفت تا خط شكسته .اين است كه نستعليق و شكسته در خون ما ايراني ها است و جالب است كه بدانيد من در يكي از دانشگاههاي آلمان يك صحبتي داشتم و گفتم ملت ايران در خوشنويسي يك ملت عجيب هستند ما براي هر كار مان يك خط داريم يعني اگر قرا ر باشد كه كلام وحي را بصورت حرز در معماري استفاده بكنيم مثلاً در مساجد خطي داريم به نام ثلث ،و خطي داريم به نام محقق .اگر قرار باشد كه اين كلمه را مكتوب بكنيم براي خواندن خطي داريم به نام نسخ .اگر قرار باشد كه شيدايي و تعشقمان را ابراز بكنيم به اين عالم خطي داريم به نام تعليق اگر بخواهيم شعر بنويسيم از نستعليق استفاده ميكنيم يعني ما فقط براي نوشيدن و غذا خوردن خط نداريم يعني ما در هر عرصه اي كه بخواهيم يك انتقال احساس داشته باشيم و براي هر بستري يك خط داريم . براي اينكه بتوانيم لفظ را با يك هندسه روحاني به عالم مكتوب بكشانيم.

آيا كشورهايي كه زبانشان و حروفشان لاتين است خوشنويسي در بين آنها به شدتي كه در بين ما هست وجود دارد ؟

نه به اين شدت نيست ولي آنها هم چيزي دارند به نام كاليگرافي كه ترجمه آن به نوعي همان خوشنويسي ما است كه به نوعي پرداختن به حرف است با قلمهاي آهنين ولي به طور تخصصی مثل ما به اين كار نمي پردازند .

پس هنر تلقي نمي شود؟

چرا هنر تلقي مي شود ودر مملكت خودشان هم خيلي محترم است براي خودشان ولي اين جايگاهي كه خوشنويسي در مملكت ما دارد اين جايگاه در آنجا نيست شما اگر در ميان هنرمندان اروپا بگرديد شايد 30 نفر پيدا نكنيد كه خوشنويسي مي كنند بيشتر اهل تايپو گرافي هستند اينكه مثل خوشنويسان ما مشقشان يك سير و سلوك داشته باشد اين طور نيست.

پس در فرهنگ ما در خط زيبا يك حس عرفاني و دروني آميخته مي شود و شيدايي مي رسد به جلوه گر ساختن تصويري از چهره معشوق و در كشورهاي ديگر كه زبانهاي ديگر دارند به اين شدت و حدت اين حس وجود ندارد .

ما اگر زيبايي و خير را به نوعي 2 وجه يك حقيقت بدانيم اين زيبايي ظاهري با آن خير باطني يك ارتباطي دارد و اين 2 تا با هم وحدت پيدا ميكنند ولي شما مي توانيد از يك منظر ديگري فقط به استاتيك بپردازيد و زيبايي ظاهري وارد مقوله اي به نام كاليگرافيك بشويد يا خوشنويسي بشويد و زيبا بنويسيد ولي براي ما اينگونه نيست ودقيقاً يك سير عارفانه است .

استاد خود شما هم براساس تنوعي كه فرموديد يك شيوه اي از خط را ابداع فرموديد به نام معلا مي خواهم كمي در اين مورد حرف بزنيم كه اين حس هم يك حس ابداعي است در درون شما يا اصالتي داشته و بعد منجر به ابداع اين خط شده است ؟

هر خوشنويس و هنر مند در پي يافتن گم كرده خودش است ولي اگر گم كرده موجود نباشد و خبر نداشته باشد هنر مند در جستجوي آن بر نمي آيد از همين زاويه هنرمندان دنبال يك زبان خاص هستند براي خودشان آن چيزي كه آنها از عالم فهم ميكنند با زبان خودشان تكلم ميكنند خوشنويسان نيز از اين قائده مستثني نيستند من هم در دوره اي دنبال حقيقت ميگشتم منتهي نه در مورد خوشنويسي بيشتر در افق باطني خودم دنبال حقيقت بودم براي خودم كه يك اتفاقي براي خودم بيافتد بعد سال 76 مثل بقيه ايراني ها كه یک شب حالشان خوب مي شود يك دفعه تفآل ميزنند و ميروند به ديدار يك بزرگي من هم آنروز حال دروني ام تغيير كرد و بر اساس غربتي كه داشتم و اينكه تخصصم خوشنويسي بود يك چيزهايي را آماده كردم مفرداتي و بعد يك چيزهايي باآن نوشتم كه اول خودم به آن نمي گفتم خط بعد از اولين نمايشگاه دوستان و اساتيدي كه آمدند اين مكتب را ديدند مي گفتند كه يك خط تازه است من هم بر اساس گفته هاي بزرگان اعتقاد پيدا كردم من هم يكي از حيرت زده هاي اين وادي هستم وقتي كه مثل شما مي ايستم و قامت خط معلا را نگاه ميكنم خودم هم حيرت مي كنم در بعضي مواقع اگر هم كاري كردم چون اين فيض از طريق اومنتقل شد شايد كه خودم مثل يك لوله آهني اصلاً نفهمم كه آبي از وجودم رد شده است .

استاد در آمد خوش نويسي صراحتاً از كجاست ؟

خداوند خيلي بايد سعي بكند كه خوشنويس گرسنه نماند خصوصاً در شرايط مملكت ما اگر كسي بخواهد به خوشنويسي بپردازد خيلي سخت مي تواند امرار معاش بكند ثمر دهي پنجه يك خوشنويس حداقل در خط نستعليق 20 سال مداومت و رياضت مي خواهد بايد در اين مدت يك جوري تأمين باشد در اين زمان يا حداقل بايد 10سالش تأمين باشد كه بتواند در اين مدت مشق بكند ولي در شرايط فعلي متأسفانه هم چنين اتفاقي نمي افتد براي همين است كه هنرمندان دركنار كارشان مشغله هاي جانبي زياد دارند .

درست است وقتي يك هنرمند به فكر نان باشد ديگر آن حس در آن به وجود نمي آيد كه قلمش در مركب و دوات و كاغذ برقصد.

ميگويند كه مرد غيرت ندهد آبروي فقر به باد روزه نيت كند آن روز كه نانش نرسد .ما درگير يك سري احساسهای غني مي شويم كه واقعاً خيلي چيزها براي ما مهم نيست من هم مثل يك فنر مي مانم تا رها ميكنيد مي روم در احوالات معرفتي خوشنويسي و خوشنويسان سختي زياد دارند الان تحمل ميكنند.

اينكه مي فرماييد خوشنويس بايد 10 سال تأمين باشد تا بتواند تمرين بكند اين كمي آرماني و ايده آل گرايانه نيست ؟

در مملكت ما اگر بشود به هنر فقط عنايت داشت درست است سرمايه گذاري در كنار فرهنگ و هنر خيلي مهم است .من هم اگر صحبت ميكنم به حد اقل ها اكتفا ميكنم هنر مند حداقل باید زندگي طبيعي و عادي خودش را داشته باشد خيلي از خوشنويسان ما كارمندند اين حرفه عزيز شمرده نمي شود به دليل آنكه ما داريم فاصله ميگيريم از آن چيزهايي كه داشته ايم چيزهايي كه به نوعي انقلاب ما به خاطر همين چيزها رخ داد و امروز دارد هنر و فرهنگ ما فراموش مي شود به خاطر هيوندا و پاناسونيك وغيره... اينها هم چيز بدي نيست ولي وقتي مي آيد يك بخشي از ذهن را اشغال ميكند

بيشترين گلايه شما از مردم است يا از نهادهاي هنري مسئول در اين قضيه؟

مردم كه فقط مانده رگشان را براي هنرمندان بزنند براي اينكه ما اگر مردم را نمي داشتيم چيزي نداشتيم درست است كه ما در ذيل هنر باطني و دلي و جمع ببنديم هنر شرقي ما براي مخاطب كار نميكنيم مردم اگر نبودند كه هيچ چيزي مهيا نمي شد.ولي در هر صورت كمي شاكي هستم از سياست گذاران فرهنگي.

شفاف بگوييد كه گله شما از كدام قسمت سياست گذاري فرهنگي است ؟

تنها راجع به خوشنويسي نه چون فقط يكي از شاخه هاي هنري ماست به همين نسبت نگار گري ما به همين نسبت هنرهاي جديد عرصه گرافيك وغيره .بودجه هنري ما را يك نگاهي بكنيد ببينيدكه در واقع ما چقدر بودجه داريم ما مسئوليت گردنمان است چون همه خانواده ها بچه هايشان را مي سپارند دست ما .براي اينكه معتقد هستند كه اينها بايد از هنر سررشته داشته باشند و بعد هم شما ببينيد كه چقدر عنايت به اين ماجرا است ما هنرمندان فرزند هيچ كس نيستيم در اين مملكت. فقط موقعي كه لازم است مملكت ما چيزي داشته باشد به نام هنر در عرصه بين المللي ما مطرح مي شويم و اين كار شايسته اي نيست.و متأسفانه نيستند كساني كه عنايت ويژه داشته باشند به ما .يك خوشنويسي خط مي نوشت و يك سلطاني شمع نگاه داشته بود تا آن بنويسد بعد خوشنويس در يكي از اين گردشهايش سلطان را به وجد آورد سلطان گفت ديگر بعيد است كه زمانه بتواند مثل تو خوشنويسي به وجود بياورد و خوشنويس خوشحال شد وگفت تا زماني كه هستند سلاطيني كه مثل تو شمع نگاه ميدارند امثال من هم پيدا ميشود.اين نگاه دو طرفه است .يعني نگاه مسئولين و سياستگذاران بايد يك نگاهي باشد از سر دل وباطن.بالاخره هر سازماني يك قسمت فرهنگي و هنري مي خواهد .و اين حرفي هم كه من مي زنم به اين دليل است كه 4،3 سال است كه در كار اجرا هستم و با هنرمندان درارتباط هستم .

شايد طبع احساساتي هنرمندان ما باعث مي شود كه خيلي شفاف در مورد گلايه ها صحبت نكنند.مي فرماييد كه بيشتر قدر بدانيم.

خير ايمان بياورند به اين ماجرا .من معتقد هستم كه هر هنرمندي در هر جاي دنيا كه بتواند اثري خلق بكند كه با باطن مواجه باشد آن كار اين آدم بايد اتصال روحاني با ملكوت بر قرار بكند اگر كه اين ايمان در پشت بينش مسئولين ما باشد كه به اين آدمها ايمان بياورند تقدسي ايجاد مي شود ولي نه تقدسي كه از سر كذب باشد يا ما خودمان آن را مقدس بكنيم بعد هنر تبديل به ايمان مي شود .

حضور هنرمندان هميشه فخر و مباهات يك ملت است و اين نبايد يكطرفه باشد ما برنامه مان را با همچين روايتي شروع كرديم كه هرچقدر كه احترام مي گذاري احترام ميبيني اگر مي خواهيد يك هنرمند سرتان را بلند بكند در مجامع عمومي بايد يك بستري درست بكنيم كه هنرمندان با آرامش خاطر بيشتري براي كشورمان سربلندي كسب بكنند.

اين احترام متقابل كه شما فرموديد من معتقد هستم كه هنرمندان ما بيش از آن چيزي كه دارند احترام ميبينند احترام مي گذارند.من به اين اعتقاد دارم و ما دچار بي مهري مي شويم.

عصاره کل برنامه امشب ما می تواند همین فرمایش شما باشد که هنرمندان از آن مقداری که دارند احترام می بینند بیشتراحترام می گذارند

استاد اين دوبيتي كه اول برنامه نوشتيد مي خواهم كه در پايان برنامه با صداي خودتان بخوانيد.

مي دهند افيون به مرد زخم مند /چونكه میخواهند پيكان از تنش بيرون كنند//// پس به هر ميلي كه دل خواهي سپرد/ از تو چيزي در نهان خواهند برد.

96974نفر در نظر سنجي ما شركت كرده اند.

1. 72%به پزشكان رأي داده اند.

2. 10% به خبرنگارها رأي دادند.

3. 5% به مهندسين رأي داده اند.

4. 3% هم به كارمندان رأي داده اند.

5. 10% هم گفتند كه نظر سنجي ما غلط است.

به قول شعر تیتراژ پایانی برنامه منو رها كن از اين فكر تنهايي خدانگهدار.


گفتگوی برنامه شب شیشه ای (چند سال پیش از این) با استاد حمید عجمی

مولا نگاه کن که بی تو پیر می‌شوم ...


خبرگزاری فارس: من بی غدیر چشم تو تکفیر می‌شوم

مولا نگاه کن که بی تو پیر می‌شوم

تا جاده‌های ساده سرازیر می‌شوم



از روزگار و خستگی‌اش دم نمی‌زنم

با بوسه بر رواق غمت سیر می‌شوم


وقتی تو عشق را به خودت مات می‌کنی

من شاعرانه وسعت تاثیر می‌شوم


زیباتر از تو هیچ کسی از خدا نگفت

من با طلوع ذکر تو تکثیر می‌شوم


شادی به چیست غیر کلام قشنگ تو

بر منبری که با تو جهانگیر می‌شوم


با کودکان کوچه غریبی نمی‌کنم

با خاک و زخم و هلهله تفسیر می‌شوم


از خود غبار غیر تو را دور می‌کنم

بر جان خود به شوق تو شمشیر می‌شوم

 

از دوره‌ای که نام تو را جار می‌زنم

در متن هر چه خوف و خطر شیر می‌شوم

 

هر دم به یاد ذکر قنوت تو تشنه‌ام

سر تا به پا تبسم تکبیر می‌شوم

 

اشک تو و ترنم لبخند‌های تو...

بر جلوه‌ وجود تو تصویر می‌شوم

 

این روزها که خنده‌ لب‌ها غریبه است

این روزها که با همه تحقیر می‌شوم


این روزها که زندگی انکار می‌شود

یا در هجوم ثانیه‌ها تیر می‌شوم

 

این روزها که هر چه خدا ضجه می‌زند

من خود خلاف معرکه تعبیر می‌شوم

 

من ریشه‌ عبای تو را ناز می‌کنم

من در عبای ناز تو زنجیر می‌شوم

 

در بارگاه لطف تو با صد هزار ناز

من با نیاز و عفو تو تطهیر می‌شوم


مولا! نگاه کن به کویرت نگاه کن

آبم که در هوای تو تبخیر می‌شوم

 

من ساده نیستم که به کم راضی‌ام کنی

با یک اشاره‌ تو ولی میر می‌شوم


با لحن دست‌های تو آرام می‌شوم

با بغض چشم‌های تو درگیر می‌شوم

 

من خسته‌ام شکسته‌ام آشفته‌ام ردم

اما به دست نام تو تعمیر می‌شوم

 

من در خیام حب تو زنجیر می‌زنم

من بی غدیر چشم تو تکفیر می‌شوم
مصطفی کارگر

شهادت نوجوان 16 ساله بحرینی (شهید علی الستراوای)

شهید علی الستراوای

شهید علی الستراوای

مردم بحرین عصر دیروز تظاهرات گسترده‌ای را در شهرهای مختلف برگزار کردند تا نشان دهند اقدامات سرکوبگرانه و انتخابات عوام فریبانه رژیم آل خلیفه برای آرام نشان دادن کشور بی فایده بوده است.

همچنین در جریان تظاهرات عصر دیروز مردم بحرین علیه رژیم آل خلیفه، یک خودروی وزارت کشور  یکی از جوانان انقلابی را زیر گرفت که به شهادت او منتهی شد.

وزارت کشور بحرین صبح امروز شنبه خبر کشته شدن این نوجوان 16 ساله به اسم "علی الستراوای" را تایید ولی برای اینکه این رژیم را از دخالت در به شهادت رساندن این جوان تبرئه کند در توجیه آن اعلام کرد که در نتیجه برخورد یکی از خودروهای گشتی با این نوجوان او کشته شده است.

می‌توانید در اینجا فیلم تظاهرات گسترده روز گذشته بحرینی‌ها را مشاهده کنید و در این لینک تصاویری از شهید علی الستراوای را ببینند.

الهی و ربی من لی غیرک; مناجات با خدا

 

:: الســــــلام علـــــیک یا حجـــــــة بــــــن الحســـــن ::

 

الهی و ربی من لی غیرک *** الهی و ربی من لی غیرک

خدایا به اسم یا غفارت *** نظر کن به عبد گرفتارت

به ذکرت به جودت میخوانمت *** که مهمان شده شب زنده دارت

به آوای عظم سلطانک*** الهی و ربی من لی غیرک

خدایا تو هستی تنها یارم *** به خاک درت سر می گذارم

تویی تو تمام امید من *** به جز تو پناهی را ندارم

منم خاک و تو تعلی مکانک*** الهی و ربی من لی غیرک

چه غمها زدودی از دل من *** گشودی گره از مشکل من

بلا را گرفتی از جان و دل *** وِلا را سرشتی با گِل من

به والایی ظهر امرُک *** الهی و ربی من لی غیرک

من و بی فایی با مهربان *** تو و همنوایی با همزبان

منو بی حیایی در معاصی *** تو و آشنایی با پشیمان

تویی صاحب خفیَ مکرُک *** الهی و ربی من لی غیرک 

منو کوه عصیان یارب العفو *** تویی ماه غفران یا رب العفو

منو درد نسیان از رحمتت *** . . . یا رب العفو

پناه بر تو از غلب قهرُک *** الهی و ربی من لی غیرک

من عبد گنهکار تو بخشنده *** دست خطاکار تو زیبنده

خجالت کشم از لحظه ای که *** تو هستی به جای من شرمنده

به هنگام وجبت قرتک *** الهی و ربی من لی غیرک

اگر تو نبخشی خطایم را *** صدا می کنم من آقایم را

به قدری بگویم حسین حسین *** که سازی اجابت دعایم را

به اسمی که شد فیه قبائک *** الهی و ربی من لی غیرک

من آن ریزه خوار کوثریَم *** گدای عطای حیدریَم

به پایین پای آقا سوگند *** که عمری علیِ اکبریَم

بهشت امیرت قد عطیتُک *** الهی و ربی من لی غیرک

 

به نقل از:  پایگاه اطلاع رسانی خیمه دل سوختگان

http://hajmahmoodkarimi.mihanblog.com

گرانترین عکس تاریخ ; راین 2 .. اثر آندرس گورسکی

راین 2 .. اثر آندرس گورسکی

گرانترین عکس تاریخ «راین 2» اثر آندرس گورسکی است که هشتم نوامبر 2011 در حراجی کریستی در نیویورک به قیمت 4.3 میلیون دلار به فروش رفت. این عکس در سال 1999 گرفته شده است.

صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا ...

اثری از استاد حميد عجمی پدید آورنده خط معلی

پوستر فیلم شکارچی شنبه ...

مراحل تربیت نفس از منظر آیت‌الله مجتبی تهرانی

اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ والحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطّیّبین الطّاهرین ولعنه الله علی اعدائهم اجمعین؛

«روی عن علی(علیه‎السلام) قال: مَنْ تَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّاهُ إِلَى الْفَلَاحِ الدَّائِم»[1]

بحث راجع به مربّیان است، یعنی کسانی که می‎خواهند زمام تربیتی دیگران را به دست بگیرند و به آنها روش گفتاری و کرداری دهند و در این روش دادن به دیگران، قاصِد هستند، من در جلسات گذشته عرض کردم که اگر این روش دادن بخواهد مفید بوده و ضرر نداشته باشد، کار هر کسی نیست و کسانی که می‌خواهند مربّی باشند، باید دارای شرایطی باشند.
اوّلین شرط و سرآمد شرایط مربی تربیتی بودن، این است که فرد باید «خود ساخته» باشد؛ البته ان­شاءالله اگر برسم عرض می‎کنم که در حدّی که خود ساخته شده است، می‌تواند، مربّی باشد، خود ساختگی در ابعاد گوناگون مطرح است، یکی از این ابعاد، مسأله نفس است، یعنی شخصی که می‌خواهد مربّی باشد، باید نفس خود را چه در بُعد شهوی، چه غضبی و چه وهمی‎اش تربیت کرده باشد، سرآمد دعوت انبیا نسبت به ابنای بشر نیز همین «تأدیب نفوس» است؛ یعنی اگر مربّی خود ساخته نباشد، تربیت بی‎فایده است، لذا انبیا سراغ تأدیب نفوس می­رفتند.

تقدم تربیت خود بر تربیت دیگران

من در جلسات گذشته بعضی از معارف‌ را در این رابطه مطرح کردم و در این جلسه، جملاتی را از علی(علیه‎السلام) برای تتمیم آنها عرض می‎کنم. در نهج‌البلاغه است که حضرت علی(علیه‎السلام) فرمود: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ» هر کس بخواهد خود را زمام‎دار دیگری قرار دهد، باید پیش از تعلیم دادن به دیگران، به تعلیم خویش بپردازد؛ تعلیم همان تأدیب است.

تقدّم تربیت با رفتار بر تربیت با زبان

«وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ» و بعد که خودش را تربیت کرد و می­خواهد مردم را تربیت کند، باید اوّل آنها را با کردار خویش تأدیب کند، نه با زبان؛ یعنی قبل از اینکه بخواهد دیگران را با زبان خود تربیت کند، باید آنها را با عمل خود تربیت کند. همین اعمالی که از او صادر می شود، قبل از آن که بخواهد دهان باز کند و به زبان بیاورد روش می‎دهد.
ارزشمندی و برتری «انسان خودساخته» بر «مربّی دیگران»
«وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ»[2] و آن کسی که دارد خود را می‎سازد و تربیت می‎کند، نسبت به کسی که می‎خواهد مردم را تأدیب کند، برای تجلیل سزاوارتر است، حتی اگر شخصی که می­خواهد دیگری را تربیت کند خودش هم تربیت کرده باشد، باز آن کسی که دارد خودش را تربیت می‌کند برای تجلیل سزاوارتر است، چون خودسازی این‎قدر ارزش‎مند است.

خود را ادب کنید!

 اصلاً مکتب انبیا و اولیا همین است، سرلوحه دعوت آنها همین مسأله تأدیب نفوس است. علی(علیه‎السلام) در نهج البلاغه می­فرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا» ای مردم، تربیت خود را به دست بگیرید! خودتان را تربیت و ادب کنید! «وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا»[3] و نفس را از گستاخیِ پذیرفتن خوهای زشت و نکوهیده روی‎گردان سازید؛ لذا در روایتی دیگر از علی(علیه السلام) دارد که فرمود: «الاشتغال بتهذیب النفس أصلح»[4]
 
«نفس» انسان را به بی‏بندوباری دعوت می‌کند

عرض کردم مسأله، مسأله تأدیب نفس است؛ انسانی که می‎خواهد مربّی باشد، باید ابتدا خودش را در رابطه با نفسش بسازد. دلیلش را هم در جلسه گذشته گفتم که نفس، یعنی شهوت، غضب و وهم، مرز نشناس است. شهوت همین­طور بی­پروا انسان را به شهوت­رانی دعوت می­کند، «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»[5] نفس می‎آید انسان را به بی‎بند و باری، شهوت‎رانی، خشم وهم و شیطنت دعوت می‎کند. نفس این است لذا من عرض کردم به تعبیر اهلش باید جلوی این اطلاق مطلق را گرفت.

برخی بزرگان: «نفس انسان، لجام می‏خواهد»!

من خودم از بعضی بزرگان شنیدم که می­فرمودند: «جلوی این یابوی چموشِ نفست را بگیر»! ما باید دهنه‌ای از شرع و عقل به آن بزنیم و آن را به آداب الهیه مؤدب کنیم. چون من جلسه گذشته توضیح دادم الآن فقط اشاره کردم و رد شدم.
نگو: «دلم می‏خواهد»؛ بگو: «شهوتم می‏خواهد»، «غضبم می‏خواهد»!
کسی که در زندگی‎اش از نظر شهوت، غضب و وهم نه شرع سرش می‎شود و نه عقل، هر کاری بگویی می‏کند! وقتی هم که بگوییم: ‎چرا این کارها را می‎کنی؟ می‎گوید: دلم می‎خواهد! این دل نیست؛ بلکه شهوت تو است و اسمش را عوض کرده‏ای! «قلب» خانه خدا است و تو به شهوت و غضب خود می‎گویی «دل»؟
تربیت یعنی اینکه دیگر نگویی: «دلم می‏خواهد»
این شخص اگر بخواهد نفسش تربیت کند، در ابتدا کارش خیلی مشکل است. من مراجعات زیادی داشتم که برخی به من می‎گویند: «من نمی‎توانم گناه نکنم!»، من به آنها می‎گویم: «نه! به من دروغ نگو! نگو: نمی‎توانم؛ بگو: نمی‎خواهم!». «نمی‎توانم» یعنی خدا قدرتش را به من نداده است، نخیر خدا قدرت را داده است و تو می‎توانی؛ ولی نمی‎خواهی! چون مخالفت با نفس فشار دارد و سخت است.
 
«جهاد اکبر» یعنی «تربیت نفس»

تأدیب نفس و مهار کردن شهوت، غضب و وهم، در ابتدا برای انسان خیلی فشار دارد و فشارش هم آنقدر زیاد است که از آن به جهاد اکبر تعبیر کرده­اند. در اصطلاح به «مقابله کردن با نفس و مهار کردن آن» غلبه بر هوای نفسانی می­گویند. هوا یعنی خواسته‎ها، چه در بُعد شهوت باشد، چه غضب و چه وهم. چون نفس به معنای خاصّش از این قوا تشکیل می‎شود. این تعلیم به تعبیر علی(علیه‎السلام) و این تأدیب، ابتدا مشکل است و از غلبه کردن بر این نفس به «جهاد اکبر» تعبیر شده است. این که می‎گویند جهاد اکبر همین تربیت نفس و غلبه بر هوای نفس است. روایتی از علی(علیه‎السلام) است که می‎فرماید: «ردع النفس عن الهوى الجهاد الأکبر»[6] اگر بخواهی نفست را از خواسته‏های گسترده‎اش برگردانی و جلوی اطلاقش را بگیری، جهاد اکبر کرده­ای.

«تربیت نفس» سخت‌تر از «فتح شهر»

در تاریخ صدر اسلام آمده است که گروهی از مسلمین به جبهه رفته بودند. وقتی نزد پیامبر برگشتند و از سختی­های زیاد جنگ بحث کردند، پیامبر فرمودند: این جهاد و جنگ و کشتن دشمن، جهاد اصغر بود، جهاد اکبر بر شما باقی مانده است؛ آن جنگ داخلی است، غلبه بر هوای نفس است، این مشکل‎تر است.
من در روایتی دیدم که از حضرت سلیمان نقل می‎کردند که دارد: «إن الغالب لهواه أشد من الذی یفتح المدینة وحده»[7] آن کسی که بخواهد با هوای نفس مبارزه کند و بر هوای نفسش غلبه کند، کارش سخت‎تر است از کسی که بخواهد تنهایی یک شهر را فتح کند. یعنی فتح یک شهر به تنهایی آسان‎تر از جنگ و غلبه بر هوای نفس است.

«تربیت کردن» کم کم آسان می‏شود

در ابتدا مشکل است و فشار دارد، امّا گام اوّل را که برداشتی، گام دوم فشارش شاید نصف گام اوّل باشد، گام سوم نصفِ نصف است. همین‎طور که انسان جلو برود فشار کم می­شود تا جایی که غلبه بر هوای نفس بسیار ساده می‎شود. ابتدا باید پایش بایستد. همه اینها روش دارد و ما فقط اصل قضیه را مطرح کردیم؛ کسانی که می‎خواهند مربّی دیگران شوند باید اوّل خودشان را در بُعد نفسانی تربیت کنند که تربیت در بُعد نفسانی فشار دارد، ولی بعد فشارش کم می‎شود. البته شیطان در اینجا هم شیطنت می‎کند، ان شاء الله اگر توانستم در بحث بعدی این مطلب را توضیح می­دهم.
 
حیات معنوی در گرو تربیت نفس است

این مطلب به خصوص در مورد کسانی است که معتقد به نشئه دیگر هستند، چون سرّ کار را من جلسه گذشته گفتم که شکوفا کردن آن بُعد معنوی است. انبیا هم که آمدند، سرلوحه دعوتشان تربیت نفوس بود. انسان چند بُعدی است، آن بُعد سرنوشت‎ساز که برای ما حیات جاودانه خوب می‎آورد تا از آن لذت ببریم، با جلوگیری از گستردگی هوای نفس و تربیت نفوس حاصل می‎شود.

انسان بی‏تربیت، کر و کور است

اگر انسان بخواهد نفس را رها کند، آن بُعد درونی‎اش که در ارتباط با امور انسانی و معنوی‎اش هست، از بین خواهد رفت و به تعبیری در روایات داریم که کر و کور می‎شود؛ نه آهنگ معنویت را می‎شنود و نه ماورای ماده را می‎تواند شهود کند. اگر در آن بُعد معرفتی‎اش برویم، انسان اگر بخواهد نفس را رها کند آن بعد معنوی­اش کر و کور می‎شود.
در روایتی دارد که علی(علیه‎السلام) فرمود: «إِنَّکَ إِنْ أَطَعْتَ هَوَاکَ أَصَمَّکَ وَ أَعْمَاکَ وَ أَفْسَدَ مُنْقَلَبَکَ وَ أَوْدَاکَ»[8] اگر تو بخواهی تحت فرمان خواسته‎های نفسانی‎ات عمل کنی کر و کور می‎شوی و این خواسته­ها در عاقبت تو را به وادی هلاکت می‎کشاند. عرض کردم تعبیرات مختلفه است و چه بسا می‎شود گفت که عقل را از انسان زائل می‎کند، چون کار عقل روشن‎گری است و تبعیت از هوای نفسانی چراغ عقل را در درون انسان خاموش می‎کند.
 
«عاقل» خود را تربیت می‏کند

لذا ما در روایات‎مان می‎بینیم که وقتی می‎خواهند عاقل را تعریف کنند می‎گویند: عاقل کسی است که بر هوای نفسش غلبه کند و دیوانه کسی است که هوای نفس بر او غلبه کند: «العاقل من غلب هواه و لم یبع آخرته بدنیاه»[9] در روایت دیگر دارد: «العاقل من عصى هواه فی طاعة ربه»[10] روایات متعدده داریم که من نمی‎خواهم وارد شوم. انسان عاقل همین روشی را که انبیا به آن دعوت کرده‎اند در تربیت خودش می‎گیرد، تا صلاحیت تربیت نسبت به غیر خودش را پیدا کند.
 
اوّلین و سخت‏ترین گام تربیت
 
«روی عن علی(علیه‎السلام) قال: مَنْ تَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّاهُ إِلَى الْفَلَاحِ الدَّائِم»[11]
بحث ما راجع به کسانی بود که قصد دارند دیگران را تربیت کنند؛ یعنی روش گفتاری و رفتاری به دیگران بدهند، که از آنها به «مربی» تعبیر می‎شود. عرض کردم اوّلین شرط برای شخص مربی که نقش اساسی و زیربنایی دارد، این است که ابتدا خود را در ابعاد گوناگون وجودی‎اش، مثل عقل، قلب و نفس تربیت کند. در این ارتباط نیز عرض کردم انبیای عظام ما هم بر روی آن چیزی که تکیه ‎کرده‏اند، مسأله تربیت نفوس است و نفس هم مجموعه‎ای از قوای سه گانه شهوت، غضب و وهم است.

«تربیت خیال و اوهام» اوّلین مرحله تربیت نفس

در جلسه گذشته عرض کردم که تربیت نفس روش دارد، از کجا شروع کنیم؟ چون ما قوای سه گانه را مطرح کردیم و گفتیم که تشکیل دهنده نفس به معنای اخص است، می‎گویند ابتدا باید انسان به سراغ قوه خیال و واهمه برود[12] که آن دستاویز شیطان است، یعنی شیطان آنچه را که می‎خواهد اِعمال کند، ابتدا سراغ خیال و واهمه انسان می‎رود.
لذا از واهمه به شیطان درونی انسان تعبیر می‎کنند. حتی در مباحث اخلاقی هم این مسأله را مطرح می‎کنند که انسان ابتدا باید سراغ ضبط خیال برود. خیال و واهمه در انسان مثل پرنده‎ای است که هر لحظه روی یک شاخه است و آرام و قرار هم ندارد، اگر آن را از روی یک شاخه بپرانی، می‏رود و فوراً روی شاخه دیگری می‎نشیند. قوه خیال است که در انسان معصیت، مسائل شهویه و مسائل غضبی را جلوه می‎دهد. لذا می‎فرمایند مهم‎ترین چیز در انسان ضبط خیال است که انسان بتواند آن را مهار کند. روش مهار کردن را بعد عرض می‎کنم.

قدرتمند، بر خیالات خود چیره می‏شود

چه بسا بعضی از این روایاتی که تعبیرات خیلی شدیدی نسبت به مسأله نفس دارند، ناظر به همین معنا باشد. جلسه گذشته روایتی را مطرح کردم، حالا روایت دیگری را از پیغمبر اکرم می­گویم، دارد که حضرت فرمودند: «قال رسول الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم): إِنَّ الشَّدِیدَ لَیْسَ مَنْ غَلَبَ النَّاسَ وَ لَکِنَّ الشَّدِیدَ مَنْ غَلَبَ نَفْسَهُ»[13] انسان قوی کسی نیست که بر مردم چیره شود و سلطه پیدا کند، آن کسی قوی است که چیره بر نفسش شود و بتواند این قوای سه گانه‎ شهوت، غضب و وهم را که تشکیل دهنده نفس به معنای اخص هستند، مهار کند. این قوه شیطانی وهم در رأسش است. اگر بتوانی جلوی این خیالات باطله را بگیری و نگذاری این قوه هرزه‎گری کند، قوی و نیرومند هستی. این مهم است.

اوّلین و سخت‏ترین گام تربیت

در باب تربیت نفس اولین گام و به تعبیری سخت‎ترین گام، ضبط خیال است که البته سختی آن ابتدایی است. این اوهامی که می‎آید برخلاف رضای خدا و عقل است و هم‎سو با خواسته­های شیطان است، جلوی این اوهام را در درون خودت بگیر. ما از این به سنگری بسیار مهم تعبیر می‎کنیم، خط اوّل است، به تعبیری باید گفت خط شکن باش، این خط اوّل است.

«خیال پیغمبر» در حال سجده بود

ما این تعبیر را از پیغمبر اکرم داریم که فرمود: «سَجَدَ لَکَ خیَالِی»[14] پیغمبر اکرم در بین همه چیزهای درونی‎شان سراغ خیالشان رفتند و می­فرماید: من خیالم را ‎طوری مهار کردم که سجده کرده است؛ یعنی این‎طور تسلیم من شده است. من نمی­خواهم وارد مسائلی که مربوط به پیغمبر است بشوم. حتّی حضرت در جایی روشن‎تر فرمود: «قد اسلم شیطانی بیدی» این تعبیر را دیگر هیچ کاری نمی‎توانی بکنی. عجب! معلوم می‎شود پیغمبر اکرم هم شیطان داشته است، ولی شیطانش را به دست خودش مسلمان کرده است.

«قوه واهمه» شیطان درونی است

شیطان من و تو همین قوه واهمه و خیال است که معاصی را جلوه می‎دهد، چه در ارتباط با شهوت باشد، چه در ارتباط با غضب باشد و چه دوز و کلک باشد که مربوط به خود خیال و واهمه است. ابتدا باید این را مؤدب به آداب الله کنی.
 
کار واهمه حقّه‏بازی است

ابتدا همین خبیث است که این مسأله را بزرگ جلوه می‎دهد، از حقه بازی‎هایش واهمه است که می­گوید: «مؤدّب شدن، مشکل است؛ مگر می‎شود آدم جلوی خیالش را بگیرد». ما طلبه‎ها راجع به احتمالات که غیر تخیلات است، می‎گوییم: «احتمال بی‌عار است» یعنی همین‏طور خودش به ذهن می‏آید. توهّمات هم همین‎طور است. یکی از دستاویزهای شیطان که مهم‎ترینش هم هست خیال است که شیطان به وسیله همین خیال انسان را به شقاوت، بی‎دینی و بیچارگی می‏کشاند.

تفکّر، اوّلین راه ضبط خیال

در اینجا بحث این طوری مطرح می‎شود که چطوری من این را که گاهی به این شاخه و گاهی به آن شاخه می‎پرد مهار کنم؟ راهش چیست؟ راهی که بزرگان ما مطرح کردند می‎گویند: اولین راه تفکر است، امّا خود تفکر روش دارد. انسان می‎تواند فکر خودش را مشغول کند، الآن ذهنم سراغ چیزی رفته است، می‎توانم آن را برگردانم، در این اختیار دارم. حالا ذهن را در چه وادی بیاورم؟ در وادی ابعاد نعمت‎هایی که خداوند به تو عنایت کرده است بیاور. یک؛ نعمت‎های مادّی، دو؛ نعمت‎های معنوی‎.
 
به نعمت‏ها و وظایفت فکر کن!

از این به منزل تفکر تعبیر می‎کنند، من نمی‎خواهم وارد مسائل معرفتی شوم، این منزل تفکر است بعضی‎ها می‎گویند اوّلین منزل است و بعضی‎ها می‎گویند پنجمی است. ذهن را در این وادی بیاور و بایندیش که خدا این همه نعمت‎های مادّی و معنوی در اختیار تو قرار داده است، این همه پیامبر مبعوث کرده­است که را‎ه‎های معنویت را در اختیار تو قرار دهند. سراغ این نعمت­ها برو! حالا از خودت سؤال کن که آیا من نسبت به این خدایی که این همه به من نعمت مادّی و معنوی داده است، وظیفه‎ای دارم یا نه؟

با فکر کردن خیالت را کنترل کن!

اگر من به خانه شما بیایم و در بزنم و هدیه­ای برای شما بیاورم، به ذهنتان نمی‎آید که این را تلافی کنید؟ ظاهراً شکر مُنعم جزو فطریات بشر است. آیا من نسبت به مولایم وظیفه‎ای دارم یا نه؟ برای این که جلوی این خیال را بگیری و سرگرمش کنی بیا شروع به فکر کردن کن. این همه بساط نعمت آیا فقط برای زندگی حیوانی من است؟ به تعبیر اهلش اینها فقط برای اداره کردن شهوت و غضب من است یا نه یک مقصود دیگری هم در کار است؟
 
سرنخ­های تفکر، مهارکننده خیال

اینها سرنخ تفکر است. فرق من با حیوانات دیگر چیست؟ فکر کن آیا این همه انبیا که آمدند و ما را به قانون عقل و شرع دعوت کردند، اینها با ابنای بشر دشمن بودند؟ می‎خواستند دشمنی کنند یا اینها آمده بودند و صلاح و سعادت ما را می‎خواستند؟ همه اینها روش تفکری است. اینها با من دشمنی نداشتند، می‎گفتند این زندگی زود گذر است، زندگی دیگری هست که جاودانه است. تو یک التذاذات دیگری داری، تو خلق نشدی برای این چمن‎زار طبیعت که مثل حیوانات مشغول دنیا باشی؛ مدام بخوری و دفع کنی. محصول تو، سه نجاست عینیه، یعنی بول و غائط و منی نیست. نباید محصول تو این باشد.

تو برای خدا خلق شده‏ای!

بله، تمام اینها را برای من خلق کرده است، بشر بر همه اینها سلطه دارد، اینها را برای من خلق کرده است امّا من را برای چه خلق کرده است؟ آیا نشستید این فکرها را بکنید؟ این نعمت­ها برای تو است، حالا بگو ببینم تو را برای چه خلق کرده است؟ «خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی» همه اینها را خلق کردم برای تو امّا تو را برای خودم خلق کردم. من تو را خلق کردم برای این که جاودانه بمانی، جاودانگی که در این نشئه نیست.
«خلقتم للبقاء لا للفنا»[15] اینها روایت است. در این نشئه که از بقا خبری نیست. اینها سرنخ‎هایی برای تفکر است که انسان خودش را از چنگ واهمه­های شیطانی نجات دهد. می­گویی چه کار کنم که نجات پیدا کنم؟ می‎گویم در وادی تفکر بیا و بعد می‎بینی که از آن هرزه‎گری خیال جلوگیری کردی و رفته رفته آن را ضبطش می‎کنی.
 
پی‌نوشت‌ها:
[1] . بحارالأنوار، ج89، ص21
[2] . نهج‌البلاغة، ص480
[3] . نهج‌البلاغة، ص537
[4] . غررالحکم، ص239
[5] . سوره یوسف، آیه 53
[6] . غررالحکم، ص241
[7] . مجموعةورام، ج1، ص60
[8] . مستدرک‌الوسائل، ج12، ص114
[9] . غررالحکم، ص54
[10] . غررالحکم، ص54
[۱1] . بحارالأنوار، ج89، ص21
[۱2]. حضرت استاد در این مباحث در صدد بیان وجوه افتراق قوه واهمه و خیال نیستند.
[۱3] . مستدرک‏الوسائل، ج11، ص13
[۱4] . بحارالأنوار، ج22، ص245
[15] . غررالحکم، ص133

مژده که ایام سرور آمده

عید غدیر ،عید ولایت امیر المومنین علی (ع) مبارک

:: عید غدیر ،عید ولایت ::

:: بر شیعیان و دوستدارن امیر المومنین علی (ع) مبارک باد ::

 

دهید مژده برندان می پرست امروز

که پیر میکده آمد قدح بدست امروز

بهر که بنگری از شیخ و شباب و خرد و کلان

بود زباده ی خم غدیر مست امروز

زهی علو که علی را بدست پیغمبر

بلند کرد خدای بلند و پست امروز

به امتحان بلی گفتان روز الست

گرفت پرده زرخ شاهد الست امروز

رساند عهد به پایان و شد سعید ابد

هر آنکه با علی از صدق عهد بست امروز

ولی هر آنکه بتبلیس و حیله بیعت کرد

یقینکه عهد خداوند را شکست امروز

به عشق حضرت مولا خوشند اهل ولا

چه باک از اینکه روان حسود خست امروز

رسید امر نبوت به منتهی بر خواست

نبی زجای و بجایش ولی نشست امروز

چو شاه کشور هستی بتخت یافت جلوس

صلای سر خوشی آمد بهر چه هست امروز

صبا بساحت گیتی بهر کجا گذری

بگو به حق طلبان علی پرست امروز

نشست طایر اقبالتان به بام امشب

فتاد ماهی اجلالتان بشست امروز

زمانه شاید اگر جان دهد بشکر وصال

که خوش زمحنت ایام هجر رست امروز

بعین یافت شیر خداست بحر وجود

زجوی خویش پرستی هرانکه جست امروز

صغیر گر نه اسیر کمند عشق علیست

چه شد که سبحه و زنهار را گسست امروز

شعری از صغیر اصفهانی

متن کامل خطابه غدیر به فارسی

 من کنت مولا فهذا علی مولا ...

 پس بایسته است این سخن (سرپرستی علی) 

 را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا برپایی رستاخیز برسانند ...

حمد و ثنای الهی

ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بى آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.
همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست.
اوست آفریننده آسمان ها و گستراننده زمین ها و حکمران آن ها. دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونی بخش آفریده ها و نعمت ده ایجاد شده هاست.
به یک نیم نگاه دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند.
کریم و بردبار و شکیباست. رحمت اش جهان شمول و عطایش منّت گذار. در انتقام بی شتاب و در کیفر سزاواران عذاب، صبور و شکیباست. بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا. پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است. او راست فراگیری و چیرگی بر هر هستی. نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه اوست. او را همانندی نیست و هموست ایجادگر هر موجود در تاریکستان لاشیء. جاودانه و زنده و عدل گستر. جز او خداوندی نباشد و اوست ارجمند و حکیم.
دیده ها را بر او راهی نیست و اوست دریابنده دیده ها. بر پنهانی ها آگاه و بر کارها داناست. کسی از دیدن به وصف او نرسد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد مگر، او - عزّوجلّ - خود، راه نماید و بشناساند.

و گواهی می دهم که او «الله» است. همو که تنزّهش سراسر روزگاران را فراگیر و نورش ابدیت را شامل است. بی مشاور، فرمانش را اجرا، بی شریک تقدیرش را امضا و بی یاور سامان دهی فرماید. صورت آفرینش او را الگویی نبوده و آفریدگان را بدون یاور و رنج و چاره جویی، هستی بخشیده است. جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است. پس اوست «الله» که معبودی به جز او نیست. همو که صُنعش استوار است و ساختمان آفرینشش زیبا. دادگری است که ستم روا نمی دارد و کریمی که کارهابه او بازمی گردد.
و گواهی می دهم که او «الله» است که آفریدگان در برابر بزرگی اش فروتن و در مقابل عزّتش رام و به توانایی اش تسلیم و به هیبت و بزرگی اش فروتن اند. پادشاه هستی ها و چرخاننده سپهرها و رام کننده آفتاب و ماه که هریک تا اَجَل معین جریان یابند. او پردۀ شب را به روز و پردۀ روز را - که شتابان در پی شب است - به شب پیچد. اوست شکنندۀ هر ستمگر سرکش و نابودکنندۀ هر شیطان رانده شده.

نه او را ناسازی باشد و نه برایش انباز و مانندی. یکتا و بی نیاز، نه زاده و نه زاییده شده، او را همتایی نبوده، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است. بخواهد و به انجام رساند. اراده کند و حکم نماید. بداند و بشمارد. بمیراند و زنده کند. نیازمند و بی نیاز گرداند. بخنداند و بگریاند. نزدیک آورد و دور برد. بازدارد و عطا کند. او راست پادشاهی و ستایش. به دست توانی اوست تمام نیکی. و هموست بر هر چیز توانا.
شب را در روز و روز را در شب فرو برد. معبودی جز او نیست؛ گران مایه و آمرزنده؛ اجابت کنندۀ دعا و افزایندۀ عطا، بر شمارندۀ نفَس ها؛ پروردگار پری و انسان. چیزی بر او مشکل ننماید، فریاد فریادکنندگان او را آزرده نکند و اصرارِ اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد.
نیکوکاران را نگاهدار، رستگاران را یار، مؤمنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است؛ آن که در همه احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است.

او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم بر شادی و رنج و بر آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته، فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم؛ و به سوی خشنودی او می شتابم و به حکم او تسلیمم؛ چرا که به فرمانبری او شائق و از کیفر او ترسانم. زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از بی عدالتیش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست).


 فرمان الهی برای مطلبی مهم

و اکنون به عبودیت خویش و پروردگاری او گواهی می دهم. و وظیفه خود را در آن چه وحی شده انجام می دهم مباد که از سوی او عذابی فرود آید که کسی یاری دورساختن آن از من نباشد. هر چند توانش بسیار و دوستی اش (با من) خالص باشد.
- معبودی جز او نیست - چرا که اعلام فرموده که اگر آن چه (درباره ی علی) نازل کرده به مردم نرسانم، وظیفه رسالتش را انجام نداده ام؛ و خداوند تبارک و تعالی امنیت از [آزار] مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است.
پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز. ای فرستادۀ ما! آن چه از سوی پروردگارت دربارۀ علی و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.»
هان مردمان! آنچه بر من فرود آمده، در تبلیغ آن کوتاهی نکرده ام و حال برایتان سبب نزول آیه را بیان می کنم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوی سلام، پروردگارم - که تنها او سلام است - فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من بوده. جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است، لیکن پیامبری پس از من نخواهد بود او (علی)، صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است؛
و پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که: «همانا ولی، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و ایمانیانی هستند که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.» و هر آینه علی بن ابی طالب نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است.

و من از جبرئیل درخواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از این مأموریت معاف فرماید. زیرا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسۀ ملامت گران و مکر مسخره کنندگان اسلام را می دانم؛ همانان که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده: «به زبان آن را می گویند که در دل هایشان نیست و آن را اندک و آسان می شمارند حال آن که نزد خداوند بس بزرگ است.»
و نیز از آن روی که منافقان بارها مرا آزار رسانیده تا بدانجا که مرا اُذُن [سخن شنو و زودباور ]نامیده اند، به خاطر همراهی افزون علی با من و رویکرد من به او و تمایل و پذیرش او از من، تا بدانجا که خداوند در این موضوع آیه ای فرو فرستاده: « و از آنانند کسانی که پیامبر خدا را می آزارند و می گویند: او سخن شنو و زودباور است. بگو: آری سخن شنو است. - بر علیه آنان که گمان می کنند او تنها سخن می شنود - لیکن به خیر شماست، او (پیامبر صلی الله علیه و آله) به خدا ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق می کند و راستگو می انگارد.»

و اگر می خواستم نام گویندگان چنین سخنی را بر زبان آورم و یا به آنان اشارت کنم و یا مردمان را به سویشان هدایت کنم [که آنان را شناسایی کنند] می توانستم. لیکن سوگند به خدا در کارشان کرامت نموده لب فروبستم. با این حال خداوند از من خشنود نخواهد گشت مگر این که آن چه در حق علی عیه السّلام فرو فرستاده به گوش شما برسانم. سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله چنین خواند: «ی پیامبر ما! آن چه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده - در حقّ علی - ابلاغ کن؛ وگرنه کار رسالتش را انجام نداده ای. و البته خداوند تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.»



اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام

هان مردمان! بدانید این آیه دربارۀ اوست. ژرفی آن را فهم کنید و بدانید که خداوند او را برایتان صاحب اختیار و امام قرار داده، پیروی او را بر مهاجران و انصار و آنان که به نیکی از ایشان پیروی می کنند و بر صحرانشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست لازم شمرده است.
[هشدار که] اجرای فرمان و گفتار او لازم و امرش نافذ است. ناسازگارش رانده، پیرو و باورکننده اش در مهر و شفقت است. هر آینه خداوند، او و شنوایان سخن او و پیروان راهش را آمرزیده است.
هان مردمان! آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده ام. پس بشنوید و فرمان حق را گردن گذارید؛ چرا که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و ولی و معبود شماست؛ و پس از خداوند ولی شما، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون در برابر شماست و با شما سخن می گوید. و پس از من به فرمان پروردگار، علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود. این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام دارد.

روا نیست، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان روا دانند؛ و ناروا نیست مگر آن چه آنان ناروا دانند. خداوند عزوجل، هم روا و هم ناروا را برای من بیان فرموده و آن چه پروردگارم از کتاب خویش و حلال و حرامش به من آموخته در اختیار علی نهاده ام.
هان مردمان! او را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی، ضبط کرده ام. او (علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سورۀ یاسین یاد کرده که: «و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم...»
هان مردمان! از علی رو برنتابید. و از امامتش نگریزید. و از سرپرستی اش رو برنگردانید. او [شما را] به درستی و راستی خوانده و [خود نیز] بدان عمل نماید. او نادرستی را نابود کند و از آن بازدارد. در راه خدا نکوهش نکوهش گران او را از کار باز ندارد. او نخستین مؤمن به خدا و رسول اوست و کسی در ایمان، به او سبقت نجسته. و همو جان خود را فدای رسول الله نموده و با او همراه بوده است تنها اوست که همراه رسول خدا عبادت خداوند می کرد و جز او کسی چنین نبود.
اولین نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است. از سوی خداوند به او فرمان دادم تا [در شب هجرت] در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده، پذیرفت که جان خود را فدای من کند.

هان مردمان! او رابرتر دانید، که خداوند او را برگزیده؛ و پیشوایی او را بپذیرید، که خداوند او را برپا کرده است.
هان مردمان! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد. این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار علی و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند. از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش گیرۀ آن مردمانند؛ و سنگ، که برای حق ستیزان آماده شده است.

هان مردمان! به خدا سوگند که پیامبران پیشین به ظهورم مژده داده اند و اکنون من فرجام پیامبران و برهان بر آفریدگان آسمانیان و زمینیانم. آن کس که راستی و درستی مرا باور نکند به کفر جاهلی درآمده و تردید در سخنان امروزم همسنگ تردید در تمامی محتوای رسالت من است، و شک و ناباوری در امامت یکی از امامان، به سان شک و ناباوری در تمامی آنان است. و هرآینه جایگاه ناباوران ما آتش دوزخ خواهد بود.
هان مردمان! خداوند عزّوجلّ از روی منّت و احسان خویش این برتری را به من پیشکش کرد و البته که خدایی جز او نیست. آگاه باشید: تمامی ستایش ها در همه روزگاران و در هر حال و مقام یژۀ اوست.

هان مردمان! عل را برتر دانید؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید.
دور دورباد از درگاه مهر خداوند و خشم خشم باد بر آن که این گفته را نپذیرد و با من سازگار نباشد!
هان! بدانید جبرئیل از سوی خداوند خبرم داد: «هر آن که با علی بستیزد و بر ولایت او گردن نگذارد، نفرین و خشم من بر او باد!» البته بایست که هر کس بنگرد که برای فردای رستاخیز خود چه پیش فرستاده. [هان!] تقوا پیشه کنید و از ناسازگاری با علی بپرهیزید. مباد که گام هایتان پس از استواری درلغزد. که خداوند بر کردارتان آگاه است.
هان مردمان! همانا او هم جوار و همسایه خداوند است که در نبشته ی عزیز خود او را یاد کرده و دربارۀ ستیزندگان با او فرموده: «تا آنکه مبادا کسی در روز رستخیز بگوید: افسوس که دربارۀ همجوار و همسایه ی خدا کوتاهی کردم...»

هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است.
هان مردمان! همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، یادگار گران سنگ کوچک ترند و قرآن یادگار گران سنگ بزرگ تر. هر یک از این دو از دیگر همراه خود خبر می دهد و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.
هان! بدانید که آنان امانتداران خداوند در میان آفریدگان و حاکمان او در زمین اویند.
هشدار که من وظیفه ی خود را ادا کردم. هشدار که من آن چه بر عهده ام بود ابلاغ کردم و به گوشتان رساندم و روشن نمودم. بدانید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم. هشدار که هرگز به جز این برادرم کسی نباید امیرالمؤمنین خوانده شود. هشدار که پس از من امارت مؤمنان بری کسی جز او روا نباشد.

سپس فرمود: مردمان! کیست سزاوارتر از شما به شما؟ گفتند خداوند و پیامبر او! سپس فرمود آگاه باشید! آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست! خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را؛ و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد.


بلند کردن امیرالمومنینعلیه السلام بدست رسول خداصلی الله علیه و آله

هان مردمان! این علی است برادر و وصی و نگاهبان دانش من. و هموست جانشین من در میان امّت و بر گروندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا که مردمان را به سوی او بخواند و به آن چه موجب خشنودی اوست عمل کند و با دشمنانش ستیز نماید. او پشتیبان فرمانبرداری خداوند و بازدارنده از نافرمانی او باشد. همانا اوست جانشین رسول الله و فرمانروای ایمانیان و پیشوای هدایتگر از سوی خدا و کسی که به فرمان خدا با پیمان شکنان، رویگردانان از راستی و درستی و به دررفتگان از دین پیکار کند. خداوند فرماید: «فرمان من دگرگون نخواهدشد.»
پروردگارا! اکنون به فرمان تو چنین می گویم: خداوندا! دوستداران او را دوست دار. و دشمنان او را دشمن دار. پشتیبانان او را پشتیبانی کن. یارانش را یاری نما. خودداری کنندگان از یاری اش را به خود رها کن. ناباورانش را از مهرت بران و بر آنان خشم خود را فرود آور.

معبودا! تو خود در هنگام برپاداشتن او و بیان ولایتش نازل فرمودی که: «امروز آیین شما را به کمال، و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم، و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.» «و آن که به جز اسلام دینی را بجوید، از او پذیرفته نبوده، در جهان دیگر در شمار زیانکاران خواهد بود.» خداوندا، تو را گواه می گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم.

هان مردمان! خداوند عزّوجلّ دین را با امامت علی تکمیل فرمود. اینک آنان که از او و جانشینانش از فرزندان من و از نسل او - تا برپایی رستاخیز و عرضه ی بر خدا - پیروی نکنند، در دو جهان کرده هایشان بیهوده بوده در آتش دوزخ ابدی خواهند بود، به گونه ی که نه از عذابشان کاسته و نه برایشان فرصتی خواهد بود.

هان مردمان! این علی یاورترین، سزاوارترین و نزدیک ترین و عزیزترین شما نسبت به من است. خداوند عزّوجلّ و من از او خشنودیم. آیه رضایتی در قرآن نیست مگر این که درباره ی اوست. و خدا هرگاه ایمان آوردگان را خطابی نموده به او آغاز کرده [و او اولین شخص مورد نظر خدی متعال بوده است ] . و آیه ی ستایشی نازل نگشته مگر درباره ی او. و خداوند در سوره ی «هل أتی علی الإنسان» گواهی بر بهشت [رفتن ] نداده مگر بری او، و آن را در حق غیر او نازل نکرده و به آن جز او را نستوده است.

هان مردمان! او یاور دین خدا و دفاع کننده ی از رسول اوست. او پرهیزکار پاکیزه و رهنمی ارشاد شده [به دست خود خدا] است. پیامبرتان برترین پیامبر، وصی او برترین وصی و فرزندان او برترین اوصیایند.
هان مردمان! فرزندان هرپیامبر از نسل اویند و فرزندان من از صلب و نسل امیرالمؤمنین علی است.
هان مردمان! به راستی که شیطانِ اغواگر، آدم را با رشک از بهشت رانده مبادا شما به علی رشک ورزید که کرده هایتان نابود و گام هایتان لغزان خواهدشد. آدم به خاطر یک اشتباه به زمین هبوط کرد و حال آن که برگزیده ی خدی عزّوجلّ بود. پس چگونه خواهید بود شما و حال آن که شما شمایید و دشمنان خدا نیز از میان شمایند.

آگاه باشید! که با علی نمی ستیزد مگر بی سعادت. و سرپرستی او را نمی پذیرد مگر رستگار پرهیزگار. و به او نمی گرود مگر ایمان دار بی آلایش.

و سوگند به خدا که سوره ی والعصر درباره ی اوست: «به نام خداوند همه مهر مهر ورز. قسم به زمان که انسان در زیان است.» مگر علی که ایمان آورده و به درستی و شکیبایی آراسته است.
هان مردمان! خدا را گواه گرفتم و پیام او را به شما رسانیدم. و بر فرستاده وظیفه ی جز بیان و ابلاغ روشن نباشد!
هان مردمان! تقوا پیشه کنید همان گونه که بایسته است. و نمیرید جز با شرفِ اسلام.

هان مردمان! «به خدا و رسول و نور همراهش ایمان آورید پیش از آن که چهره ها را تباه و باژگونه کنیم یا چونان اصحاب روز شنبه [یهودیانی که بر خدا نیرنگ آوردند] رانده شوید.«به خدا سوگند که مقصود خداوند از این آیه گروهی از صحابه اند که آنان را با نام و نَسَب می شناسم لیکن به پرده پوشی کارشان مأمورم. آنک هر کس پایه کار خویش را مهر و یا خشم علی در دل قرار دهد [و بداند که ارزش عمل او وابسته به آن است.] .
مردمان! نور از سوی خداوند عزّوجل در جان من، سپس در جان علی بن ابی طالب، آن گاه در نسل او تا قائم مهدی - که حق خدا و ما را می ستاند - جی گرفته. چرا که خداوند عزّوجل ما را بر کوتاهی کنندگان، ستیزه گران، ناسازگاران، خائنان و گنهکاران و ستمکاران و غاصبان از تمامی جهانیان دلیل و راهنما و حجت آورده است.

هان مردمان! هشدارتان می دهم: همانا من رسول خدایم. پیش از من نیز رسولانی آمده و سپری گشته اند. آیا اگر من بمیرم یا کشته شوم، به جاهلیت عقب گرد می کنید؟ آن که به قهقرا برگردد، هرگز خدا را زیانی نخواهد رسانید و خداوند سپاسگزاران شکیباگر را پاداش خواهد داد. بدانید که علی و پس از او فرزندان من از نسل او، داری کمال شکیبایی و سپاسگزاری اند.

هان مردمان! اسلامتان را بر من منت نگذارید؛ که اعمال شما را بیهوده و تباه خواهد کرد و خداوند بر شما خشم خواهد گرفت و سپس شما را به شعله ی از آتش و مس گداخته گرفتار خواهد نمود. همانا پروردگار شما در کمین گاه است.

مردمان! به زودی پس از من پیشوایانی خواهند بود که شما را به سوی آتش می خوانند و در روز رستاخیز تنها وبدون یاور خواهند ماند.
هان مردمان! خداوند و من از آنان بیزاریم.
هان مردمان! آنان و یاران و پیروانشان در بدترین جی جهنم، جایگاه متکبّران خواهند بود. بدانید آنان اصحاب صحیفه اند. اکنون هر کس در صحیفه ی خود نظر کند.
هان مردمان! اینک جانشینی خود را به عنوان امامت و وراثت به امانت به جی می گذارم در نسل خود تا برپایی روز رستاخیز. و حال، مأموریت تبلیغی خود را انجام می دهم تا برهان بر هر شاهد و غایب و بر آنان که زاده شده یا نشده اند و بر تمامی مردمان باشد. پس بایسته است این سخن را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا برپایی رستاخیز برسانند.
آگاه باشید! به زودی پس از من امامت را با پادشاهی جابه جا نموده. آن را غصب کرده و به تصرف خویش درآورند.
هان! نفرین و خشم خدا بر غاصبان و چپاول گران! و البته در آن هنگام خداوند آتش عذاب - شعله هی آتش و مس گداخته - بر سر شما جن و انس خواهد ریخت. آن جاست که دیگر یاری نخواهید شد.
هان مردمان! هر آینه خداوند عزوجل شما را به حالتان رها نخواهد کرد تا ناپاک را ازپاک جدا کند. و خداوند نمی خواهد شما را بر غیب آگاه گرداند.( اشاره به آیه ى 179 / آل عمران است.)
هان مردمان! هیچ سرزمینی نیست مگر این که خداوند به خاطر تکذیب اهل آن [حق را] ، آنان را پیش از روز رستاخیز نابود خواهد فرمود و به امام مهدی خواهد سپرد. و هر آینه خداوند وعده ی خود را انجام خواهد داد.
هان مردمان! پیش از شما، شمار فزونی از گذشتگان گمراه شدند و خداوند آنان را نابود کرد. و همو نابودکننده ی آیندگان است.

او خود در کتابش آورده: «آیا پیشینیان را تباه نکردیم و به دنبال آنان آیندگان را گرفتار نساختیم؟ با مجرمان این چنین کنیم. وی بر ناباوران!»
هان مردمان! همانا خداوند امر و نهی خود را به من فرموده و من نیز به دستور او دانش آن را نزد علی نهادم. پس فرمان او را بشنوید و گردن نهید و پیرویش نمایید و از آنچه بازتان دارد خودداری کنید تا راه یابید. به سوی هدف او حرکت کنید. راه هی گونه گون شما را از راه او بازندارد!

هان مردمان! صراط مستقیم خداوند منم که شما را به پیروی آن امر فرموده. و پس از من علی است و آن گاه فرزندانم از نسل او، پیشوایان راه راستند که به درستی و راستی راهنمایند و به آن حکم و دعوت کنند.
سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله قرائت فرمود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدللّه ربّ العالمین الرّحمن الرّحیم» - تا آخر سوره.

هان! به خدا سوگند این سوره درباره ی من نازل شده و شامل امامان می باشد و به آنان اختصاص دارد. آنان اولیی خدایند که ترس و اندوهی برایشان نیست، آگاه باشید: البته حزب خدا چیره و غالب خواهد بود. هشدار که: ستیزندگان با امامان، گمراه و همکاران شیاطین اند. بری گمراهی مردمان، سخنان بیهوده و پوچ را به یکدیگر می رسانند. بدانید که خداوند از دوستان امامان در کتاب خود چنین یاد کرده: «[ی پیامبر ما] نمی یابی ایمانیان به خدا و روز بازپسین، که ستیزه گران خدا و رسول را دوست ندارند، گرچه آنان پدران، برادران و خویشانشان باشند. آنان [که چنین اند] خداوند ایمان را در دل هایشان نبشته است.» - تا آخر آیه.

هان! دوستداران امامان ایمانیان اند که قرآن چنان توصیف فرموده: «آنان که ایمان آورده و باور خود را به شرک نیالوده اند، در امان و در راه راست هستند.»
هشدار! یاران پیشوایان کسانی هستند که به باور رسیده و از تردید و انکار دور خواهند بود.
هشدار! اولیی امامان آنانند که با آرامش و سلام به بهشت درخواهند شد و فرشتگان با سلام آنان را پذیرفته، خواهند گفت: «درود بر شما که پاک شده اید. اینک داخل شوید که در بهشت، جاودانه خواهید بود.»
هان! بهشت پاداش اولیی آنان است و در آن بی حساب روزی داده خواهند شد.
هان! دشمنان آنان آن کسانی اند که در آتش درآیند. و همانا ناله ی افروزش جهنم
را می شنوند در حالی که شعله هی آتش زبانه می کشد و زفیر (صدی بازدم) جهنم را نیز درمی یابند.
هان! خداوند درباره ی ستیزگران با آنان فرموده: «هرگاه امتی داخل جهنم شود همتی خود را نفرین کند.»
هشدار! که دشمنان امامان همانانند که خداوند درباره ی آنان فرموده: «هر گروهی از آنان داخل جهنم شود نگاهبانان می پرسند: مگر برایتان ترساننده ی نیامد؟! می گویند: چرا ترساننده آمد لیکن تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند وحی نفرستاده و شما نیستید مگر در گمراهی بزرگ!» تا آن جا که فرماید: «هان! نابود باد دوزخیان!»
هان! یاران امامان در نهان، از پروردگار خویش ترسانند، آمرزش و پاداش بزرگ بری آنان خواهد بود.
هان مردمان! چه بسیارراه است میان آتش و پاداش بزرگ!

هان مردمان! خداوند ستیزه جویان ما را ناستوده و نفرین فرموده و دوستان ما را ستوده و دوست دارد.
هان مردمان! بدانید که همانا من انذارگرم و علی مژده دهنده.
هان! که من بیم دهنده ام و علی راهنما.
هان مردمان! بدانید که من پیامبرم و علی وصی من است.
هان مردمان! بدانید که همانا من فرستاده و علی امام و وصی پس از من است. و امامان پس از او فرزندان اویند.
آگاه باشید! من والد آنانم ولی ایشان از نسل علی خواهند بود.

آگاه باشید! همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. هان! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.
هشدار! که اوست انتقام گیرنده از ستمکاران.
هشدار! که اوست فاتح دژها و منهدم کننده ی آنها.
هشدار! که اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و راهنمی آنان.
هشدار! که او خونخواه تمام اولیی خداست.
آگاه باشید! اوست یاور دین خدا.
هشدار! که از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.
هشدار! که او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او، و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.
هشدار! که او نیکو و برگزیده ی خداوند است.
هشدار! که او وارث دانش ها و حاکم بر ادراک هاست.
هان! بدانید که او از سوی پروردگارش سخن می گوید و آیات و نشانه هی او را برپا کند. بدانید همانا اوست بالیده و استوار.
بیدار باشید! هموست که [اختیار امور جهانیان و آیین آنان ] به او واگذار شده است.
آگاه باشید! که تمامی گذشتگان ظهور او را پیشگویی کرده اند.
آگاه باشید! که اوست حجّت پایدار و پس از او حجّتی نخواهد بود.(این تعبیر به عنوان حجّت و امامت است و نظرى به رجعت دیگر امامان ندارد زیرا آنان حجّت هاى پیشین اند که دوباره رجعت خواهند نمود.) درستی و راستی و نور و روشنایی تنها نزد اوست.
هان! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده ی او یاری نخواهد گشت.
آگاه باشید که او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانتدار امور آشکار و نهان است.

هان مردمان! من پیام خدا را برایتان آشکار کرده تفهیم نمودم. و این علی است که پس از من شما را آگاه می کند. اینک شما را می خوانم که پس از پایان خطبه با من و سپس با علی دست دهید تا با او بیعت کرده به امامت او اقرار نمایید. آگاه باشید من با خداوند و علی با من پیمان بسته و من اکنون از سوی خدی عزّوجل بری امامت او پیمان می گیرم. «[ی پیامبر ]آنان که با تو بیعت کنند هر آینه با خدا بیعت کرده اند. دست خدا بالی دستان آنان است. و هر کس بیعت شکند، بر زیان خود شکسته، و آن کس که بر پیمان خداوند استوار و باوفا باشد، خداوند به او پاداش بزرگی خواهد داد.

هان مردمان! همانا حج و عمره از شعائر و آداب و رسوم خدایی است. پس زائران خانه ی خدا و عمره کنندگان بر صفا و مروه بسیار طواف کنند.
هان مردمان! در خانه ی خدا حج گزارید؛ که هیچ خاندانی داخل آن نشد مگر بی نیاز شد و مژده گرفت، و کسی از آن روی برنگردانید مگر بی بهره و نیازمند گردید.
هان مردمان! مؤمنی در موقف (عرفات، مشعر، منا) نمانَد مگر این که خدا گناهان گذشته ی او را بیامرزد و بایسته است که پس از پایان اعمال حج [با پرونده ی پاک ] کار خود را از سر گیرد.
هان مردمان! حاجیان دستگیری شده اند و هزینه هی سفرشان جبران می شود و جایگزین آن به آنان خواهد رسید. و البته خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد کرد.
هان مردمان! خانه ی خدا را با دین کامل و دانش ژرفی آن دیدار کنید و از زیارتگاهها جز با توبه و بازایستادن [از گناهان ] برنگردید.
هان مردمان! نماز را به پا دارید و زکات بپردازید همان سان که خداوند عزّوجل امر فرموده. پس اگر زمان بر شما دراز شد و کوتاهی کردید یا از یاد بردید، علی صاحب اختیار و تبیین کننده ی بر شماست. خداوند عزّوجل او راپس از من امانتدار خویش در میان آفریدگانش نهاده. همانا او از من و من از اویم. و او و فرزندان من از جانشینان او، پرسش هی شما راپاسخ دهند و آن چه را نمی دانید به شما می آموزند.
هان! روا و ناروا بیش از آن است که من شمارش کنم و بشناسانم و در این جا یکباره به روا فرمان دهم و از ناروا بازدارم. از این روی مأمورم از شما بیعت بگیرم که دست در دست من نهید در مورد پذیرش آن چه از سوی خداوند آورده ام دربارۀ علی امیرالمؤمنین و اوصیای پس از او که آنان از من و اویند. و این امامت به وراثت پایدار است و فرجام امامان، مهدی است و استواری امامت تا روزی است که او با خداوند قدر و قضا دیدار کند.
هان مردمان! شما را به هرگونه روا و ناروا راهنمایی کردم و از آن هرگز برنمی گردم. بدانید و آگاه باشید! آن ها را یاد کنید و نگه دارید و یکدیگر را به آن توصیه نمایید و در آن [احکام خدا ]دگرگونی راه ندهید. هشدار که دوباره می گویم: بیدار باشید! نماز را به پا دارید. و زکات بپردازید. و امر به معروف کنید و از منکر بازدارید.
و بدانید که ریشه ی امر به معروف این است که به گفته ی من [درباره ی امامت ] برسید و سخن مرا به دیگران برسانید و غایبان را به پذیرش فرمان من توصیه کنید و آنان را از ناسازگاری سخنان من بازدارید؛ همانا سخن من فرمان خدا و من است و هیچ امر به معروف و نهی از منکری جز با امام معصوم تحقق و کمال نمی یابد.
هان مردمان! قرآن بر شما روشن می کند که امامان پس از علی فرزندان اویند و من به شما شناساندم که آنان از او و از من اند. چرا که خداوند در کتاب خود می گوید: «امامت را فرمانی پایدار در نسل او قرار داد...» و من نیز گفته ام که: «مادام که به قرآن و امامان تمسک کنید، گمراه نخواهید شد.»
هان مردمان! تقوا را، تقوا را رعایت کرده از سختی رستخیز بهراسید همان گونه که خداوند عزّوجل فرمود: «البته زمین لرزه ی روز رستاخیز حادثه ی بزرگ است...»
مرگ، قیامت، و حساب و میزان و محاسبه ی در برابر پروردگار جهانیان و پاداش کیفر را یاد کنید. آن که نیکی آورد، پاداش گیرد. و آن که بدی کرد، بهره ی از بهشت نخواهد برد.
هان مردمان! شما بیش از آنید که در یک زمان با یک دست من بیعت نمایید. از این روی خداوند عزّوجل به من دستور داده که از زبان شما اقرار بگیرم و پیمان ولایت علی امیرالمؤمنین را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند؛ همان گونه که اعلام کردم که ذرّیّه من از نسل اوست.
پس همگان بگویید:
«البتّه که سخنان تو را شنیده پیروی می کنیم و از آن ها خشنودیم و بر آن گردن گذار و بر آن چه از سوی پروردگارمان در امامت اماممان علی امیرالمؤمنین و امامان دیگر - از صلب او - به ما ابلاغ کردی، با تو پیمان می بندیم با دل و جان و زبان و دست هایمان. با این پیمان زنده ایم و با آن خواهیم مرد و با آن اعتقاد برانگیخته می شویم. و هرگز آن را دگرگون نکرده شکّ و انکار نخواهیم داشت و از عهد و پیمان خود برنمی گردیم.
[ی رسول خدا] ما را به فرمان خدا پند دادی درباره ی علی امیرالمؤمنین و امامان از نسل خود و او، که حسن و حسین و آنان که خداوند پس از آنان برپا کرده است. پس عهد و پیمان از ما گرفته شد از دل و جان و زبان و روح و دستانمان. هر کس توانست با دست وگرنه با زبان پیمان بست. و هرگز پیمانمان را دگرگون نخواهیم کرد و خداوند از ما شکست عهد نبیند. و نیز فرمان تو را به نزدیک و دور از فرزندان و خویشان خود خواهیم رسانید و خداوند را بر آن گواه خواهیم گرفت. و هر آینه خداوند بر گواهی کافی است و تو نیز بر ما گواه باش.»
هان مردمان! چه می گویید؟ همانا خداوند هر صدایی را می شنود و آن را که از دل ها می گذرد می داند. «هر آن کس هدایت پذیرفت، به خیر خویش پذیرفته. و آن که گمراه شد، به زیان خود رفته.» و هر کس بیعت کند، هر آینه با خداوند پیمان بسته؛ که «دست خدا بالی دستان آن هاست.»
هان مردمان! اینک با خداوند بیعت کنید و با من پیمان بندید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و امامان پس از آنان از نسل آنان که نشانه ی پایدارند در دنیا و آخرت.
خداوند مکّاران را تباه می کند و به باوفایان مهر می ورزد. «هر که پیمان شکند»
جز این نیست که به زیان خود گام برداشته، و هر که بر عهدی که با خدا بسته پابرجا ماند، به زودی خدا او را پاداش بزرگی خواهد داد.»
هان مردمان! آن چه بر شما برگفتم بگویید و به علی با لقب امیرالمؤمنین سلام کنید و بگویید: «شنیدیم و فرمان می بریم پروردگارا، آمرزشت خواهیم و بازگشت به سوی تو است.» و نیز بگویید: «تمام سپاس و ستایش خدایی راست که ما را به این راهنمایی فرمود وگرنه راه نمی یافتیم» - تا آخر آیه.
هان مردمان! هر آینه برتری هی علی بن ابی طالب نزد خداوند عزّوجل - که در قرآن نازل فرموده - بیش از آن است که من یکباره برشمارم. پس هر کس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت او را تصدیق و تأیید کنید.
هان مردمان! آن کس که از خدا و رسولش و علی و امامانی که نام بردم پیروی کند، به رستگاری بزرگی دست یافته است.

هان مردمان! سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی او و سلام بر او با لقب امیرالمؤمنین، رستگارانند و در بهشت هی پربهره خواهند بود.
هان مردمان! آن چه خدا را خشنود کند بگویید. پس اگر شما و تمامی زمینیان کفران ورزند، خدا را زیانی نخواهد رسانید.
پروردگارا، آنان را که به آن چه ادا کردم و فرمان دادم ایمان آوردند، بیامرز. و بر منکران کافر خشم گیر! و الحمدللّه ربّ العالمین.

 من کنت مولا فهذا علی مولا ...

 پس بایسته است این سخن (سرپرستی علی) 

 را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا برپایی رستاخیز برسانند ...

فرهنگ نامهاى غدیر

نامها به سهولت در ذهنها جاى مى‏گیرند و به راحتى معانى بلند را منتقل مى‏کنند بهمین دلیل و دلایل دیگر، نامگذارى روزها و یا هفته‏ها یکى از شیوه‏هاى تبلیغاتى مثبت و منفى شده است و مطرح شدن و رواج پیدا کردن ارزشها یا ضد ارزشها را در پى دارد.
روز مادر، روز کارگر، روز پاسدار، روز جانباز و روز بهره‏ورى و هفته دولت و ... نمونه‏هاى شایسته‏اى از نامگذارى روزها و هفته‏ها در جامعه ما هستند. روز جهانى مستضعفین، روز جهانى قدس، روز آب، روز غذا و ... هم روزهایى است که در سطح جهانى مطرح هستند و برخى از آنها به برکت انقلاب اسلامى مطرح شده‏اند اسلام هزار و چهارصد سال پیش، از این شیوه براى القاى اندیشه‏هاى نورانى خود و تثبیت آرمانهاى مقدس الهى، بهره گرفته است.
اسلام علاوه بر اینکه براى برخى از روزها اسمهاى خاصى مانند عید قربان، عید فطر، روز عرفه و ... برگزیده بر همه این روزها نام ایام الله نهاده است تا عظمت و قداست این روزها هر چه بیشتر در ذهن و دل مؤمنان، نقش بسته و موجب تذکر و تنبه آنان گردد.
یکى از روزهایى که در اسلام براى تعظیم آن، از شیوه نامگذارى بهره گرفته شده غدیر است ویژگى غدیر این است که نامهاى گوناگونى براى آن قرار داده شده و این خود عظمت این روز را نسبت به روزهاى دیگر نشان مى‏دهد نامهاى روز غدیر، از اسرار و ابعاد این روز پرده برمى‏دارند هر نامى از این نامها درى تازه از قلعه بلند غدیر بر ما مى‏گشاید چه آنکه اسلام بر برگزیدن نامى براى زمان یا مکان و یا هر چیز دیگر، خصوصیات مسمى را در نظر داشته و به جنبه‏ها و زوایاى آن توجه کرده است. از این روى شناختن و شناساندن نامهاى روز غدیر یک ضرورت است. با این کار تصویرى روشن از این روز در ذهن و دل نقش بسته و بیش از پیش این روز بزرگ را مى‏شناساند.
شایسته است نامهاى غدیر را با بهترین شکل و زیباترین خط بنویسیم و محافل جشن و سرور عید غدیر را با آن، معنى و روحى تازه ببخشیم.

آنچه در زیر مى‏آید پنجاه نام و یا صفت براى روز غدیر است که از روایات برگرفته‏ایم :

1 ـ بزرگترین عید خدا؛ (عیدالله الاکبر) (1)
2 ـ روز گشایش؛ (یوم وقوع الفرج) (2)
3 ـ روز خشنودى پروردگار؛ (یوم مرضاة الرحمن) (3)
4 ـ روز زبونى شیطان؛ (یوم مرغمة الشیطان) (4)
5 ـ روز مشعل فروزان دین؛ (یوم منار الدین) (5)
6 ـ روز بپا خاستن؛ (یوم القیام) (6)
7 ـ روز شادمانى؛ (یوم السرور) (7)
8 ـ روز لبخند؛ (یوم التبسم) (8)
9 ـ روز راهنمایى؛ (یوم الارشاد) (9)
10 ـ روز بلندى گرفتن منزلت شایستگان؛ (یوم رفع الدرج) (10)
11 ـ روز روشن شدن دلایل خدا؛ (یوم وضوح الحجج) (11)
12 ـ روز آزمایش بندگان؛ (یوم محنة العباد) (12)
13 ـ روز راندن شیطان؛ (یوم دحر الشیطان) (13)
14 ـ روز آشکار کردن حقیقت؛ (یوم الایضاح) (14)
15 ـ روز بیان کردن حقایق ایمان؛ (یوم البیان عن حقایق الایمان) (15)
16 ـ روز ولایت؛ (یوم الولایة) (16)
17 ـ روز کرامت؛ (یوم الکرامة) (17)
18 ـ روز کمال دین؛ (یوم کمال الدین) (18)
19 ـ روز جداسازى حق از باطل؛ (یوم الفصل) (19)
20 ـ روز برهان؛ (یوم البرهان) (20)
21 ـ روز منصوب شدن امیر مؤمنان؛ (یوم نصب امیرالمؤمنین(ع) (21)
22 ـ روز گواهى و گواهان؛ (یوم الشاهد و المشهود) (22)
23 ـ روز پیمان؛ (یوم العهد المعهود) (23)
24 ـ روز میثاق؛ (یوم المیثاق المأخوذ) (24)
25 ـ روز آراستن؛ (یوم الزینة) (25)
26 ـ روز قبولى اعمال شیعیان؛ (یوم قبول اعمال الشیعة) (26)
27 ـ روز رهنمونى به رهنمایان؛ (یوم الدلیل على الرواد) (27)
28 ـ روز امن و امان؛ (یوم الامن المأمون) (28)
29 ـ روز آشکار کردن امور پنهان؛ (یوم ابلاء السرائر) (29)
30 ـ عید اهل بیت(ع)؛ (عید اهل البیت(ع) (30)
31 ـ عید شیعیان؛ (عید الشیعة) (31)
32 ـ روز عبادت؛ (یوم العبادة) (32)
33 ـ روز اتمام نعمت؛ (یوم تمام النعمة) (33)
34 ـ روز اظهار گوهر مصون؛ (یوم اظهار المصون من المکنون) (34)
35 ـ روز بر ملا کردن مقاصد پوشیده؛ (یوم ابلاء خفایا الصدور) (35)
36 ـ روز تصریح به برگزیدگان؛ (یوم النصوص على اهل الخصوص) (36)
37 ـ روز محمد(ص) و آل محمد(ص)؛ (یوم محمد(ص) وآل محمد(ص)) (37)
38 ـ روز نماز؛ (یوم الصلاة) (38)
39 ـ روز شکرگذارى؛ (یوم الشکر) (39)
40 ـ روز دوح (درختان پر شاخ و برگ)؛ (یوم الدوح) (40)
41 ـ روز غدیر؛ (یوم الغدیر) (41)
42 ـ روز روزه‏دارى؛ (یوم الصیام) (42)
43 ـ روز اطعام؛ (یوم اطعام الطعام) (43)
44 ـ روز جشن؛ (یوم العید) (44)
45 ـ روز عالم بالا؛ (یوم الملأ الاعلى) (45)
46 ـ روز کامل کردن دین؛ (یوم اکمال الدین) (46)
47 ـ روز شادابى؛ (یوم الفرح) (47)
48 ـ روز به صراحت سخن گشودن از مقام ناب؛ (یوم الافصاح عن المقام الصراح) (48)
49 ـ یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود روز افشاى پیوند میان کفر و نفاق. (49)
50 ـ روز گردهمایى و تعهد حاضران؛ (یوم الجمع المسؤول) (50)
 


 

پى‏نوشتها:

1ـ امام رضا(ع) مى‏فرماید: و هو عید الله الاکبر (عید غدیر، برترین عید خداوند است)، الغدیر، ج 1، ص .286
2ـ امام على (ع): هذا یوم فیه وقع الفرج (این، روزى است که گشایش در آن مى‏رسد)، مصباح المتهجد، ص‏ .700
3ـ امام صادق(ع): و فیه مرضاة الرحمن (در این روز، رضایت خداوند نهفته است)، بحارالانوار، ج 98، ص .323
4ـ امام رضا(ع): انه یوم مرغمة الشیطان (روز غدیر، روز اندوه شیطان است) بحارالانوار، ج 98، ص .323
5ـ امام صادق(ع): یوم منار الدین أشرف منهما (روز مشعل فروزان دین، از دو عید فطر و قربان گرامى‏تر است.
6ـ امام صادق(ع): ذلک یوم القیام (روز غدیر، روز بپاخاستن است) بحارالانوار، ج 98، ص .323
7ـ امام صادق(ع): انه یوم السرور (روز غدیر، روز شادمانى است) الغدیر، ج 1، ص .286
8ـ امام رضا(ع): و هو یوم التبسم (روز غدیر، روز لبخند است) المراقبات، .257
9ـ امام على(ع): هذا یوم الارشاد (این، روز راهنمایى کردن است) مصباح المتهجد، ص .700
10ـ امام على(ع): هذا یوم فیه ... رفعت الدرج (این روزى است که منزلت شایستگان در آن، بلندى گرفت) مصباح المتهجد، ص .700
11ـ امام على(ع): هذا یوم ... فیه ... وضحت الحجج (این روزى است که دلایل خداوند در آن، روشن گشت.
12ـ امام على(ع): هذا یوم محنة العباد (این روز آزمایش بندگان است) مصباح المتهجد، ص .700
13ـ امام على(ع): و هو ... یوم دحر الشیطان (روز غدیر روز راندن شیطان است) مصباح المتهجد، ص .700
14ـ امام على(ع): و هو یوم الایضاح (روز غدیر، روز آشکار کردن حقیقت است) #مصباح المتهجد، ص .700
15ـ امام على(ع): و هو ... یوم البیان عن حقایق الایمان (روز غدیر روز بیان کردن حقایق ایمان است) مصباح المتهجد، ص .700
16ـ امام رضا(ع) در حدیثى مفصل، روز غدیر را روز عرضه ولایت به انسانها و مخلوقات معرفى مى‏کند، المراقبات، ص .257
17ـ امام صادق(ع): در هنگام ملاقات با برادر ایمانى خود بگو: الحمدالله الذى اکرمنا بهذا الیوم (حمد خداوند را که ما را در این روز کرامت داد) المرقبات، ص .257
18ـ امام على(ع) و هو ... یوم کمال الدین (غدیر، روز کمال دین است) مصباح المتهجد، ص .700
19ـ امام على(ع): هذا یوم الفصل الذى کنتم توعدون (این روز جداسازى است که به آن وعده داده شده‏اید) مصباح المتهجد، ص .700
20ـ امام على(ع): و هو ... یوم البرهان (روز غدیر، روز برهان است) مصباح المتهجد، ص .700
21ـ امام صادق(ع): الیوم الذى نصب منه رسول الله امیرالمؤمنین(ع)... (روزى که پیامبر (ص) در آن امیر مؤمنان را منصوب کرد) الغدیر، ج 1، ص .285
22ـ امام على(ع): و هو ... یوم الشاهد و المشهود (غدیر، روز گواهى و گواهان است) مصباح المتهجد، ص .700 امام صادق(ع): نام غدیر در زمین روز به گواهى گرفته شدگان (جمع مشهود) است. بحاالانوار، ج 98، ص .231
23ـ امام على(ع): و هو ... یوم العهد المعهود (غدیر، روز وعده و پیمان است) مصباح المتهجد، ص .700 امام صادق(ع): نام غدیر در آسمانها روز پیمان بستن است) بحارالانوار، ج 98، ص .321
24ـ امام صادق(ع): نام غدیر در زمین، روز میثاق گرفته شده است، بحارالانوار، ج 98، ص .321
25ـ امام رضا(ع): روز غدیر، روز زینت است. المراقبات، ص .257
26ـ امام رضا(ع): یوم تقبل اعمال الشیعة (غدیر روزى است که اعمال شیعه در آن قبول مى‏شود) المراقبات، ص .257
27ـ امام على(ع): هذا ... یوم الدلیل على الرواد (این، روز رهنمونى به رهنمایان است) مصباح المتهجد، ص .700
28ـ امام على(ع): هذا یوم الامن المأمون (این، روز امن و امان است) مصباح‏المتهجد، ص .700
29ـ امام على(ع): هذا یوم ابلاء السرائر (این، روز آشکار کردن امور پنهان است) مصباح المتهجد، ص .700
30ـ امام صادق(ع): جعله عیدا لنا (خداوند این روز رابراى ما اهل بیت(ع) عید قرار داد) بحارالانوار، ج 98، ص .300
31ـ امام صادق(ع): جعله عیدا ... لموالینا و شیعتنا (خداوند این روز را براى دوست داران و شیعیان، عید قرار داد) بحارالانوار، ج 98، ص .300
32ـ امام صادق(ع): روز غدیر، روز عبادت است. الغدیر، ج 1 ، ص .285
33ـ امام صادق(ع): انه الیوم الذى... تمت فیه النعمة (روز غدیر، نعمت در آن، تمام شد) الغدیر، ج 1، ص .285
34ـ امام على(ع): هذا یوم اظهار المصون من المکنون (این، روز اظهار گوهر مصون از راز پنهان داشته است)، مصباح المجتهد، ص .700
35ـ امام على(ع): هذا یوم ابدى خفایا الصدور و مضمرات الامور (این، روزى است که مقاصد و نیت‏هاى نهان را برملا کرد) مصباح المتهجد، ص 36700ـ امام على(ع): هذا یوم النصوص على اهل الخصوص (این، روز تصریح برگزیدگان است). همان.
37ـ امام صادق(ع):هو الیوم الذى جعله لمحمد(ص) و آله(ع) (روز غدیر، روزى است که خداوند آن را براى محمد و آل او قرار داد) المراقبات، ص .257
38ـ امام صادق(ع): روز غدیر، روز نماز است. الغدیر، ج 1 ص .285
39ـ امام صادق(ع): روز غدیر، روز شکرگزاراى است. الغدیر، ج 1، ص .285
40ـ امام على(ع): و انزل على نبیه فى یوم الدرج ما بین له عن ارادته فى خلصائه (و خداوند در روز دوم، اراده خویش را در حق بندگان خاص و گزیدگان خود اظهار داشت) مصباح المتهجد، ص .700 مقصود ازدرج ، درختان پر شاخ و برگى است که در سرزمین غدیر وجود داشت و حضرت در سایه آنها قرار گرفت و ولایت امیرمؤمنان(ع) را ابلاغ فرمود.
41ـ این نام، معروفترین نام غدیر است که از مکان واقعه گرفته شده است.
42ـ امام صادق(ع): ذلک یوم صیام (روز غدیر، روز روزه‏دارى است) بحارالانوار، ج 98، ص .323
43ـ امام صادق(ع): روز غدیر، روز اطعام است. بحارالانوار، ج 98، ص .323
44ـ امام صادق(ع): انه یوم عید (روز غدیر، روز عید و جشن است) بحارالانوار، ج 98، ص .298
45ـ امام على(ع): هذا یوم الملأ الاعلى ... (این روز عالم بالا است...) مصباح المتهجد، ص .700
46ـ امام رضا(ع): هو الیوم الذى اکمل الله فیه الدین...(این، روزى است که خداوند دین را در آن، کامل کرد...) المراقبات، ص .257
47ـ امام صادق(ع): انه یوم فرح (غدیر، روز شادابى است) الغدیر، ج 1، ص .286
48ـ امام على(ع): و هو ... یوم الایضاح عن المقام الصراح (روز غدیر، روز به صراحت سخن گفتن از مقام ناب است) مصباح المتهجد، ص .700
49ـ امام على(ع): و هو یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود (غدیر، روز باز کردن گره پیوند میان کفر و نفاق است) مصباح المتهجد، ص .700
50ـ امام صادق(ع): نام غدیر در زمین، روز بازخواست شدگان است. بحار الانوار، ج 98، ص .320
 

* برگرفته از مجله کوثر شماره 2
* نوشته ی زهرا حبیبیان

* منبع : سایت امام علی دات نت

خلاصه ای کامل از واقعه غدیر خم ...

اهمّیت حج الوداع
آغاز سفر حج
خطابۀ اول در منی
خطابۀ دوم در مسجد خیف در منی
لقب امیرالمؤمنین
اعلان رسمی برای حضور در غدیر
اجتماع خطابه و جزئیات خطابه
پیامبر و امیرالمؤمنین علیهما السّلام بر فراز منبر
دو اقدام عملی بر فراز منبر
بیعت مردان
بیعت زنان
عمامۀ سحاب
شعر غدیر
ظهور جبرئیل در غدیر
معجزۀ غدیر، امضای الهی
پایان مراسم غدیر
 


 

اهمیت حجه الوداع
هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم و خروج آن حضرت از مکه معظمه نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می آید و بعد از این هجرت، حضرت سه بار به مکه سفر کرده اند.
بار اول در سال هشتم پس از صلح حدیبیه به عنوان عمره وارد مکه شدند و طبق قراردادی که با مشرکین بسته بودند فوراً بازگشتند.
بار دوم در سال نهم به عنوان فتح مکه وارد این شهر شدند، و پس از پایان برنامه ها و برچیدن بساط کفر و شرک و بت پرستی به طائف رفتند و هنگام بازگشت به مکه آمده و عمره بجا آوردند و سپس به مدینه بازگشتند.
سومین و آخرین بار بعد از هجرت که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم وارد مکه شدند در سال دهم هجری بعنوان حجه الوداع بود که حضرت برای اولین بار به طور رسمی اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امکان حاضر شوند.
در این سفر دو مقصد اساسی در نظر بود، و آن عبارت بود از دو حکم مهم از قوانین اسلام که هنوز برای مردم به طور کامل و رسمی تبیین نشده بود: یکی حج، و دیگری مسئله خلافت و ولایت و جانشینی بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم.

 

برو به ابتدای صفحه

 

آغاز سفر حج
پس از اعلان عمومی، مهاجرین و انصار و قبایل اطراف مدینه و مکه و حتی بلاد یمن و غیر آن بسوی مکه سرازیر شدند تا جزئیات احکام حج را شخصاً از پیامبرشان بیاموزند و در اولین سفر رسمی حضرت، به عنوان حج شرکت داشته باشند. اضافه بر آنکه حضرت اشاراتی فرموده بودند که امسال سال آخر عمر من است و این می توانست باعث شرکت همه جانبه مردم باشد.
جمعیتی حدود یکصد و بیست هزار نفر (گاهی بیشتر از آن را هم نقل کرده اند) در مراسم حج شرکت کردند که فقط هفتاد هزار نفر آنان از مدینه به همراه حضرت حرکت کرده بودند، بطوریکه لبیک گویان از مدینه تا مکه متصل بودند.
حضرت چند روز به ماه ذی الحجه مانده از مدینه خارج شدند و بعد از ده روز طی مسافت در روز سه شنبه پنجم ذی الحجه وارد مکه شدند.
امیرالمومنین علیه السلام هم که قبلاً از طرف حضرت به یمن و نجران برای دعوت به اسلام و جمع آوری خمس و زکات و جزیه رفته بودند به همراه عده ای در حدود دوازده هزار نفر از اهل یمن برای ایام حج به مکه رسیدند.
با رسیدن ایام حج در روز نهم ذی الحجه حضرت به موقف عرفات رفتند و بعد از آن اعمال حج را یکی پس از دیگری انجام دادند، و در هر مورد واجبات و مستحبات آن را برای مردم بیان فرمودند.

 

برو به ابتدای صفحه

خطابه اول در منی
در عرفات دستور الهی نازل شد که علم و ودایع انبیاء علیهم السلام را به علی بن ابی طالب علیه السلام منتقل کند و او را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کند.
در منی پیامبر صلی اله علیه و اله و سلم اولین خطابه خود را ایراد فرمودند که در واقع یک زمینه سازی برای خطبه غدیر بود. در این خطبه ابتدا اشاره به امنیت اجتماعی مسلمین از نظر جان و مال و آبروی مردم نمودند، و سپس خونهای بناحق ریخته شده و اموال بناحق گرفته شده در جاهلیت را رسماً مورد عفو قرار دادند تا کینه توزیها از میان برداشته شود و جوّ اجتماع برای تامین امنیت آماده شود. سپس مردم را برحذر داشتند که مبادا بعد از او اختلاف کنند و بر روی یکدیگر شمشیر بکشند.
در اینجا تصریح فرمودند که:
اگر من نباشم علی بن ابی طالب در مقابل متخلفین خواهد ایستاد.
سپس حدیث ثقلین بر لسان مبارک حضرت جاری شد و فرمودند:
من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گذارم که اگر به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم.
اشاره ای هم داشتند به اینکه عده ای از همین اصحاب من روز قیامت به جهنم برده می شوند.
نکته جالب توجه اینکه در این خطابه، امیرالمومنین علیه السلام سخنان حضرت را برای مردم تکرار می کردند تا آنان که دورتر بودند بشنوند.

 

برو به ابتدای صفحه

خطابه دوم در مسجد خیف در منی
در روز سوم از توقف در منی، بار دیگر حضرت فرمان دادند تا مردم در مسجد خیف اجتماع کنند. در آنجا نیز خطابه ای ایراد فرمودند که ضمن آن صریحاً از مردم خواستند که گفته های ایشان را خوب به خاطر بسپارند و به غائبان برسانند.
در این خطبه به اخلاص عمل و دلسوزی برای امام مسلمین و تفرقه نینداختن سفارش فرمودند و تساوی همه مسلمانان در برابر حقوق و قوانین الهی را اعلام کردند. بعد از آن بار دیگر متعرض مسئله خلافت شدند و حدیث ثقلین بر لسان حضرت جاری شد، و بار دیگر برای غدیر زمینه را آماده کردند.
در این مقطع، منافقین کاملاً احساس خطر کردند و قضیه را جدی گرفتند و برنامه های خود را آغاز کردند و پیمان نامه نوشتند و هم قسم شدند.
 

برو به ابتدای صفحه

لقب امیرالمؤمنین
در مکه جبرئیل، لقب امیرالمؤمنین را به عنوان اختصاص آن به علی بن ابی طالب علیه السلام از جانب الهی آورد، اگر چه این لقب قبلاً نیز برای آن حضرت تعیین شده بود.
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هم دستور دادند تا یک یک اصحابش نزد علی علیه السلام بروند و به عنوان امیرالمؤمنین بر او سلام کنند و السلام علیک یا امیرالمؤمنین بگویند، و بدینوسیله در زمان حیات خود، از آنان اقرار بر امیر بودن علی علیه السلام گرفت.
در اینجا ابوبکر و عمر به عنوان اعتراض به پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم گفتند: آیا این حقی از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شده فرمودند: حقی از طرف خدا و رسولش است، خداوند این دستور را به من داده است.

برو به ابتدای صفحه

اعلان رسمی برای حضور در غدیر
با اینکه انتظار می رفت پیامبر خدا در اولین و آخرین سفر حج خود مدتی در مکه بمانند، ولی بلافاصله پس از اتمام حج حضرت به منادی خود بلال دستور دادند تا به مردم اعلان کند: فردا کسی جز معلولان نباید باقی بماند، و همه باید حرکت کنند تا در وقت معین در غدیر خم حاضر باشند.
غدیر کمی قبل از جحفه که محل افتراق اهل مدینه و اهل مصر و اهل عراق و اهل نجد بود به امر خاص الهی انتخاب شد. در این مکان، آبگیر و درختان کهنسالی وجود داشت. هم اکنون نیز، غدیر محل شناخته شده ای در دویست و بیست کیلومتری مکه و به فاصله دو میل قبل از جحفه به طرف مکه قرار دارد، و مسجد غدیر و محل نصب امیرالمؤمنین علیه السلام محل عبادت و زیارت زائران است.
برای مردم بسیار جالب توجه بود که پیامبرشان - بعد از ده سال دوری از مکه – بدون آنکه مدتی اقامت کنند تا مسلمانان به دیدارشان بیایند و مسایل خود را مطرح کنند، بعد از اتمام مراسم حج فوراً از مکه خارج شدند و مردم را نیز به خروج از مکه و حضور در غدیر امر نمودند.
صبح آن روز که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم از مکه حرکت کردند، سیل جمعیت که بیش از صد و بیست هزار نفر (و به قولی صد و چهل هزار، و به قول دیگر صد و هشتاد هزار نفر) تخمین زده می شدند به همراه حضرت حرکت کردند. حتی عده ای حدود دوازده هزار نفر از اهل یمن که مسیرشان به سمت شمال نبود همراه حضرت تا غدیر آمدند.

برو به ابتدای صفحه

اجتماع خطابه و جزئیات خطبه
همینکه به منطقه کراع الغمیم - که غدیرخم در آن واقع شده – رسیدند، حضرت مسیر حرکت خود را به طرف راست جاده و به سمت غدیر تغییر دادند و فرمودند:
أَیُّهَا النَّاسُ أَجِیبُوا دَاعِیَ اللَّهِ أَنَا رَسُولُ اللَّه ؛ ای مردم، دعوت کننده خدا را اجابت کنید که من پیام آور خدایم.
و این کنایه از آن بود که هنگام ابلاغ پیام مهمی فرا رسیده است.
سپس فرمان دادند تا منادی ندا کند: «همه مردم متوقف شوند و آنانکه پیش رفته اند بازگردند و آنانکه پشت سر هستند توقف کنند» تا آهسته آهسته همه جمعیت در محل از پیش تعیین شده جمع گردند. و نیز دستور دادند: کسی زیر درختان کهنسالی که در آنجا بود نرود و آن موضع خالی بماند.
پس از این دستور همه مرکبها متوقف شدند، و کسانی که پیشتر رفته بودند بازگشتند و همه مردم در منطقه غدیر پیاده شدند و هر یک برای خود جایی پیدا کردند، و کم کم آرام گرفتند.
شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغی زمین سوزنده و به حدی ناراحت کننده بود که مردم و حتی خود حضرت گوشه ای از لباس خود را به سرانداخته و گوشه ای از آن را زیرپای خود قرار داده بودند، و عده ای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند.
از سوی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم سلمان و ابوذر و مقداد را فراخواندند و به آنان دستور دادند تا به محل درختان کهنسال بروند و آنجا را آماده کنند. آنها خارهای زیر درختان را کندند و سنگهای ناهموار را جمع کردند و زیر درختان را جارو کردند و آب پاشیدند. در فاصله بین دو درخت روی شاخه ها پارچه ای انداختند تا سایبانی از آفتاب باشد، و آن محل برای برنامه سه روزه ای که حضرت در نظر داشتند کاملاً مساعد شود.
سپس در زیر سایبان، سنگها را روی هم چیدند و از رواندازهای شتران و سایر مرکبها هم کمک گرفتند و منبری به بلندی قامت حضرت ساختند و روی آن پارچه ای انداختند، و آنرا طوری بر پا کردند که نسبت به دو طرف جمعیت در وسط قرار بگیرد و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هنگام سخنرانی مشرف بر مردم باشد تا صدای حضرت به همه برسد و همه او را ببینند.
البته ربیعه بن امیه بن خلف کلام حضرت را برای مردم تکرار می کرد تا افرادی که دورتر قرار داشتند مطالب را بهتر بشنوند.

برو به ابتدای صفحه

پیامبر و امیرالمؤمنین علیهما السّلام بر فراز منبر
انتظار مردم به پایان رسید. ابتدا منادی حضرت ندای نماز جماعت داد، و سپس نماز ظهر را به جماعت خواندند.
بعد از آن مردم ناظر بودند که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم بر فراز آن منبر ایستادند و امیرالمؤمنین علیه السلام را فراخواندند و به ایشان دستور دادند بالای منبر بیایند و در سمت راستشان بایستند. قبل از شروع خطبه، امیرالمومنین علیه السلام یک پله پایین تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ایستاده بودند.
سپس آن حضرت نگاهی به راست و چپ جمعت نمودند و منتظر شدند تا مردم کاملاً جمع شوند. پس از آماده شدن مردم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم سخنرانی تاریخی و آخرین خطابه رسمی خود را برای جهانیان آغاز کردند.

برو به ابتدای صفحه

دو اقدام عملی بر فراز منبر
در اثناء خطبه، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دو اقدام عملی بر فراز منبر انجام دادند که بسیار جالب توجه بود:
 

1- علی بن ابی طالب علیه السلام بر فراز دست پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پس از مقدمه چینی و ذکر مقام خلافت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام، برای آنکه تا آخر روزگار راه هرگونه شک و شبهه بسته باشد و هر تلاشی در این راه در نطفه خنثی شود، ابتدا مطلب را به طور لسانی اشاره کردند، و سپس به صورت عملی برای مردم بیان کردند. بدین ترتیب که ابتدا فرمودند:
باطن قرآن و تفسیر آنرا برای شما بیان نمی کند مگر این کسی که من دست او را می گیرم و او را بلند می کنم و بازویش را گرفته او را بالا می برم.
بعد از آن، حضرت گفته خود را عملی کردند، و بازوی علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفتند. در این هنگام امیرالمؤمنین علیه السلام دست خود را به سمت صورت حضرت باز کردند تا آنکه دستهای هر دویشان به سوی آسمان قرار گرفت. سپس پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم امیرالمومنین علیه السلام را از جا بلند کردند تا حدی که پاهای آن حضرت محاذی زانوهای پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم قرار گرفت و مردم سفیدی زیر بغل آن دو را دیدند، که تا آن روز دیده نشده بود. در این حال فرمودند:
هر کس من مولی و صاحب اختیار اویم این علی مولی و صاحب اختیار اوست.

2- بیعت با قلبها و زبانها
اقدام دیگر حضرت آن بود که چون بیعت گرفتن از فرد فرد آن جمعیت انبوه، ار طرفی غیر ممکن بود و از سوی دیگر امکان داشت افراد به بهانه های مختلف از بیعت شانه خالی کنند و حضور نیابند، و در نتیجه نتوان التزام عملی و گواهی قانونی از آنان گرفت، لذا حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند: ای مردم، چون با یک کف دست و با این وقت کم و با این سیل جمعیت، امکان بیعت برای همه وجود ندارد، پس شما همگی این سخنی را که من می گویم تکرار کنید و بگویید:
ما فرمان تو را که از جانب خداوند درباره علی بن ابی طالب و امامان از فرزندانش به ما رساندی اطاعت می کنیم و به آن راضی هستیم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر این مدعا بیعت می کنیم ... عهد و پیمان در این باره برای ایشان از ما، از قلبها و جانها و زبانها و ضمایر و دستمان گرفته شد. هر کس به دستش توانست وگرنه با زبانش بدان اقرار کرده است.
پیداست که حضرت، عین کلامی را که می بایست مردم تکرار کنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص کردند تا هر کس به شکل خاصی برای خود اقرار نکند، بلکه همه به آنچه حضرت از آنان می خواهد التزام دهند و بر سر آن بیعت نمایند.
وقتی کلام پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پایان یافت همه مردم سخن او را تکرار کردند و بدینوسیله بیعت عمومی گرفته شد.

برو به ابتدای صفحه

بیعت مردان
پس از پایان خطبه، مردم به سوی پیامبر و امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما و آلهما هجوم آورند، و با ایشان به عنوان بیعت دست می دادند، و هم به پیامبر و هم به امیرالمؤمنین علیهما السلام تبریک و تهنیت می گفتند، و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هم می فرمودند: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى جَمِیعِ الْعَالَمِین‏.
عبارت تاریخ چنین است: پس از اتمام خطبه، صدای مردم بلند شد که: آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم. بعد به سوی پیامبر و امیرالمومنین صلوات الله علیهما و آلهما ازدحام کردند و برای بیعت سبقت می گرفتند و با ایشان دست بیعت می دادند.
برای آنکه رسمیت مسئله محکم تر شود، وآن جمعیت انبوه بتوانند مراسم بیعت را به طور منظم و برنامه ریزی شده ای انجام دهند، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دستور دادند تا دو خیمه برپا شود. یکی را مخصوص خودشان قرار دادند تا در آن جلوس نمایند، و امر کردند تا مردم جمع شوند.
پس از آن مردم دسته دسته در خیمه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم حضور می یافتند و با آن حضرت بیعت نموده و به او تبریک و تهنیت می گفتند. سپس در خیمه مخصوص امیرالمومنین علیه السلام حاضر می شدند و به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبرشان با او بیعت می کردند و به عنوان امیرالمومنین بر او سلام می کردند، و این مقام والا را به آن حضرت تبریک و تهنیت می گفتند.
نکته قابل توجهی که در هیچیک از پیروزی های پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم – چه در جنگها و چه سایر مناسبتها و حتی فتح مکه – سراغ نداریم، این است که حضرت در روز غدیر مکرر می فرمود:
به من تبریک بگویید، به من تهنیت بگویید، زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است .
و این نشانه فتح بزرگ و در هم شکستن کامل سنگرهای کفر و نفاق است.
برنامه بیعت و تهنیت تا سه روز ادامه داشت، و این مدت را حضرت در غدیر اقامت داشتند.
بسیار بجاست که در این مقطع به قطعه جالبی از تاریخ این بیعت اشاره کنیم:
اولین کسانی که در غدیر با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت نمودند و خود را از دیگران جلو انداختند همانهایی بودند که زودتر از همه آنرا شکستند و پیش از همه پیمان خود را زیر پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر، که بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم یکی پس از دیگری رو در روی امیرالمؤمنین علیه السلام ایستادند.
جالبتر اینکه عمر بعد از بیعت این کلمات را بر زبان می راند:
افتخار برایت باد، گوارایت باد ای پسر ابی طالب، خوشا به حالت ای ابا الحسن، اکنون تو مولای من و مولای هر مرد و زن مومنی شده ای!
نکته دیگری که بار دیگر چهره دو رویان را روشن ساخت این بود که پس از امر پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم همه مردم بدون چون و چرا با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت می کردند، ولی ابوبکر و عمر با آنکه پیش از همه خود را برای بیعت به میان انداخته بودند قبل از بیعت به صورت اعتراض گفتند: آیا این امر از طرف خداوند است یا از طرف رسولش (یعنی: از جانب خود می گویی)؟ حضرت فرمودند: از طرف خدا و رسولش است، و نیز فرمودند: آری حق است از طرف خدا و رسولش که علی امیرالمؤمنین است.

برو به ابتدای صفحه

بیعت زنان
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دستور دادند تا ظرف آبی آوردند، و پرده ای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر آن در سوی دیگر قرار بگیرد، تا زنان با قرار دادن دست خود در یک سوی آب، و قرار دادن امیرالمومنین علیه السلام دستشان را در سوی دیگر با حضرت بیعت کنند؛ به این صورت بیعت زنان هم انجام گرفت.
همچنین دستور دادند تا زنان هم به حضرتش تبریک و تهنیت بگویند، و این دستور را درباره همسران خویش مؤکد داشتند.
یادآور می شود که بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا علیها السلام از حاضرین در غدیر بودند. همچنین کلیه همسران پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در آن مراسم حضور داشتند.

برو به ابتدای صفحه

عمامه سحاب
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در این مراسم عمامه خود را که سحاب نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمومنین علیه السلام قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: عمامه تاج عرب است.
خود امیرالمومنین در این باره چنین فرموده اند:
پیامبر در روز غدیرخم عمامه ای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنین، مرا بوسیله ملائکه ای که چنین عمامه ای به سر داشتند یاری نمود.

 

برو به ابتدای صفحه

شعر غدیر
بخش دیگری از مراسم پر شور غدیر، درخواست حسان بن ثابت بود. او به حضرت عرض کرد: یا رسول الله، اجازه می فرمایید شعری را که درباره علی بن ابی طالب (به مناسبت این واقعه عظیم) سروده ام بخوانم؟
حضرت فرمودند: بخوان ببرکت خداوند.
حسان گفت:
ای بزرگان قریش، سخن مرا به گواهی و امضای پیامبر گوش کنید.
و سپس اشعاری را که در همانجا سروده بود خواند که به عنوان یک سند تاریخی از غدیر ثبت شد و به یادگار ماند. ذیلاً متن عربی شعر حسان و سپس ترجمه آنرا معنی آوریم:

أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِیَّ مُحَمَّداً
لَدَى دَوْحِ خُمٍّ حِینَ قَامَ مُنَادِیاً

وَ قَدْ جَاءَهُ جِبْرِیلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ
بِأَنَّکَ مَعْصُومٌ فَلَا تَکُ وَانِیاً

وَ بَلِّغْهُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ
وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حَاذَرْتَ بَاغِیاً

عَلَیْکَ فَمَا بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلَهِهِمْ
رِسَالَتَهُ إِنْ کُنْتَ تَخْشَى الْأَعَادِیَا

فَقَامَ بِهِ إِذْ ذَاکَ رَافِعُ کَفِّهِ
بِیُمْنَى یَدَیْهِ مُعْلِنَ الصَّوْتِ عَالِیاً

فَقَالَ لَهُمْ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ مِنْکُمْ
وَ کَانَ لِقَوْلِی حَافِظاً لَیْسَ نَاسِیاً

فَمَوْلَاهُ مِنْ بَعْدِی عَلِیٌّ وَ إِنَّنِی
بِهِ لَکُمْ دُونَ الْبَرِیَّةِ رَاضِیاً

فَیَا رَبِّ مَنْ وَالَى عَلِیّاً فَوَالِهِ
وَ کُنْ لِلَّذِی عَادَى عَلِیّاً مُعَادِیاً

وَ یَا رَبِّ فَانْصُرْ نَاصِرِیهِ لِنَصْرِهِمْ
إِمَامَ الْهُدَى کَالْبَدْرِ یَجْلُو الدَّیَاجِیَا

وَ یَا رَبِّ فَاخْذُلْ خَاذِلِیهِ وَ کُنْ لَهُمْ
إِذَا وُقِفُوا یَوْمَ الْحِسَابِ مُکَافِیَا

آیا نمی دانید که محمد پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم کنار درختان غدیرخم با حالت ندا ایستاد، و این در حالی بود که جبرئیل از طرف خداوند پیام آورده بود که در این امر سستی مکن که تو محفوظ خواهی بود، و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانی و از ظالمان بترسی و از دشمنان حذر کنی رسالت پروردگارشان را نرسانده ای.
در اینجا بود که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دست علی علیه السلام را با دست راست بلند کرد و با صدای بلند فرمود: هر کس از شما که من مولای او هستم و سخن مرا بیاد می سپارد و فراموش نمی کند، مولای او بعد از من علی است، و من فقط به او – نه به دیگری – به عنوان جانشین خود برای شما راضی هستم. پروردگارا هر کس علی را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر کس با علی دشمنی کند او را دشمن بدار. پروردگارا یاری کنندگان او را یاری فرما بخاطر نصرتشان امام هدایت کننده ای را که در تاریکیها مانند ماه شب چهارده روشنی می بخشد. پروردگارا خوار کنندگان او را خوار کن و روز قیامت که برای حساب می ایستند خودت جزا بده.
 

برو به ابتدای صفحه

 

ظهور جبرئیل در غدیر
مسئله دیگری که پس از خطبه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پیش آمد و بار دیگر حجت را بر همگان تمام کرد، این بود که مردی زیبا صورت و خوشبوی را دیدند که در کنار مردم ایستاده بود و می گفت:
بخدا قسم، روزی مانند امروز هرگز ندیدم. چقدر کار پسر عمویش را مؤکد نمود، و برای او پیمانی بست که جز کافر به خداوند و رسولش آنرا برهم نمی زند. وای بر کسی که پیمان او را بشکند.
در اینجا عمر نزد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آمد و گفت: شنیدی این مرد چه گفت؟! حضرت فرمودند: آیا او را شناختی؟ گفت: نه. حضرت فرمودند:
او روح الامین جبرئیل بود. تو مواظب باش این پیمان را نشکنی، که اگر چنین کنی خدا و رسول و ملائکه و مومنان از تو بیزار خواهند بود!
 

برو به ابتدای صفحه

معجزه غدیر، امضای الهی
واقعه عجیبی که به عنوان یک معجزه، امضای الهی را بر خط پایان غدیر ثبت کرد جریان حارث فهری بود. در آخرین ساعات از روز سوم، او به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آمد و گفت:
ای محمد! سه سوال از تو دارم: آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا این علی بن ابی طالب که گفتی ٍّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه‏ ... از جانب پروردگار گفتی یا از پیش خود گفتی؟
حضرت در جواب هر سه سوال فرمودند:
خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری را اعلان نمی کنم.
حارث گفت:
خدایا اگر آنچه محمد می گوید حق و از جانب توست سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست.
و در روایت دیگر چنین است:
خدایا، اگر محمد در آنچه می گوید صادق و راستگو است شعله ای از آتش بر ما بفرست.
همینکه سخن حارث تمام شد و براه افتاد خداوند سنگی را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گردید و همانجا او را هلاک کرد. در روایت دیگر: ابر غلیظی ظاهر شد و رعد و برقی بوجود آمد و صاعقه ای رخ داد و آتشی فرود آمد و همه دوازده نفر را سوزانید.
بعد از این جریان، آیه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع (1) ‏ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ (2) ... نازل شد. پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم به اصحابشان فرمودند: آیا دیدید و شنیدید؟ گفتند: آری.
و با این معجزه، بر همگان مسلم شد که غدیر از منبع وحی سرچشمه گرفته و یک فرمان الهی است.
 

برو به ابتدای صفحه

 

پایان مراسم غدیر
بدین ترتیب پس از سه روز، مراسم پایان پذیرفت و آن روزها به عنوان ایام الولایه در ذهنها نقش بست. گروهها و قبائل عرب، هر یک با دنیایی از معارف اسلام، پس از وداع با پیامبرشان و معرفت کامل به جانشین او راهی شهر و دیار خود شدند، و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم عازم مدینه گردید.
خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و به گوش همگان رسید، و بدینگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام کرد.


* برگرفته از سایت میثاق دات او آر جی

ویژه نامه عید غدیر ...

شب هیجدهم شب عید غدیر و شب با شرافتى است سیّد در اقبال دوازده رکعت نماز به یک سلام به کیفیتى مخصوص براى این شب با دعائى نقل کرده است روز هیجدهم روز عید غدیر و عیدُاللّهِ الا کْبَرْ و عید آل محمّدعَلیهمُ السلام است و عظیمترین اعیاد است و مبعوث نفرموده حق تعالى پیغمبرى را مگر آنکه عید کرده است این روز را و حرمت آن را دانسته است و نامش ‍ در آسمان روز عهد معهود است و نامش در زمین روز میثاق مَاءخوذ و جَمع مَشهُود است و روایت است که از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند که آیا مسلمانان را عیدى هست غیر از جمعه و اضحى و فطر فرمود بلى عیدى هست که از همه حرمتش بیشتر است راوى گفت کدام عید است فرمود که آن روزى است که نَصْبْ کرد حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله امیرالمؤ منین علیه السلام را به خلافت خود و فرمود که هر که من مولى و آقاى اویم پس على مولى و آقا و پیشواى او است و آن روز هیجدهم ذى الحجّه است راوى گفت که چه کار در آن روز باید کرد فرمود که باید روزه بدارید و عبادت کنید و محمد و آل محمدعَلیهمُ السلام را یاد کنید و بر ایشان صَلَوات بفرستید و وصیّت کرد رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله امیرالمؤ منین علیه السلام را که این روز را عید گرداند و هر پیغمبرى وصىّ خود را وصیّت مى کرد که این روز را عید گردانند و در حدیث ابن ابى نَصر بَزَنطى است از حضرت رضاعلیه السلام که فرمود اى پسر ابى نصر هر کجا که باشى سعى کن که روز غدیر نزد قبر مطهّر حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام حاضر شوى بدرستى که خدا در این روز مى آمرزد از هر مرد مؤ من و زن مؤ منه گناه شصت ساله ایشان را و در این روز آزاد مى کند از آتش جهنّم دو برابر آنچه آزاد کرده است در ماه رمضان و شب قدر و شب فطر و یک درهم که در این روز به برادران مؤ من بدهى برابر است با هزار درهم که در اوقات دیگر بدهى و احسان کن در این روز به برادران مؤ من خود و شاد گردان هر مرد مؤ من و زن مؤ منه را به خدا قَسَم که اگر مردم فضیلت این روز را بدانند چنانکه باید هر آینه هر روز ده مرتبه ملائکه با ایشان مصافحه کنند و بالجمله تعظیم این روز شریف لازم و اعمال آن چند چیز است اوّل روزه که کفّاره شصت سال گناه است و در خبریست که برابر است با روزه عمر دنیا و معادل است با صد حجّ و صد عمره دویّم غسل سیّم زیارت حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام و سزاوار است که انسان هر کجا باشد سعى کند خود را به قبر مطهر آن حضرت برساند و از براى آن جناب در این روز سه زیارت مخصوصه نقل شده که یکى از آنها زیارت معروفه به اَمینُالله است که از نزدیک و دور خوانده مى شود و آن از زیارات جامعه مطلقه است

خلاصه ای از واقعه غدیر

خلاصه ای کامل از واقعه غدیر خم

متن کامل خطابه غدیر به فارسی

متن کامل خطابه غدیر به عربی

سند حدیث غدیر

امامت در حدیث غدیر

تفسیر آیه تبلیغ

غدیر از نگاه چهارده معصوم

عید غدیردر سیره اهل بیت علیهم السلام

اعمال و مستحبات عید غدیر

عید غدیر برترین و پرشکوه ترین عید اسلامى

فرهنگ نام هاى غدیر

زمینه های تاریخی واقعه غدیر

w  w  w  .  r  a  z  a  v  i  .  i  r

ویژه نامه عید غدیر :: Razavi.ir :: پایگاه تخصصی امام رضا علیه السلام | رضوی

سفر به قبله ...

«این كتاب مرا باز در شور و حال حسرت‌آلود زیارت خانه‌ی خدا و حرم رسول‌الله(ص) فرو برد. شور و حال و اشتیاقی كه دیگر امیدی هم با آن نیست. تا به یاد دارم -از سالهای دور جوانی- هرگز دل خود را از آتش این اشتیاق، رها نیافته‌ام. اما حتی در دوران سیاه اختناق كه هر روحانی بامعرفت و بیمعرفتی، با رغبت و یا حتی از سر سیری، آسان می‌توانست در خط حج قرار بگیرد .. و من نمی‌توانستم! یا بهتر بگویم: هیچ حمله‌دار و رئیس كاروانی از ترس ساواك شاه، نمی‌توانست و جرأت نمی‌كرد نام مرا در فهرست حاجی‌های خود -چه رسد به عنوان روحانی كاروان- بگذارد. بله، حتی در آن دوران سخت هم دلم از امید زیارت كعبه و بوسه زدن بر جای پای پیامبر(ص) در مكه و مدینه، خالی نمانده بود .. و این امید، اگرچه با حج ده روزه‌ی سال 58 كه به فضل شهید محلاتی قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن شوق سوزنده‌تر و مشتعل‌تر شد .. در سالهای ریاست جمهوری چشم امید به پس از آن دوران دوخته بودم .. اما امروز ..؟ شور و اشتیاقی بی‌سكون و امیدی تقریبا فرو مرده .. تنها تسلا به خواندن اینگونه سفرنامه‌ها یا شنیدن آنها است كه خود بازافزاینده‌ی شوق نیز هست.
این كتاب، شیرین، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زیارت قبول؛ عزیز نویسنده!

آیت‌الله خامنه‌ای در مراسم «حج» سال 58

رهبر معظم انقلاب اسلامی پس از مطالعه برخی كتاب‌ها یادداشتی در ابتدای آن می‌نویسند. این یادداشت‌ها برخی در نقد و بیان اشكالات موجود در كتاب‌هاست، بعضی هم در تعریف و تحسین نویسنده و نوشته‌اش. بیست سال پیش و دقیقا بعد از مطالعه‌ی كتاب «سفر به قبله» كه سفرنامه حج هدایت‌الله بهبودی است، حاشیه نوشته ایشان از جنس دیگری بود. این حاشیه كه دل‌نوشته‌ای است حال و هوای دلتنگی زیارت خانه خدا به مناسبت ایام حج منتشر شد.

هدایت‌الله بهبودی در ابتدای كتاب‌اش به این مطلب «اشاره» می‌كند:

«سفر حج، برای من، غیر از نوشته‌هایی كه بر صفحه دل ماند، كتاب سفر به قبله را هم به همراه آورد. این كتاب فقط یك بار روی چاپخانه را دید؛ نه من پیگیر چاپ دوباره آن بودم و نه حوزه هنری روالی برای تجدید چاپ داشت. ماند تا امروز و این دوره كه موها یكی در میان سیاه و سفید شده و به گذشته بیشتر چشم دوخته می‌شود تا آینده.
این نخستین مراسم حج پس ازكشتار ایرانیان در مكه به سال 1366 بود؛ و نیز نخستین نگاه من به این مراسم. و از آنجا كه جمع این دو نخستین تازگی‌هایی در برداشت به شنیدن و دیدنش می ارزید. این را باز خورد كتاب در همان سال انتشار گفت. و اینك گمان می‌برم حضور دیگر بار كتاب، پس از پانزده سال خالی از بهره‌های تاریخی نباشد، مضاف بر اینكه لذت زنده‌ماندن كتاب برای نویسنده‌ اش، بی شباهت به تپش وجود او نیست».

مشخصات كلی كتاب «سفر به قبله»:
عنوان: سفر به قبله
نام پدیدآور: هدایت الله بهبودی
انتشارات: سوره مهر
نوبت چاپ:  اول- 1370   چهارم- 1389
شمارگان: 2500 نسخه
قیمت: 15000 ریال
تعداد صفحات: 61 صفحه

برنامه صوتی سفر به قبله

عارفی كه گلوله خمپاره شلیك می كرد

 

آیت‌الله حاج میرزاجواد آقا تهرانی در یكی از عملیات ها، به نیت چهارده معصوم، چهارده گلوله خمپاره شلیك كردند. از دیده بان سؤال شد آیا به هدف می‌خورد؟ دیده بان كه نمی‌دانست چه كسی شلیك می‌كند با هیجان می‌گفت كاملا به هدف می‌خورد.

هر وقت به مشهد می‌آمدیم پدرم مرا به دیدن او می‌برد. كوچه باریكی بود در یكی از محله‌های قدیمی. نمی‌دانم چرا وقتی وارد كوچه می‌شدیم بوی سیب همه مشامم را پر می‌كرد. آنقدر از این رایحه خوشم می‌آمد كه دلم می‌خواست این كوچه انتهایی نداشت.
پدرم، كنار در خانه‌ای می‌ایستاد و آرام در می‌زد. بعد از لحظاتی چهره نورانی او در آستانه در ظاهر می‌شد. هم پدرم و هم من دستش را با زحمت می‌بوسیدیم. این دست و این خانه هم بوی سیب می‌داد. شوق پدرم از بوسیدن دستان «آیت‌الله میرزا جواد آقاتهرانی» حدی نداشت. هنوز هم وقتی آن لحظه ها را به یاد می‌آورم دوباره بوی سیب را احساس می‌كنم.

بعدها كه كمی بزرگتر شدم دوباره آمدم به همان كوچه. اما او دیگر نبود. كوچه هم بوی سیب نمی‌داد. آمدم به دنبال نوشته‌هایی كه ردپایی از این مرد ملكوتی در صفحه‌های آن پیدا بود. این نوشته‌ها چقدر كم بودند ولی فهمیدم این بسیجی عارف، تحصیلات خود را تا سوم دبیرستان در تهران خوانده و بعد از آن راهی قم شده است. بعد از سال‌هایی به نجف رفته و محضر عالمان بزرگ آن روز را درك كرده است.
بعد از ازدواج در سال ۱۳۱۲ به مشهد مقدس هجرت می‌كند و پله‌های تقوا و علم را بالا و بالاتر می‌رود. او بعد از انقلاب و شروع جنگ لباس طلبگی و بسیجی را در هم می‌آمیزد تا حق هر دو لباس را ادا كرده باشد.

از ایشان نقل می‌كنند كه در یكی از مناطق جنگی فرموده بود:

«در قضیه انداختن حضرت ابراهیم (ع) به آتش توسط نمرودیان، پرستویی را دیدند كه منقارش را از آب پر می‌كند و بر آتش می‌ریزد. ملكی از او سؤال می كند این مقدار آبی كه در منقار تو جای می‌گیرد بر این آتش انبوه چه اثر دارد؟
پرستو می‌گوید: می‌دانم اثری ندارد ولی دوست دارم من هم ابراهیمی باشم. »


بعد ادامه می‌دهند:

«می‌دانم آمدن من به جبهه اثری ندارد ولی می‌خواهم در صحنه باشم، در صف ابراهیمیان زمان.»(۱)

پدرم می‌گفت: «روزی یكی از روحانیان با زحمت دست ایشان را بوسید. آقا بعد از این حركت از اتاق خارج شد و بعد از مراجعت به آن روحانی گفت: «‌تو دست مرا بوسیدی، من هم رفتم كفش‌های تو را بوسیدم.»
 
 
آیت‌الله حاج میرزاجواد آقا تهرانی در یكی از عملیات ها، به نیت چهارده معصوم، چهارده گلوله خمپاره شلیك كردند. از دیده بان سؤال شد آیا به هدف می‌خورد؟ دیده بان كه نمی‌دانست چه كسی شلیك می‌كند با هیجان می‌گفت كاملا به هدف می‌خورد.

از ایشان نقل شده:«آقای صیاد شیرازی چند بار آمدند نزد من. به ایشان گفتم چون در جبهه موجب اذیت و آزار دیگران هستم. كمتر می‌آیم. بعد با تبسم ادامه دادند؛ روزی قرار شد خمپاره بزنم مجبور شدند به علت خمیدگی پشتم چهارپایه آوردند و من روی آن قرار گرفتم. یك نفر هم دست روی گوش‌هایم گذاشت و من گلوله‌ها را توی لوله خمپاره انداختم.(۲)

آیت الله میرزاجواد آقاتهرانی، دوم آبان ماه ۱۳۶۸ آرام و قرار گرفت و در قطعه شهدای مشهد همسایه خدا شد.

یك روز كه به بهشت رضا رفته بودم كنار مزاری رسیدم كه نام و نشانی نداشت اما بوی سیب می‌داد فهمیدم این رایحه دل آویز از كوچه‌ای در یك محله قدیمی به این مزار كوچك كوچ كرده است.


*چشم فرمانده عزیز

مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی(ره)
به منطقه والفجر مقدماتی آمده بودند، (به دلیل تواضع زیادشان) امام جماعت نمی شدند مگر به زور .
ایشان به ما می فرمود : «شما از من جلوتر هستید.» خیلی اعتقاد و احترام عجیبی به رزمنده ها داشت.

یك شب به تیپ امام جواد(علیه السلام) آمده و سخنرانی نمودند. بعد كه سخنرانی تمام شد، موقع نماز بود اما قبول نمی كردند بروند جلو و امام بایستند. آقای برونسی گفت: «آقا! بروید و امام باشید». میرزا جواد آقا گفت:«شما دستور می دهی؟»

شهید برونسی گفت: «من كوچك تر از آنم كه دستور بدهم، ولی خواهش می كنم.»

علامه گفت: «نه پس خواهش را نمی پذیرم.»

بچه ها گفتند: «خوب آقای برونسی! مصلحتا بگوئید دستور می دهم تا بپذیرند. ما آرزو داریم پشت این عارف بزرگ نماز بخوانیم.»

شهید برونسی هم، همین كار را كرد و علامه در جواب فرمود: «چشم فرمانده عزیز.»

بعد از نماز علامه حال عجیبی داشت. شهید برونسی را كنار كشیده بود و اشك می ریخت، می گفت: دوست عزیزم جواد(علامه میرزاجوادتهرانی) را فراموش نكنی و حتما ما را شفاعت كن».


*منبع:

۱- روزنامه جمهوری اسلامی /۲۰آذر ماه ۱۳۶۸
۲- منبع بالا

* حامد حجتی

السلام اي عالم اسرار رب‌العالمين ...

السلام اي عالم اسرار رب‌العالمين وارث علم پيمبر فارس ميدان دين
السلام اي بارگاهت خلق ‌را دارالسلام آستان رويت بطرف آستين روح‌الامين
السلام اي پيکر زاير نوازت زير خاک از پي جنت خريدن خلق را گنج زمين
السلام اي آهن ديوار تيغت آمده قبلهء اسلام را از چارحد حصن حصين
السلام اي نايب پيغمبر آخر زمان مقتداي اولين و پيشواي آخرين
شاه خيبر گير اژدر در امام بحر و بر ناصر حق غالب مطلق اميرالمؤمنين
ملک دين را پادشاه از نصب سلطان رسل مصطفي را جانشين از نص قرآن مبين
بازوي عونت رسول‌الله را رکن ظفر رشتهء مهرت رجال‌الله را حبل‌المتقين
هر که در باب تو خواند فضلي از فصل کلام در مکان مصطفي داند بلا فصلت مکين
بوترابت تا لقب گرديده دارد آسمان چون يتيمان گرد غم بر چهره از رشک زمين
چون سگ کويت نهد پا بر زمين در راه او گستراند پرده‌هاي چشم خود آهوي چين
مايهء تخمير آدم گشت نور پاک تو ورنه کي مي‌بست صورت امتزاج ماء و طين
آن که خاتم را يدالله کرد در انگشت تو ساخت نص فوق ايديهم تو را نقش نگين
چون يدالهي که ابن عم رسول‌الله بود

ايزدت جا داده بالا دست هر بالانشين

آن يدالله را که ابن عم رسول‌الله بود

گر کسي همتاش باشد هم رسول‌الله بود

اي به جز خيرالبشر نگرفته پيشي بر تو کس پيشکاران بساط قرب را افکنده پس
فتنه را لشگر شکن سرفتنه را تارک شکافت ظلم را بنياد کن مظلوم را فرياد رس
چرخ را بر آستانت پاسباني التماس عرش را در بارگاهت پاسباني ملتمس
گر کند کهتر نوازي شاهباز لطف تو بال عنقا را ز عزت سايبان سازد مگس
ور کند از مهتران عزت ستاني قهر تو سدره در چشم الوالابصار خوار آيد چو خس
همتت لعل و زمرد در کنار سائلان آن چنان ريزد که پيش سائلان مشت عدس
خادمان صد گنج مي‌بخشند اگر از مخزنت خازنان ز انديشه جودت نمي‌گويند بس
آسمان از کهکشان وهاله بهر کلب تو پيشکش آورده زرين طوق با سيمين مرس
روز کين از پردلي گردان نصرت جوي شد مرغ روح از شوق جانبازي نگنجد در قفس
بار هستي بر شتر بندد عماري‌دار تو دل تپد در کالبد روئين‌تنان را چون جرس
از هجوم فتنه برخيزد غبار انقلاب راه بر گشتن ز پيشت گم کند پيک نفس
از سپاه خود مظفروار فردآئي برون وز ملايک لشگر فتح و ظفر از پيش و پس
حمله‌آور چون شوي بر لشگر اعدا شود حاملان عرش را نظارهء حربت هوس
بر سر گردنکشان چون دست و تيغ آري فرو وز زبردستي رسد ضربت ز فارس برفرس

لافتي الا علي گويند اهل روزگار

ساکنان آسمان لاسيف الاذوالفقار

اي که پيغمبر مقام از عرش برتر يافته ز آستانت آسمان معراج ديگر يافته
هم به لطفت از مقام قاب و قوسين از خدا مصطفي اسرار سبحان‌الذي دريافته
هم به بويت از گلستان ماوحي هر نفس شاه با اوحي مشام جان معطر يافته
چرخ کز عين سرافرازي رکاب کرده چشم چشم خود را چشمهء خورشيد انور يافته
مه که بر رخ ديده از نعل سم رخشت نشان تا ابد اقبال خود را سکه بر زر يافته
نعل شبرنگت که خورشيد سپهر دولت است چرخ از آن روي زمين را غرق زيور يافته
نزد شهر علم از نزديک علام‌الغيوب چون رسيده جبرئيل از ره تو را دريافته
نخل پيوندت که مثمر گشته ز باغ نبي بهر نسبت گوهر شبير و شبر يافته
حامل افلاک رحم‌آورده بر گاور زمين بر سر دشمن تو را چون حمله‌آور يافته
طاير قدرت گه پرواز گوي چرخ را گوي چوگان خورده‌اي از باد شهپر يافته
آن که زير پاي موري رفته در راهت نمرد دايه از جاه سليماني فزونتر يافته
آن که بي‌مزد از برايت بوده يک ساعت به کار کشور اجرا عظيما را مسخر يافته
کاسهء چوبين گدائي هر که پيشت داشته از کف درياي خاصت کشتي زر يافته
وه چه قدر است نور درگهت را پايه‌وار دست قدرت با گل آدم مخمر يافته

نور معبودي و آب و گل ظهورت را سبب

ز آسمان مي‌ آمدي مي‌ بود اگر آدم عرب

 

ترجیعبندی از محتشم کاشانی

در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام)

از زاویهای دیگر; مراسم دعای عرفه در بارگاه ملکوتی حضرت امام رضا (ع)

مراسم دعای عرفه آبان ماه ۱۳۹۰

در بارگاه ملکوتی حضرت امام رضا (ع) با حضور گسترده عاشقان اهل بیت (ع)

"خبرگزاری مهر"  عکس/ مهدی بلوریان

Battlefield 3; معرفی ایران بعنوان تهدید برای جامعه جهانی و آغازکننده جنگ در اروپا

جمعی از جوانان ایرانی فعال در فضای مجازی در اقدامی به بازی «بتل فیلد 3» که در آن ایران به عنوان تهدید برای جامعه جهانی و آغازکننده جنگ در اروپا معرفی شده است اعتراض کرده و دست به جمع آوری طومار اینترنتی کرده‌اند.

بنابر این گزارش این جوانان در طومار خود آورده‌اند: «ما جوانان ایرانی، معتقدیم اگر تاریخ به بازار آمدن بازی «Battlefield 3» تعمدا در زمان فشار ایالات متحده آمریکا بر جامعه جهانی برای هراس از کشور صلح طلب و در حال پیشرفت ایران تنظیم نشده باشد، قطعا فضای ترس عمومی از ایرانیان در میان مردم جهان را تقویت کرده است. در این بازی گیمرهای سراسر جهان نه تنها شاهد انفجار بمب هسته‌ای در پایتخت فرانسه توسط عوامل ایرانی هستند، که پس از آن نیروهای آمریکایی به کشور ما حمله کرده و عملیات نظامی ویژه انجام می‌دهند.

در این طومار افزوده شده است: برای ما قابل درک است که داستان یک بازی ویدئویی، تخیلی است و قرار نیست لزوما با واقعیت‌های بیرونی تطبیق داشته باشد، اما در این مورد خاص، اتفاق ناگواری در حال رخ دادن است که دلیل اصلی اعتراض ما است؛ ما فکر می کنیم در شرایط فعلی جهانی، تمرکز بر کشور ایران به عنوان سرزمینی متخاصم و تروریست به هیچ عنوان در راستای جلب اعتماد جهانی و نزدیکی انسان‌ها در مناطق مختلف دنیا به یکدیگر نیست. تصاویر این بازی اگرچه در دنیایی خیالی رخ می‌دهند، اما تاثیری واقعی بر ذهن میلیون ها گیمر از کشورهای مختلف می‌گذارند که شناختی از منطقه خاورمیانه و سرزمین ایران ندارند. بنابراین همین تصاویر تخیلی برای آن ها تصویری واقعی و قضاوتی اخلاقی درباره ایرانی ها می‌سازد. آن هم در شرایطی که ایالات متحده آمریکا با تبلیغات نادرست سیاسی علیه کشور ما، تلاش می کند فضای رسانه ای جهان را تحت تاثیر قرار دهد.

در ادامه این طومار با اشاره به اینکه بازی بتلفیلد 3 با خود تصویری نامعقول، خشن و دور از واقعیت از کشور ایران به بازی کنندگان ارائه می دهد، تاکید شده است: این تصویر تصویری است که برای بسیاری از مخاطبینش قابل تفکیک از واقعیت بیرونی نیست و لذا به عنوان واقعیت پذیرفته می‌شود.

در پایان این طومار آمده است: ما جوانان ایرانی که مانند بسیاری از هم سالانمان در دیگر نقاط دنیا، همراه با تکنولوژی‌های روز پیش آمده‌ایم و بر آنها مسلط هستیم، نسبت به ارائه این تصویر نادرست و دور از حقیقت اعتراض داریم و از شرکت EA می‌خواهیم تا ضمن عذرخواهی از این اقدام، در بیانیه‌ای رسمی برای گیمرهای دیگر نقاط دنیا توضیح دهد که داستان این بازی و وقایع آن هیچ نسبتی با واقعیت کشور صلح طلب، با سابقه و پیشرو ایران ندارد.


 فعالان فضای مجازی می‌توانند با مراجعه به آدرس

 http://www.ipetitions.com/petition/againstbattlefield3 

این طومار را امضا کنند.

صهیونیستها + آمریکاییها و ...; او را بکشید !!!

فرمانده دلاور و عاشورایی نیروی قدس سپاه

سرلشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی

ایمیل اشتباهی BICOM گروه لابی اسراییلی در انگلیس

خبرگزاری فارس: ایمیل اشتباهی، جلسات هماهنگی بی‌بی‌سی و صهیونیست‌ها را فاش کرد

یک ایمیل داخلی که اشتباها به بیرون درز کرده نشان می‌دهد که چگونه رسانه‌های اصلی بریتانیا همانند بی بی سی، اسکای‌نیوز و فایننشال تایمز براساس سیاست‌های یک گروه لابی اسراییلی عمل می‌کنند.

این ایمیل که اشتباها توسط مدیر فعلی گروه لابی "مرکز ارتباطات و تحقیقات بریتانیا و اسراییل" (BICOM) به فردی در مطبوعات فرستاده شده، نشان می‌دهد که چگونه مدیران بی بی سی و اسکای روایت خود از ماجراها را براساس نظرات این گروه تغییر می‌دهند.‌

مدیر این گروه، لورنا فیتزیمنس، از اعضای سابق پارلمان بریتانیا از حزب کارگر است که به داشتن دیدگاه‌های نومحفاظه کارانه و جنگ‌طلبانه نیز مشهور است.

وی همان کسی است که در کنفرانسی در لندن در سال گذشته گفته بود که "افکار عمومی، سیاست خارجی در بریتانیا را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد؛ چرا که سیاست خارجی یک مسئله مربوط به الیت (نخبگان) است. "

در ایمیل منتشر شده توسط وب سایت پریزن پلنت آمده است که سردبیران و برخی روزنامه نگاران بی بی سی و اسکای به طور مرتب با این گروه ملاقات می‌کنند و توسط اعضای این گروه در مورد اتفاقات جاری توجیه (بریف) می‌شوند که چگونه مطلوبترین خط خبری قابل اجرا در پیش گرفته شود.

مسایلی مانند چگونگی برخورد با تغییرات در خاورمیانه، رفتار خبرنگاران بی بی سی در سرزمین‌های اشغالی، محاصره سفارت اسراییل در مصر و... از برخی موارد بررسی شده در جلسات فی‌مابین بوده است.

گروه مذکور توسط فردی به نام پوجو زابولدویچ از یهودیان صهیونیست ساکن لندن حمایت می‌شود که از ثروتمندترین افراد انگلیسی و حامی سه حزب اصلی سیستم سیاسی بریتانیا محسوب می‌شود.

به نوشته وب سایت افشاکننده این ایمیل، جلسات مذکور نشان دهنده تاثیر زیاد لابی‌های اسراییلی در چگونگی پوشش اخبار مربوط به ایران به ویژه در جریان تبلیغات شدید مبنی بر حمله احتمالی به این کشور و توضیح دهنده رفتار خصمانه این رسانه‌ها علیه ایران می‌باشد.

به نقل از سایت "الف"

کمپین جمع آوری ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ امضا در اعتراض به گزارش احمد شهید

خبرگزاری فارس: راه‌اندازی سایت کمپین یک میلیون امضا در اعتراض به گزارش احمد شهید

دانشجویان کشورمان با راه‌اندازی کمپین جمع‌آوری یک میلیون امضا نسبت به گزارش احمد شهید گزارش‌گر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد علیه ایران اعتراض کردند.

دانشجویان دانشگاه‌های کشور می‌توانند با مراجعه به سایت اینترنتی http://campiran.org با امضای این طومار اعتراض خود نسبت به یک‌جانبه و خلاف واقع بودن گزارش احمد شهید را اعلام کنند.

متن این طومار به شرح زیر است:

ما اساتید دانشگاه، دانشجویان، دانش آموزان و مردم ایران اسلامی عزیز بدین وسیله اعتراض خود را نسبت به متن گزارش تهیه شده توسط شما در مورد ایران،که از لحاظ علمی ضعیف، از لحاظ سیاسی مغرضانه و جهت‌دار، و از لحاظ محتوا ناقص بوده است اعلام می داریم.

جناب آقای احمد شهید،
شما در گزارش خود نه تنها برای نقاط مثبت ایران عزیز هیچ ارزشی قائل نشده‌اید بلکه حقوق شهروندان ایرانی را که به واسطه تحریم‌های یکجانبه و غیرقانونی بر ایران نقض شده است نیز نادیده انگاشته‌اید.

جناب اقای احمد شهید، گزارش‌های مختلف حاکی از آن است که اکثر افرادی که با شما در ارتباط هستند و برای شما اسناد و مدارک جمع‌آوری می‌نمایند، افرادی هستند که دائما بر علیه ایران کارشکنی کرده و می‌کنند و برای ایران عزیز هیچ کارخیری انجام نداده‌اند و جز اغراض و منافع شخصی خود  چیزی را دنبال نمی‌کنند. برخی از این افراد دارای تخلفات مالی بوده و هستند و برخی نیز مجرمینی هستند که با فرار از دادرسی  قوه قضاییه و با خارج شدن از ایران  ژست بشردوستانه به خود گرفته‌اند و خود را فعال حقوق بشری معرفی نموده‌اند. بنابراین گزارش‌ها و اسناد جمع‌آوری شده توسط این افراد مطابق با واقع نیست و ارزش حقوقی ندارد.

جناب آقای احمد شهید، ما از شما انتظار داریم تا با انعکاس واقعیت‌های درون مرزهای ایران، به جهانیان نشان دهید که مردم ایران خود قربانی خشونت‌، ترور و نقض حقوق بشر توسط دشمنان این مرز و بوم هستند. به نحوی که تا کنون بیش از ۱۷۰۰۰ نفر از جوانان و زنان و کودکان این مرز و بوم قربانی خشونت‌های مذکور بوده‌اند.

جناب آقای احمد شهید، از شما خواستاریم تا متن گزارشی را که در تاریخ ۲ اکتبر ۲۰۱۱ ( ۱۰ مهرماه ۱۳۹۰) به رسانه‌ها ارسال نموده‌اید به نحو اساسی اصلاح نمایید و در گزارش بعدی خود اشتباهات موجود را تکرار ننمایید.

جناب آقای احمد شهید، بدانید که تک‌تک جملاتی که شما در گزارش نهایی خود خواهید آورد در تاریخ ثبت خواهد شد. بنابراین برشماست که با دقت هرچه تمام‌تر و با دیدن‌واقعیت‌های موجود و انعکاس آنها، در تاریخ جهان از خود چهر‌ه ای دلسوز و دغدقه‌مند نسبت به حقیقت حقوق بشر به جا بگذارید .

در پایان لازم است یادآوری شود که ما امضا کنندگان این بیانیه، نسبت به ایران اسلامی همچون فرزندان خود حساس و غیور هستیم و با هر خطری تحت هر عنوانی که کیان این مرزو  بوم را تهدید نماید تا پای جان مبارزه خواهیم کرد و مغلوب تبلیغات و شانتاژهای رسانه‌ای بر علیه کشور خود نخواهیم شد.

http://campiran.org

برای پیوسوتن به کمپین یک میلیون امضا در اعتراض به گزارش احمد شهید کلیک کنید

تأملي در دعای عرفه

بشر و بشير پسران غالب اسدي روايت کرده‎اند که عصر روز عرفه در عرفات در خدمت امام حسين عليه السلام بوديم که آن حضرت با گروهي از خاندان و فرزندان و شيعيان خود از خيمه بيرون آمدند و با کمال تضرع و خشوع به دامنه کوه رحمت روي آوردند و در سمت چپ کوه ايستادند و به جانب کعبه روي گردانيدند و دست‎ها را مقابل صورت مبارک برداشتند و اين دعا را خواندند.
دعاي عرفه از مشهورترين دعاهاست كه شامل مضامين عارفانه‎اي چون شناخت پروردگار و تضرع به درگاه لايزال اوست.
راويان گويند: در پايان دعا و ذکر يا رب، يا رب آن حضرت چنان حاضران را تحت تاثير قرار داده بود که از دعا کردن براي خودشان به آمين گفتن به دعاي امام حسين عليه السلام بسنده کردند و صداي گريه مردم صحراي عرفات را پر کرده بود تا اين که آفتاب غروب کرد و به سوي مشعر الحرام رفتند.
در روايت کفعمي دعاي عرفه با جمله: و انت علي کل شيء قدير. يا رب، يارب يا رب پايان يافته است. اما به نقل از سيد بن طاووس در اقبال، دعاي عرفه پس از آن با جمله: الهي انا الفقير في غناي فکيف لا اکون فقيرا في فقري، ادامه مي‎يابد. خاتمه دعا چنين است: و انت الرقيب الحاضر انک علي کل شيء قدير و الحمدلله وحده.
دعاي عرفه شامل مطالب بسياري است که گزيده فهرست آنها چنين است: شناخت خداوند و بيان صفات الهي و تجديد عهد و پيمان با پروردگار و شناخت پيامبران و تحکيم ارتباط با آنها و توجه به آخرت و اظهار عقيده قلبي. سير انديشه در آفاق جهان و يادآوري نعمت‎ها بي‎کران الهي بر انسان و حمد و سپاس خداوند بر آن نعمت‎ها و عنايت‎ها که از آغاز وجود و تکوين آدمي تا آخر عمر پيوسته به او افاضه مي‎شود.
تضرع به درگاه خداوند و اقرار به گناهان و توبه و انابه و درخواست عفو و روي آوردن به صفات پسنديده و اعمال خير. درخواست حوايج که با درود و صلوات بر محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله شروع مي‎شود. سپس تقاضاي عفو، نور هدايت، رحمت، عافيت، برکت، وسعت روزي و پاداش اخروي برخي از دانشوران به شرح و يا ترجمه اين دعاي شريف پرداخته‎اند. از جمله: مظهر الغرائب سيد خلف الدين حيدر مشعشعي موسوي حويزي، معاصر شيخ بهايي ( م ، 103 ق )، اين شرح را مولف آن پس از خاموشي ديده سر و روشن‎تر شدن چشم دل تدوين كرده است و شرح دعاي عرفه اثر شيخ محمد علي بن شيخ ابوطالب زاهدي جبلاني اصفهاني ( م 1181 ق)، نيايش حسين عليه السلام تاليف استاد محمد تقي جعفري.
شايان ذکر است که غير از دعاي امام حسين عليه السلام براي روز عرفه دعاهاي ديگري نيز از ساير ائمه اطهار عليهم السلام روايت شده است که در کتب دعا به تفصيل آمده است. شيخ صدوق کتابي تحت عنوان ادعيه الموقف و يا دعا الموقف تاليف کرده است، مشهورترين دعاهاي روز عرفه پس از دعاي امام حسين عليه السلام دعاي فرزند گراميش حضرت امام زين العابدين عليه السلام است که در صحيفه سجاديه آمده است. مراجع عظام تقليد در مناسک حج هر دو دعا را نقل کرده‎اند.
 

برگزيده‎اي از دعاي امام حسين عليه السلام در عرفه


 
1ـ ستايش حق تعالي:
ستايش سزاوار خداوندي است كه كس نتواند از فرمان قضايش سرپيچد و مانعي نيست كه وي را از اعطاي عطايا، باز دارد. و صنعت هيچ صنعتگري به پاي صنعت او نرسد. بخشنده بي‎دريغ است. اوست كه بدايع خلقت را به سرشت و صنايع گوناگون وجود را با حكمت خويش استوار ساخت... .
 
2 - تجديد عهد و ميثاق با خدا:
پروردگارا به سوي تو روي آورم. و به ربوبيت تو گواهي دهم. و اعتراف كنم كه تو تربيت كننده و پرورنده مني. و بازگشتم به سوي توست. مرا با نعمت آغاز فرمودي قبل از اين كه چيز قابل ذكري باشم... .
 
3ـ خود شناسي:
و قبل از هدايت مرا با صنع زيبايت مورد رأفت و نعمت‎هاي بي‎كرانت قرار دادي. آفرينشم را از قطره آبي روان پديد آوردي. و در تاريكي‎هاي سه‎گانه جنيني سكونتم دادي: ميان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرينش خويش نگرداندي و هيچ‎يك از امورم را به خودم وانگذاشتي... .
 
4ـ راز آفرينش انسان:
ولي مرا براي هدفي عالي يعني هدايت (و رسيدن به كمال) موجودي كامل و سالم به دنيا آوردي. و  در آن هنگام كه كودكي خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ كردي. و مرا از شير شيرين و گوارا تغذيه نمودي. و دل‎هاي پرستاران را به جانب من معطوف داشتي. و با محبت مادران به من گرمي و فروغ بخشيدي... .
 
5ـ تربيت انسان در دانشگاه الهي:
تا اين كه با گوهر سخن، مرا ناطق و گويا ساختي. و نعمت‎هاي بي‎كرانت را بر من تمام كردي. و سال به سال بر رشد و تربيت من افزودي. تا اين كه فطرت و سرنوشتم، به كمال انساني رسيد. و از نظر توان اعتدال يافت. حجتت را بر من تمام كردي كه معرفت و شناختت را به من الهام فرمودي... .
 
6ـ نعمت‎هاي خداوند:
آري اين لطف تو بود كه از خاك پاك عنصر مرا بيافريدي. و راضي نشدي اي خدايم كه نعمتي را از من دريغ داري. بلكه مرا از انواع وسائل زندگي برخوردار ساختي. با اقدام عظيم و مرحمت بي‎كرانت بر من . و با احسان عميم خود نسبت به من، تا اين كه همه نعماتت را درباره من تكميل فرمودي... .
 
7ـ شهادت به بي‎كراني نعمت‎هاي الهي:
الهي! من به حقيقت ايمانم، گواهي دهم. و نيز به تصميمات متيقن خود و به توحيد صريح و خالصم
و به باطن ناديدني نهادم. و پيوست‎هاي جريان نور ديده‎ام. و خطوط ترسيم شده بر صفحه پيشاني‎ام، و روزنه‎هاي تنفسي‎ام، و نرمه‎هاي تيغه بيني‎ام. و آوازگيرهاي پرده گوشم و آنچه در درون لب‎هاي من پنهان است... .
 
8ـ ناتواني بشر از بجا آوردن شكر الهي:
گواهي مي‎دهم اي پروردگار كه اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بكوشم تا شكر يكي از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفيق تو رفيقم شود، كه آن خود مزيد نعمت و مستوجب شكر ديگر، و ستايش جديد و ريشه‎دار باشد... .
 
9ـ ستايش خداي يگانه:
بنابر اين من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا كه وسعم مي‎رسد با ايمان و يقين قلبي گواهي مي‎دهم. و اظهار مي‎دارم:
حمد و ستايش خدايي را كه فرزندي ندارد تا ميراث‎برش باشد. و در فرمانروايي نه شريكي دارد تا با وي در آفرينش بر ضديت برخيزد و نه دستياري دارد تا در ساختن جهان به وي كمك دهد... .
 
10ـ خواسته‎هاي يك انسان متعالي:
خداوندا، چنان كن كه از تو بيم داشته باشم، آنچنان كه گويي تو را مي‎بينم و مرا با تقوايت رستگار كن! اما به خاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر كن كه سرنوشت من به خير و صلاح من باشد. و در تقديراتت خير و بركت به من عطا فرما!
 
11ـ سپاس به تربيت‎هاي الهي:
خداوندا! ستايش از آن توست كه مرا آفريدي. و مرا شنوا و بينا گرداندي! و ستايش سزاوار توست كه مرا بيافريدي و خلقتم را نيكو بياراستي. به خاطر لطفي كه به من داشتي والا... .
 
12ـ نيازهاي تربيتي از خدا:
و مرا بر مشكلات روزگار، و كشمكش شب‎ها و روزها ياري فرماي! و مرا از رنج‎هاي اين جهان و محنت‎هاي آن جهان نجات بده و از شر بدي‎هايي كه ستمكاران در زمين مي‎كنند نگاه بدار... .
 
13ـ شكايت به پيشگاه خداوند:
خدايا! مرا به كه وا مي‎گذاري؟ آيا به خويشاوندي كه پيوند خويشاوندي را خواهد گسست؟ يا به بيگانه كه بر من بر آشفتد؟ يا به كساني كه مرا به استضعاف و استثمار كشانند؟ در صورتي كه تو پروردگار من و مالك سرنوشت مني؟
 
14ـ اي مربي پيامبران و فرستنده كتب آسماني:
اي خداي من و اي خداي پدران من! ابراهيم، اسماعيل، اسحاق و يعقوب، و اي پروردگار جبرائيل، ميكائيل و اسرافيل. و اي تربيت كننده محمد، خاتم پيامبران و فرزندان برگزيده‎اش. اي فرو فرستنده تورات، انجيل زبور و فرقان ... .
 
15ـ تو پناهگاه مني:
تو پناهگاه مني، به هنگامي كه راه‎ها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخناي زمين بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اكنون جزء هلاك شدگان بودم. و تو مرا از خطاهايم باز مي‎داري. و اگر پرده‎پوشي تو نبود از رسوايان بودم.
 

منتخبي از دعاي عرفه امام سجاد عليه السلام



از دعاهاي حضرت امام سجاد عليه السلام در روز عرفه است كه:
خدايا! مرا شاكر و صابر گردان و مرا در چشم خويش خوار و در نظر مردم بزرگوار گردان .
خدايا! در همه كارها عاقبت ما را به خير كن و ما را از خواري دنيا و عذاب آخرت نگهدار .
خدايا! مرا به علم توانگر ساز و به حلم زينت بخش و به تقوا عزيز كن و به عافيت زيبايي ده .
خدايا! از زوال(1) نعمت و تغيير عافيت و غضب ناگهاني و همه چيزهايي كه مايه ناخشنودي توست به تو پناه مي برم .
خدايا! از اخلاق بد و اعمال بد و هوس‎هاي بد و مرض‎هاي بد به تو پناه مي برم .
خدايا! سحرخيزي را بر امت من مبارك ساز .
خدايا! تو را به غيب داني و قدرتي كه بر آفرينش داري سوگند مي دهم تا موقعي كه زندگي را براي من بهتر مي داني مرا زنده نگهدار و موقعي كه مرگ را براي من بهتر مي داني مرا بميران .
خدايا! از تو مي خواهم كه ترس خود را در آشكار و نهان نصيب من كني و در حال خشنودي و خشم كلمه اخلاص را به زبان من جاري نمايي و در حال فقر و توانگري ميانه روي را شعار من سازي .
خدايا! چنان كه خلقت مرا نيك كردي سيرتم را نيز نيك كن .
خدايا! هر كس عهده دار كار امت من شد و بر آنها سخت گرفت، بر او سخت گير و هر كس عهده دار كار امت من شد و با آن ها مدارا كرد با او مدارا كن .
خداوندا! يك لحظه مرا به خودم واگذار مكن و چيزهاي خوبي كه به من بخشيده اي، از من باز مگير.
خدايا بر محمد و خاندان پاكش درود فرست .
درودهاي پربركت و پاكيزه و فزاينده اي كه صبح گاهان و شامگاهان در رسند،
و درود فرست بر ايشان و بر ارواح شان،
و كارشان را بر اساس تقوا فراهم آور،
و احوالشان را به سامان آر،
و ما را به رحمت خود در جايگاه امن و امان در كنار ايشان قرار ده،
اي مهربان‎ترين مهربانان.(2)
 
پي نوشت‎ها:
1- زوال: از بين رفتن، نابود شدن .
2- منتخبي از دعاي امام سجاد عليه السلام در روز عرفه، مترجم: حسين انصاريان .
 
منبع:
دايرة المعارف تشيع، جلد هفتم، ص 529 و 530.
دعاي عرفه عبدالكريم بي آزار شيرازي
ماهنامه موعود، ش 71 .

بر گرفته از: سایت مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عج   ‎    www.valiasr-aj.com

هنر حکومت بر دل ها; گفتگو با سیدمهدی میرداماد و محمود کریمی

 

محرم که شده بود، دائم دلمان زنجیر زن داغ ترین داغ عالم بود و ضربان قلبمان شور می گرفت از غم سلطان کربلا! اما چه سود که نشد حرف هایمان را در کوچه های سینه زنی حضرت ارباب بین این ستون های سربی سرشکن کنیم؛ اربعین عاشورای هستی، بهانه ای شد برای علم کردن خیمه عقل سرخ واژه هامان.گر چشم روزگار بر او فاش می گریست...خون می گذشت از سر ایوان کربلا...   
    
تحریریه نسل سوم

نگاه رهبری به مقوله مداحی، نگاهی به مثابه یک هنر است که ارکانی هم برای این هنر قائل هستند مثل صدای خوش، آهنگ درست، شعر خوب و مضمون مناسب. با این اوصاف و باتوجه به اینکه شعر بنای اصلی مداحی است؛ از نظر شما شعر مناسب چیست و چگونه انتخاب می شود و اصولاً در مداحی چندگونه شعر داریم؟

    نگاهی که آقا به مقوله مداحی دارند نگاهی دقیق و کارشناسانه است. ایشان مداحی را یک هنر مقدس می دانند چون منجر به سازندگی می شود. البته باید اشاره کنم که هم قدرت سازندگی بالایی دارد و هم قدرت تخریب. بارها به ما فرموده اند تاثیری که مداحی در یک جلسه و بر روی مخاطبان آن می گذارد شاید یک منبری در 10 شب سخنرانی نتواند بگذارد. از سویی مباحثی همچون آهنگ در مداحی، غلو و مطالب کفرآمیز، شعر، مجالس مولودی و... از مواردی است که توسط ایشان مطرح شده و به صورت چالشی با آنها برخورد کرده است. یادم نمی آید که در مقابل ایشان برنامه ای اجرا کرده باشم و آقا درمورد شاعرش نپرسند و درباره شعر تذکراتی ندهند؛ همه اینها به تسلط فوق العاده ایشان در حوزه ادبیات شعر باز می گردد. امسال هم شب تاسوعا شعر آقای انسانی را با ردیف دست پیش ایشان خواندم.
 

بر درون دوات این قلم به نیت غسل
مگو بدون طهارت از آن مطهر دست

به پای خیز و از این دست، دست ها بسرای
که هیچ دست خدا به از آن نیاورد دست
  

  گویا ابوالفضل زرویی نصرآبادی هم شعری در این فضا با همین ردیف و در وصف حضرت عباس دارند.
    بله. آقای انسانی هم به گفته خودش تحت تاثیر همان شعر آقای زرویی این شعر را سرودند که هردو کار زیبا هستند... برگردیم به موضوع شعر... برداشت من از ملاک های آقا در انتخاب شعر اینگونه است؛ اول زبان شعر سال 84 شام غریبان خدمت ایشان بودم خیلی گشتم ولی شعری که می خواستم پیدا نکردم. در آخر یک شعری که خیلی ساده بود انتخاب کردم و خواندم. شعر برای آقای مؤید بود. بعد از اجرا وقتی رفتم خدمت آقا اولین حرفی که زدند این بود که روز و شب و شام عاشورا باید شعر با زبان عموم مردم باشد زمانی مثلاً شب میلاد امیرالمؤمنین است شما یک شعر حماسی با فخامت و استواری خاص خود امیرالمؤمنین(ع) انتخاب می کنید ولی شب عاشورا مردم در روضه به یک نقطه ای رسیدند که خیلی فرصت فکر کردن ندارند تا دنبال استعاره ها و کنایه ها بگردند. آقا گفتند انتخاب شما خیلی مناسب بود و زبان خوبی را برای بیان احساسات و پیام امشب انتخاب کردید. ملاک دوم، محتوای شعر است. مضمون و محتوای ناب و روایی حتی علی رغم اینکه مرثیه را دخالت می دهند باید کاملاً رعایت بشود. بارها شده بود که شعر جذاب بود و بازی با کلمات دلنشینی داشت ولی در مجموع حرفی و مضمونی برای گفتن نداشت. سومین ملاک هم حفظ شان اهل بیت(ع) است. یک روز شعری از جعفر رسول زاده در رثای حضرت زهرا(س) خواندم که یک بیت آن این بود:

    قدر تو معنی می کند
    وصف تو انشا می کند
    ابری که بارد بر زمین
    گردی که خیزد بر هوا

   در آن روز چندین مداح دیگر هم خوانده بودند. حالاشما دقت و نکته سنجی رهبری را ببینید. وقتی خدمتشان رسیدم از شاعر شعر پرسید با حالت ویژه ای گفتند سلام من را به آقای رسول زاده برسانید و بگویید این مصرع «گردی که خیزد بر هوا» که البته آقا عین بیت را کاملاً خواندند و برایم جالب بود بین آن همه ابیاتی که آن روز شنیدند به خاطر سپرده بودند. ایشان به کلمه «گردی» اشاره کردند و گفتند این کلمه برای حضرت زهرا(س) سخیف است و می توانید به جای آن بگویید «نوری که تابد بر سما». وقتی به آقای رسول زاده گفتم خیلی منقلب شد و به گفته خودش این شعر یادگاری برایش ماند.
    جدای از این سه ملاک، مداح باید دومین نفری باشد که بعد از شاعر، به شعر مسلط است در واقع نباید با هنر شعر بیگانه باشد.
    بعضی از مداحان خودشان شعر می گویند. این مسئله آسیبی برای شعر و شاعری در مداحی ایجاد نمی کند و سطح شعر پایین نمی آید؟
    این اشتباه است. علی رغم اینکه مداح باید قالب ها را بشناسد و تسلط مطلوبی به شعر داشته باشد و با آرایه های ادبی آشنا باشد ولی نمی تواند جایگاه یک شاعر را داشته باشد. نمی تواند نگاه یک شاعر را در خود ایجاد کند. البته بعضی از رفقای ما شعر هم می گویند مانند حاج علی انسانی، حاج سعید حدادیان و حاج محمود کریمی و ...
    و البته شاعر هستند؟
    بله همینطور است. مشخصاً شاعر هستند و مولفه های یک شاعر را دارند. ولی اینکه من بخواهم شعر خودم را بگویم و به شعرهای شاعری نیازمند نباشم، این کار را ضعیف می کند. اگر کسی فقط به خودش تکیه کند، ظرفیت ها محدود است و نمی تواند تمام زوایا را پوشش دهد. به عنوان مثال کسی که قاری خوبی است می تواند قاری باشد و مدح بخواند ولی کسی که مداح است نمی تواند یک قاری خوبی باشد. فکر کنم اینجا صدق می کند که کسی که شاعر باشد و صدای مناسبی هم داشته باشد می تواند مداحی کند اما کسی که مداح است و بخواهد شعر هم بگوید مطمئناً نمی تواند جایگاه یک شاعر خوب را پیدا کند.
    چقدر به این قائلید که مخاطب بر سیر جریان حرکتی یک مداح تاثیرگذار است؟
    من عقیده دارم ما تعهد بزرگی داریم و چند وقت است احساس می کنم این تعهد کمرنگ شده است. یک نسل قبل از ما یعنی مداحان بعد از جنگ، خوب این تعهد را حفظ کردند. آنها توانستند با آن پتانسیلی که جنگ داشته و با آن نیروهایی که از جبهه مانده بودند این فضا را تقویت کنند ولی نسل جدید به این تعهد پایبند نیست و آن هم تعهد «تربیت مستمع» است. ما باید بتوانیم طبق اصول و ضوابط از نظر معرفتی و روانی مستمعی در جایگاه محب اهل بیت (ع) پرورش بدهیم. خواننده ای امروز آمده که بخواند و برود و پشت سرش کاری ندارد که دارد چه اتفاقی می افتد و هیچ وقت سختی تربیت را به خودش نمی خرد. ما الان قریب به پنج سال است در فضایی به نام مجتمع امام خمینی (ره) که با هیچ استانداردی نمی توان اندازه گیری کرد تجربه سنگینی را انجام می دهیم. از نظر فضای کار البته نامش را نمی شود «هیئت» گذاشت. خیلی از رفقای ما که می آیند قم و میهمان ما هستند اعتراف می کنند که یک شب این محفل به اندازه 10 شب مجالس ما انرژی و فعالیت می طلبد. ما به این نقطه رسیده ایم و این کار دراز مدت است. سال به سال داریم پیشروی می کنیم. داریم مستمع را با آنچه می خواهیم هماهنگ می کنیم. البته بار روانی ازسوی مخاطب برای مداحان نیز وجود دارد.
    ایجاد یک پایگاه و جایگاه ثابت- همان پاتوق - توسط مداحان به همین دلیل است؟
    دقیقاً. البته یکی از دلایل مهم است شاید انجام این کار خیلی مشکل باشد که هر هفته و در یک مکان، شما را مقید کند ولی کمترین فایده اش این است که با مخاطب ارتباط دائم و مستقیم داریم و بهتر می توان اثرگذار بود.
    چند سال پیش رفته بودم حسینیه پنبه چی که حاج محمدرضا طاهری آنجا مراسم دارد آقا محمدرضا سراغ یک نفری را گرفت و از کسی پرسید فلانی که کنارت می نشست دو هفته ای ا ست نیامده. مشخص شد تصادف کرده و در منزل بستری است و بعد به عیادتش رفتند. می خواهم بگویم افراد باید مهم باشند. هم از جسم آنها و هم از روحشان باید سراغ گرفت و از احوالات درونی اطرافیان باخبر بود.
    حضرت آقا فرموده بودند که نه به گذشته بی اعتنا باشید نه از آینده بی خبر. کسی که از گذشته بی خبر است هر سال که می آید دوباره شروع می کند از نو ساختن و قبلی را ویران کردن. این آدم اگر قرار است جایی را آباد کند اگر هر سال خراب کند و دوباره بسازد همیشه یک طبقه بیشتر نخواهد داشت ولی کسی که با حفظ اصالت ها و ارزش های گذشته بیاید کاری جدید ارائه دهد یعنی براساس و پایه گذاشته ایده جدید پیاده کند، کاری در خور و مداوم و عمیق خواهد ساخت. ما توانستیم با این حرکت در سال 82 تحولی را در مخاطبین ایجاد کنیم. البته با جذابیت حقیقی نه جاذبه های مجازی که واقعا این دستگاه جذابیت فوق العاده ای دارد. این جریان یک ویژگی مهم داشت و آن هم در قم بودن ما بود. من معتقدم جوان های قم را جایی نمی توانی سراغ بگیری. قم شهری است که نگاه ها به آن زیاد است و با تکلیف مقام معظم رهبری بود که در قم ماندیم. ایشان فرمودند شما باید باشید و نیرو تربیت کنید.
    با این حال با آسیب های این محافل چه می کنید؟
    دو جمله وجود دارد که بیشتر دوستان ما کارهای خود را با آن توجیه می کنند یکی اینکه وقتی از او می پرسی «چرا این را خواندی»؟ جواب می دهد: «مستمع این رو می خواد و می پسنده یا می طلبه...» و جمله دوم که پیرو همان جمله اول است این که «این جوری راحت تریم» یا «این جوری جذاب تره»... این جذابیت ها خطرناک است. به نظر من بزرگترین آفتی که جوان ما را در جامعه مداحی می تواند تهدید کند آفت نداشتن استاد و آفت بی سوادی است. علمی دنبال نکردن به همراه اینکه از تجربیات یک شخصی به عنوان استاد استفاده نکردن ضربه مهلکی به مداحان جوان ما بزند و این بر می گردد به نگاه ما که نگاهی سطحی به مداحی داریم و به همین دلیل جاذبه ای که برای آن حس می کنیم جاذبه های سطحی است.
    بعضی اوقات خود مداح در فضای کاذبی قرار می گیرد و همین وسوسه ای می شود تا حرف یا حرکاتی خارج از شان انجام دهد... و این خودش معضلی است به جای اینکه روی مخاطب تاثیر بگذارد از مخاطب تاثیر می پذیرد. کسی تاثیر پذیر است که قدرت تاثیرگذاری را ندارد. ما باید اول این قدرت را در خود ایجاد کنیم و با موجی که درست کرده ایم خودمان نیز غرق نشویم. برای رسیدن به این تجربه و قدرت نیاز به زمان داریم. مداحی که نامش از خودش جلوتر باشد زود زمین می خورد ولی کسی که توانش بیشتر از نامش باشد توان آن را دارد که جلوی خیلی از معضلات و آسیب ها را بگیرد. دومی قابلیتش با اولی قابل مقایسه نیست و همچنین کارش نیز سخت تر است. راحتی زمانی می آید که شما آنچه را که باید انجام می دادی، داده باشی، زحمت کشیده باشی.
    دوستی می گفت برای شکستن هنجار و ایجاد فضای جدید باید از هنجار گذشت یعنی اینکه نمی توان بدون شناخت و درک و گذر از خود هنجار به هنجارشکنی رسید. ما این مشکل را داریم که بعضی از مداحان می خواهند تصویری جدید از این مسیر برای ما بسازند غافل از اینکه هیچ شناختی از تصویرهای گذشته و اتفاقات تاکنون ندارند؟
    همینطور است. بگذارید مشکلات این نسل را برایتان دسته بندی کنم؛ سطحی نگری، نداشتن استاد و سستی و تنبلی. در مورد دو مشکل اول توضیح دادم اما مشکل سوم این است که جوانها جذابیت مداحی را می بینند و می خواهند زود به این جذابیت برسند. به همین دلیل دست به هر کاری می زنند که خودشان ضربه می خوردند و به همین دستگاه هم ضربه می زنند. جذابیت درست خودش یک هنر است. شما بتوانید با انتخاب شعر، آهنگ، مطلب و مضمون مناسب به هدف برسید. امسال شب عاشورا، سیدمحمدجواد شرافت نوحه ای ساخت با گوشواره «انی احب الصلوه ». ما بحث نماز را شب عاشورا آمدیم هدف گذاری کردیم. وسط نوحه تذکر دو دقیقه ای درباره نماز دادم که با حال و هوای خودش و فضای خودش ممزوج شد. می خواهم بگویم ما باید با هنرمندی تمام وسط شور، مابین خواندن، لابلای آیتم های مختلفی که در جلسه داریم جذابیتی ایجاد کنیم که بار و مفهوم داشته باشد. اوایل خیال می کردیم شاید مستمع دور بشود اما دیدیم آنچه که مستمع را پایبند می کند همین تربیت است. من همیشه یک تعریف برای مداحی دارم که مداحی حکومت کردن بر دل هاست یعنی اینکه شما تا نتوانی دل ها را متوجه کنی نمی توانی تاثیرگذار باشی.
    واقعه عاشورا سه ضلع دارد؛ حماسه، عاطفه و عقل، چقدر توانستید این سه ضلع را در کنار هم در مجالستان داشته باشید؟
    در حال حاضر بیشتر عاطفه بعد حماسه و کمتر از این دو، به عقل و شعور پرداخته می شود در صورتی که باید به هر سه در کنار هم پرداخته شود. اینکه فقط بعد عاطفی عاشورا گفته شود همان سطحی نگری است. اشکی ریخته شود و تمام. هر چند مستمع ثواب خودش را از گریه و اشک برده ولی اینکه چقدر سازنده و تاثیرگذار در آینده و زندگی مستمع بوده جای تامل دارد. حماسه هم از این قاعده مستثنی نیست. در بخش سوم کمتر کار شده هر چند فکر می کنم حرکت و تلاشی در این زمینه صورت پذیرفته. شما این تلاش را در شعرا و مداحان می بینید. کم کم روضه ها مفهومی می شود شعرها محتوایی می شود. هر چه کار قرار بود در بعد عاطفه و حماسه بشود تاکنون صورت گرفته الان عرصه محتوا و شعور است. شور همیشه بوده و خواهد بود اما آن چیزی که نگهدارنده این شور عاشوراست، شعور آن است.
    نظر شما در مورد برداشت ها و زبان حال هایی که مداحان از آن استفاده می کنند و نظرهای خود را دخل و تصرف می دهند، چیست؟
    این قصه خیلی از بحث های ما با دوستان را شامل می شود. خیلی کلنجار رفتیم که این قصه باید یک جوری هدایت شود چون ما نمی توانیم زبان حال را حذف کنیم. زبان قال در جای خودش محفوظ است و باید پذیرفت زبانی که می توان زبان قال را جا بیندازد، زبان حال است منتها باید به الگوی زبان حال صحیح دست یافت. هر آنچه که در تاریخ ثبت شده نیز آن چیزی نیست که به وقوع پیوسته مخصوصا در مورد کربلاکه بیشتر راویان آن از دشمن هستند. در اوج همه این مشکلات و دقت هایی که باید صورت بگیرد شعرا و مداحان باید در زبان حال چارچوب خود را مشخص کنند. چارچوبی که زبان حال اصل زبان قال را زیر سؤال نبرد و همچنین در شان اهل بیت(ع) باشد. مداحان به جای اینکه دنبال حرف جدید باشند باید دنبال برداشتی نو و بدیع از تاریخ باشند. آفتی پیدا شده که مداح می رود دنبال جملاتی می گردد که تاکنون کسی نخوانده و نگفته باشد حالااین کتاب ها چقدر مستند هستند خود جای بحث دارد به عنوان مثال امسال شب تاسوعا رفته بودم مسجد ارگ. حاج منصور ارضی گفتند تنها کسی که با اهل بیت(ع) خداحافظی نکرد و به میدان رفت حضرت ابوالفضل بود. چقدر برداشت نو و جالبی است! حاج منصور به برداشت خود می گوید چون کسی باور نمی کرد که حضرت عباس برود و بازنگردد و در اوج مصیبت همین بس حتی خود حضرت عباس(ع) نیز باور نداشتند و به نیت آب رفتند که آب بیاورند. بدیع بودن با بدعت گذاری هم تفاوت دارد؛ باید از روایات و مقاتل بتوانیم تصاویری جدید با زاویه دیدی جدید نمایان کنیم. روضه ساختنی نیست که ما از خودمان روضه ای خلق کنیم. می شود فکر یا برداشت جدید خلق کرد ولی روضه ای جدید نمی شود. بحث نماز را می توانم مثال بزنم ما آمدیم بررسی کردیم که حضرت یک نماز ظاهری خواند که همه دیدند و یک نماز عاشقی؛ نماز عاشقی این بود که تکبیر را جلوی خیمه ها گفت رکوع را زمانی که می خواستند تیر را از سینه بیرون بکشند گفت و سجده را در گودال قتلگاه. از چند روضه کنار هم تصویرسازی کردیم. این نگاه جدید امروز به روضه است.
    این برنمی گردد به اینکه شما یک تیم خوب دور هم جمع کردید تا بتوانید چنین اتفاقاتی را هدف گذاری کنند.
    نزدیک به 10نفر از بچه ها در طول روزهای متمادی مشغول بودند تا به یک جمع بندی مناسب برسیم و مراسم اجرا شود. این کار می طلبد و برای ماندگاری باید اینگونه وقت گذاشت.
    نسل سوم مداحان بعد از انقلاب را چگونه ارزیابی می کنید؟
    من احساس می کنم اگر این نسل پنج عاملی که می گویم داشته باشد در امان خواهد بود. کم نیستند کسانی که جزء نسل سومی ها هستند و زمین خوردند اگر خوب نگاه کنیم می بینیم حداقل یکی از این ملزومات را نداشته اند: «استاد خوب، مشاور خوب، رفیق خوب، همسر خوب و شغل خوب.» استاد با مشاور فرق می کند مشاور کسی است که تو را نقد کند و آسیب های تو را بررسی کند. در مورد ازدواج هم می گویم بچه ها قبل از اینکه چهره شوند باید ازدواج کنند برای اینکه آفت آن کمتر است. وقتی چهره شوی خیلی سخت است بفهمی چه کسی شما را برای چه چیزی می خواهد. و همچنین شغل مناسب که بتواند شما را به تمکن مالی برساند تا نگاه شما به مداحی نگاه حرفه ای بازاری نباشد بلکه نگاه دلی و عشقی باشد.
    به عنوان سؤال آخر، آیا مردم از منبری ها فاصله گرفته اند؟
    اگر تفکر سالم باشد نباید این اتفاق بیفتد. اول اینکه خیلی از مردم به ما مداحان نگاه می کنند وقتی ما خودمان دو دقیقه مانده به پایان سخنرانی وارد مجلس می شویم خیلی ها خیال می کنند خبری این سمت مجلس نیست. برخورد و رفتار ما نیز مهم است. از این طرف باید خود منبری ها حرکتی انجام دهند. الان نسل جدید از منبری ها آمده اند که زبانشان زبان روز است و به قول شما توانسته اند دوباره شور مجالس وعظ را احیا کنند. شما خیالتان راحت منبری که حرف برای گفتن داشته باشد همیشه مشتری خود را دارد.

 

 گفتگو با محمود کریمی یک اشاره سر بزنگاه

    نگاه رهبری به مقوله مداحی، نگاهی به مثابه یک هنر است که ارکانی هم برای این هنر قائل هستند مثل صدای خوش، آهنگ درست، شعر خوب و مضمون مناسب. با این اوصاف و با توجه به اینکه شعر بنای اصلی مداحی است؛ از نظر شما شعر مناسب چیست و چگونه انتخاب می شود و اصولادر مداحی چندگونه شعر داریم؟
    ببینید هر بخش از جلسه مداحی و روضه خوانی یک زبان خاص می طلبد. تصنیف یک زبان خاص می طلبد، شعر روضه یک زبان خاص می طلبد، نوحه هم همین طور. شعر فولکلور و محاوره ای که آقا هم رویش تکیه کردند و یک بار به خود بنده فرمودند هم زبان خاصی می طلبد. گاهی می خواهیم رجز بخوانیم، آن هم زبان خاص خودش را دارد و باید خیلی فخیم باشد. زبان های شعر فرق دارد. گاهی به مستعمان نگاه می کنیم که آن هم زبان خاصی می طلبد. انتخاب شعر بستگی به شرایط دارد. که مخاطب یکی از معیارهاست.
    معیارهای دیگر چه؟ مثلاما می خواهیم یک شعر فخیم انتخاب و استفاده کنیم که در مجموع باید حداقلی از اعتبار شعری- اعتبار ساختار شعری و اعتبار مضمون- را داشته باشد؛ معیارش چیست؟
    ببینید الان زبان شعر عوض شده. یک وقت شعر را می گفتند، بعد می دیدند جا زیاد است و وزن کامل نمی شود؛ می گفتند: «بگفت»؛ بعد می دیدند که باز هم جا زیاد هست. می گفتند: «بگفتا»، «بگفتا که»، «بگفتا این که»، «بگفتا این چنین که»، شش هفت بخش اضافه می آورند. این مربوط به زبان قدیم شعرایی است که شعرهای آئینی می گفتند و شعرهای قوی هم می گفتند؛ مثل مرحوم کمپانی. اما در زمان ما این ها عباراتی است که نمی شود استفاده کرد. زمانه ما فرق می کند، طبیعتا زبان مان هم باید فرق کند.
    بالاخره رابطه میان شعر و مخاطب چیست؟ شعر باید دو چیز برای مستمع بیاورد. یکی معرفت- معرفت شان ائمه، صفات ائمه و سیره آن ها- و یکی هم محبت ائمه(ع). جالب است تا 83- تاریخ سخنرانی- رهبری می گویند من شعر این طوری کم دیده ام. حالامی شود دلائلش را بررسی کرد که چرا این طوری است؟
    من فکر می کنم منظورشان در نوحه ها بوده و باید دید نوحه چه کسانی موردنظر ایشان بوده است. بعضی ها هر کدام از فاکتورهای موردنظر رهبری در شعر را با یک غزل اجرا می کنند. یک غزل پند می خوانند، یک غزل امام زمان(عج)، یک غزل روضه و یک غزل به قول معروف آتشین. خب این می شود چهار تا غزل، اگر هر غزل را هفت بیت هم حساب کنید، 28 بیت می شود که خودش یک قصیده است. اگر شعرا بخواهند هر کدام از این نکات را در یک شعر به صورت جداگانه رعایت کنند، خیلی طولانی می شود.
    من یک بار می خواستم محضر ایشان عرض ادب کنم و روضه حضرت ابوالفضل(س) را بخوانم. توی ماشین یک نوحه ساختم:
    بر من که هستم فرمان بر فرزند زهرا
    فرقی ندارد فرمانده باشم یا که سقا
    احساس کردم که این یک درس بزرگ است. اگر شما تابع ولایت هستید- تابع امام زمان و تابع ولی فقیه- فرقی نمی کند رئیس جمهور باشید یا آبدارچی. باید یک باری را در یک جا بلند کنید. کسی مثل حضرت ابوالفضل(ع) که حریف تمام عالم بوده، می رود برای طفلان آب بیاورد. الان به من بگویند برو آب بیاور فکر می کنم خیلی کار سبکی است. اما مهم اطاعت است. می شود همه این ها را در قالب یک غزل بیاورید یا با یک بیت همان مطلب را برسانید.
    از طرفی مثلاآقا در ارتباط با صائب خیلی تاکید دارند اما باید توجه داشته باشیم صائب خوانی این نیست که فقط شعرهای صائب را بخوانیم. فکر می کنم بعضی ها اشتباه گرفته اند. حداقل من اینطوری متوجه شده ام که باید رگه های شعر صائب در شعر گفتن و شعر خواندن ما باشد. پند در شعرهایمان باشد. بعضی از شعرا در یک غزل همه چیز را می گویند. از طرف دیگر اگر فقط روی یک موضوع تکیه بکنیم و مدام پند بدهیم، مستمع به قول عامیانه می گوید: شاعر یا مداح دارد به من گیر می دهد! باید سر بزنگاه فقط یک اشاره کرد تا در ذهن مخاطب ماند.
    الان بعضی مداح ها به خصوص اشعار نوحه را خودشان می گویند و از اشعار شاعران آئینی کلاسیک کمتر استفاده می کنند. این مسئله آسیبی برای شعر و شاعری در مداحی ایجاد نمی کند؟ سطح شعر پایین نمی آید؟
    نه، آسیبی ندارد. اولین باری که شعر خودم را نزد رهبر انقلاب خواندم، ولادت حضرت زهرا(س) بود آقا سؤال کردند این شعر مال کیست؟ عرض کردم خودم گفته ام. اتفاقا مداح اگر طبع شعرش باز و روان باشد، خوب می تواند کار کند. بعضی جاها در یک نوحه مداح باید حرفی را بکشد تا نغمه ای مناسب داشته باشد. شاعری که مداح نیست، وقتی چنین نوحه ای را به او می دهی تا شعرش را بگوید، کشش شعر را می اندازد روی حرف ب؛ خب شما «ب» را چگونه می خواهید بکشید؟ باید «آ» باشد یا «ای» یا «او» یا مد لین باشد تا آن را بتوانید بکشید.
    شما گفتید الان مخاطب مافرق می کند پرسشی که در هر رسانه و هنری مطرح هست این است که ما تا چقدر می توانیم ازسلیقه و چیزی که مخاطب می خواهد پیروی کنیم؟ حال و هوای مخاطب تا کجا در جهت دهی به کار ما باید موثر باشد؟ مخاطبان شما که بیشتر جوان هستند، طبیعتا شعر با مضمون عاطفی را بیشتر می پسندند. درصورتی که «عاطفه، حماسه و عقل» در بیان رهبری سه ضلعی هستند که گوهر کربلارا می سازند، اگر به یکی از اینها بیشتر بها بدهیم آن برلیان را شکسته ایم.
    ببینید درحال درونی، ما از مخاطب -ده واحد بهره می بریم درعوض صد واحد به او منتقل می کنیم. اگر ده تا ببریم، دو واحد بدهیم، ما متاثر شده ایم و این مسلماً اشتباه است. شاید بعضی از مستمعان که در مجلس نشسته اند، بار اولشان باشد که می آیند اما درحال خوانندگی به خواننده خط می دهند... ازطرفی اگر قرار باشد هرچه مستمع را سرحال می آورد استفاده کنیم کار خراب می شود. گاهی در شان امیرالمؤمنین می گفتند که او خود خداست! همه می گفتند به به! دو سه ماه این طوری خواندند، دیدند دیگر تشویق نمی شوند، گفتند خدا را هم علی آفرید! خب از این جا کجا می خواهید بروید!؟ این تاثیرپذیری از مستمع درجهت منفی است. مداح باید به مستمع جهت بدهد. در هر جلسه می شود چند قدمی با مستمع راه بیاییم اما تا جایی که عقل اجازه می دهد. بعد هم مستمع صدنفر، هزار نفر است؛ اینها که نمی توانند همه با هم تصمیم بگیرند و یک بینش را به مداح القا کنند. بیشتر تابع خواننده هستند.
    الان این هماهنگی و توازن بین عاطفه، عقل و حماسه در اشعار و مجالس عزاداری ما وجود دارد؟
    بله، چرا نیست؟ خیلی ها خوب دقت نمی کنند. متاسفانه بعضی ها قائلند به این که هرکاری دلشان می خواهد بکنند بعد بروند به جلسه امام حسین(ع) پاک می شوند. فقط هم خودشان را بزنند و گریه کنند، خب گریه برای چه؟ این گریه جهت دار نیست. جلسه سیدالشهداء(ع) مثل قرص است، مثل داروست. اگر قرار باشد دارو بخوری، سرخ کردنی هم بخوری، خوردن دارو دیگر فایده ندارد. اگر بروی مجلس سیدالشهداء و گناه هم بکنی، بیماری ات عود می کند.
    البته فرصت جلسه را نمی توان به صورت مشاع بین این سه عنصر تقسیم کرد. نمی توانیم از یک ساعت فرصت جلسه، بیست دقیقه به هرکدام از این ها اختصاص بدهیم. به صورت مشاع نیست که مثلادر هر یک بیت، هم عاطفه هم حماسه و هم عقل باشد. مداح از عاطفه استفاده می کند، دل که صاف و شفاف می شود، آن موقع می زند به هدف، حماسه را نقل می کند یا موضوع عقلی را نقل می کند. اگر این نشد، بله می توان گفت، فقط عاطفی است.
    اول شعر متولد می شود بعد سبک یا اول سبکی به ذهن خطور می کند و بعد برای آن شعری می سرایند؟
    الان خیلی ها به صورت «اول سبک بعد شعر» عمل می کنند. خود ما هم این کار را می کنیم. خودم یک سبک یا آهنگ را می سازم و به یکی از شعرا می گویم روی این شعر بگو. اگر شعر ایرادی داشته باشد، دست کاری اش می کنیم تا برطرف شود. شعر را می شود دستکاری و جابه جایش کرد. البته این مهم است که خود مداح هم روی شعر نظر بدهد.
    بعضی ها می گویند شعر شاعر هرچه که باشد باید عین همان را خواند. یعنی فقط خواننده هستند؛ متاسفانه کاری ندارند که شاعر درست دارد می گوید؟ عقلانی دارد می گوید؟ شعرش حماسی ست یا اهل بیت(ع) در آن ذلیل شده اند؟ با این کاری ندارد. می گوید یک سبکی بدهد به من که بخوانم. ولی خیلی از مداحان هم روی شعر و سبک کار می کنند. ما داریم یک مستندی می سازیم در همین رایت العباس در رابطه با ساختن آهنگ و گفتن شعر و کلنجاررفتن ما با شعرایمان. خیلی جالب است. اثر خوب در زمینه شعر و آهنگ واقعا کار می برد. حالامحصول کار ممکن است یک آسیبی هم داشته باشد و انتقادی هم به دنبالش داشته باشد. گرچه معتقدم اتفاقا ما باید کاری کنیم که راه انتقاد باز بشود.
    تاریخ عملاً از زبان منبری و مداح برای مخاطب روایت می شود حالااین که مداح یا منبری برداشت ها و زبان حال ها را بیشتر بگوید آیا این خطر را ندارند که تاریخ را عملاً در ذهن مخاطب تحریف کند؟ حد و حدود این ها کجاست؟
    حد و حدودش عقل است.البته نمی توان برایش فرمول چید. آقا می فرمایند عقلانی باشد. عقل می گوید اگر یک بچه سیلی بخورد، صورتش کبود می شود؛ جایی هم ننوشته. از طرف دیگر اگر بخواهیم عین مقتل را بخوانیم، یک نفر هم از این جا سالم بیرون نمی رود. واقعاً مقتل را فقط می توان توضیح داد. زبان حال را می شود تشریح کنیم اما آن هم تا یک حدی.
    شما الان نه خوشحالی نه راحت؛ چون قیافه ات، زبان حالت دارد این را می گوید، لبخندی که الآن زدی، من درون شما را متوجه شدم. این هم حال شماست. حرفی هم نمی زنی اما من می فهمم. یک نفر دستش را که مدام روی دست می گذارد، یعنی من ناراحت هستم. وقتی کف دستش را به هم می زند، زبان حالش می گوید خوشحالم. اما همین زبان حال و تشریح موضوع هم اندازه دارد. مثلاً امشب، شب ورودیه است. من می بینم حضرت زینب(س) با چه وقاری از محمل پایین می آید و در ذهن خودم این صحنه را تشریح می کنم. چیزی هم که خلاف شان اهل بیت (ع) نباشد آقا فرمودند دال بر نبودنش نیست. نمی توانیم بگوییم نبوده! اگر جایی هم ننوشته باشد اما شان اهل بیت(ع) را جا به جا نکند، دلیل بر این که نیست، نیست و می شود به عنوان زبان حال آن را خواند.
    می دانیم مداح اگر قرار باشد عین مطلب را بگوید، با مردم عادی فرقی ندارد. هنری خواندن مداح به چیست؟ پیرایه های هنری را چگونه انتخاب می کنید؟
    این یک توضیح خیلی جالب دارد. جسارت نشود به خواننده هایی که با ساز یا در استودیو می خوانند. اما در استودیو یک کاری می خوانند پنج دقیقه، با ساز، خلاها را هم با ساز پر می کنند. یک بار نشد، بار دوم، سه بار نشد، بار دهم و... آن قدر می خوانند تا یک کدامش درست دربیاید. بعد هم این قطعات را که جداگانه اجرا شده می چسبانند به هم و یک آهنگ می گذارند رویش. بعد آهنگساز یا تدوینگر یا کارگردان آلبوم کار را ویرایش می کنند. صدایی که از حنجره خواننده در می آید، از چندین فیلتر صوتی عبور می کند تا می شود این صدای شفاف که ما می شنویم. اگر همان خواننده ای که اینقدر زیبا می خواند، در تشییع جنازه یکی از شعرا یا خوانندگان در هوای آزادو در بیرون استودیو بخواند، همه می گویند این همان صداست؟!
    حالایک مداح را در نظر بگیرید. خواننده استدیویی پنج دقیقه می خواند ما یک ساعت می خوانیم. او با آهنگ و ساز می خواند، من با آهنگ صدای مستمع، او دستش باز است برای این که هر عبارتی بیاورد ولی ما از یک فضای محدود می توانیم واژه مان را انتخاب کنیم. او روی این پنج دقیقه یک سال کار کرده تا دوازده قطعه پنج دقیقه ای آلبومش را داده بیرون که می شود شصت دقیقه. من یک شب روی این آلبوم در محرم کار کرده ام. البته کار عقبه دارد؛ یعنی آهنگ هایم را ساخته ام و شعرهایم را گفته ام یا گرفته ام. اما برای تمرینش گاهی حتی یک شب هم وقت ندارم. این هنر است. البته مثل هر هنر دیگری این هنر هم برای خودش ساز و کارهایی دارد. آقا فرمودند هنرمندانه بخوانید؛ بروید به این جا برسید. بقیه اش را ما باید خودمان بفهمیم. اگر عشق و تقوی - من که ندارم - نباشد، مداح هر چه تلاش کند به این معیارهای هنری هم نمی رسد. این هنر با عشق و تقوی آمیخته است. شاید من فلان گریزم را از پیش آماده کرده باشم ولی چون آماده بوده از همان جا هم می روم بیرون و گاهی وسط شعر از یک دروازه بزرگ گریز و اشک، رد می شوم و حواسم نیست. گاهی مداح می خواهد از همان دری که خودش انتخاب کرده بیرون برود اما اگر سه چهار بیت شعرش را هم نخواند و برود به این فضا جدید، از معنوی هم اثرگذارتر است...

پایگاه اطلاع رسانی خیمه دل سوختگان   http://hajmahmoodkarimi.mihanblog.com

بازخوانی عهدنامه ننگین گلستان

ریشه تحمیل چنین معاهده ای به وصیت‌نامه شوم پتركبیر بازمی گردد. او در بخشی از وصیت‌نامه خود نوشته بود: «سرزمین قفقاز رگ حساس ایران است. همین كه نوك نیشتر استیلای روسیه به آن رگ برسد، فوراً خون ضعف از دلِ ایران بیرون خواهد رفت و چنان ناتوان خواهد شد كه هیچ پزشك حاذقی نتواند آن را بهبود بخشد...»

بیستم مهرماه سالروز انعقاد عهدنامه ننگین گلستان است. پیرو این معاهده بخش بزرگی از شهرهای شمالی ایران تحت اشغال روسیه قرار گرفت و مناطقی چون قره باغ، گنجه، خانات موشكی، شیروان، قوبا، دربند، باكو و . . . از ایران جدا شد. ریشه تحمیل چنین معاهده ای به وصیت‌نامه شوم پتركبیر بازمی گردد. او در بخشی از وصیت‌نامه خود نوشته بود: «سرزمین قفقاز رگ حساس ایران است. همین كه نوك نیشتر استیلای روسیه به آن رگ برسد، فوراً خون ضعف از دلِ ایران بیرون خواهد رفت و چنان ناتوان خواهد شد كه هیچ پزشك حاذقی نتواند آن را بهبود بخشد...»

نوادگان پتركبیر در اجرای وصیت‌نامه پدربزرگ، جنگ‌های روس با ایران را به راه انداختند و این چنین بخشهای بزرگی از سرزمین ایران تحت اشغال روسیه قرار گرفت. در نتیجه تجاوزگریها و اشغالگریهای روسیه، عهدنامه‌ای ننگین در روستای گلستان نوشته شد (1192 شمسی) و آهنگ جدایی نواخته گردید.

متن كامل معاهده گلستان

این قرارداد در زمان سلطنت فتحعلیشاه و میان ایران و روسیه منعقد شده است.

● متن معاهده گلستان

اعلیحضرت قضا و قدرت، خورشید رایت، پادشاه جم جاه و امپراطور عالی دستگاه ممالک بالاستقلال کل ممالک آمپیریه روسیه و اعلیحضرت قدر قدرت، کیوان رفعت، پادشاه اعظم سلیمان جاه، ممالک بالاستقلال کل ممالک شاهانه ایران به ملاحظه کمال مهربانی و اشفاق علیٌتین که در ماده اهالی و رعایای متعلقین دارند رفع و دفع عداوت و دشمنی که بر عکس رأی شوکت آرای ایشان است طالب و به استقرار مراتب مصالحه میمونه و دوستی جواریت سابقه مؤکده را در بین الطرفین راغب می باشند، با حسن الوجه رأی علیٌتین قرار گرفته در انجام این امور نیک و متصوٌبه از طرف اعلیحضرت قدر قدرت پادشاه اعظم بالاستقلال کل ممالک روسیٌه به عالیجاه معلٌی جایگاه جنرال لیوتنال سپهسالار روسیٌه و مدیر عساکر ساکنین جوانب قفقازیٌه و گرجستان، ناظم امور و مصالح شهریه ولایات غوبرنای و گرجستان و قفقازیٌه و حاجی طرخان و کارهای تمامی ثغور و سرحدات این حدودات و سامان، امرفرمای عساکر سفاتین بحر خزر، صاحب حمایل الکساندر نویسکی ذی حمایل مرتبه اولین آنٌای مرتبه دار رابع عسکریه مقتدره حضرت گیورکی، صاحب نشان و شمشیر طلا المرقوم به جهت«رشادت و بهادری» نیکلای رتیش چف اختیار کلی اعطا شده و اعلیحضرت قدر قدرت والا رتبت، پادشاه اعظم، مالک بالاستقلال کل ممالک ایران هم عالیجاه معلی جایگاه، ایلچی بزرگ دولت ایران که مأمور دولتین روم و انگلیس بودند، عمده الامرا و الاعیان، مقرب درگاه ذی شأن و محرم اسرار نهان و مشیر اکثر امور دولت علیٌه ایران از خانواده و دودمان وزارت و از امرای واقفان حضور در مرتبه دویم آن، صاحب شوکت عطایای خاص پادشاهان خود از خنجر و شمشیر و کارد مرصع و استعمال ملبوس ترمه و اسب مرصع یراق میرزا ابوالحسن خان را که در این کار مختار بالکل نموده اند حال در معسکر روسیه و رودخانه زیوه من محال گلستان متعلقه ولایات قراباغ ملاقات و جمعیت نمودند. بعد از ابراز و مبادله مستمسک مأموریت و اختیار کلی خود به یکدیگر و ملاحظه و تحقیق امور متعلق به مصالحه مبارکه به نام پادشاهی عظام قرار و به موجب اختیار نامجات طرفین، قیود و فصول و شروط مرقومه را الی الابد مقبول و منصوب و استمرار می داریم:

▪ فصل اول

بعد از این، امور جنگ و عداوت و دشمنی که تا حال در دولتین علیتین روسیه و ایران بود به موجب این عهدنامه الی الابد مقطوع و متروک و مراتب مصالحه اکید و دوستی و وفاق شدید در بین اعلیحضرت قضا قدرت، پادشاه اعظم امپراطور مالک بالاستقلال کل ممالک روسیه و اعلیحضرت خورشید رایت، پادشاه دارا شوکت ممالک ایران و وارث و ولیعهدان عظام و میانه دولتین علیتین ایشان پایدار و مسلوک خواهد بود.

▪ فصل دوم

چون پیشتر به موجب اظهار و گفتگوی طرفین قبول و رضا از جانبین دولتین شده است که مراتب مصالحه در بنای اسطاطوسکوادپریز ندیم یعنی طرفین در هر وضع و حالی که الی قرارداد مصالحه الحالیه بوده است از آن قرار باقی و تمامی الکای ولایات خوانین نشین که تا حال در تحت تصرف هر یک از دولتین بوده کماکان در تحت ضبط و اختیار ایشان بماند، لهذا در بین دولتین علیتین روسیه و ایران به موجب خط مرقومه ذیل سنور و سرحدات مستقر تعیین گردیده از ابتدای اراضی آدینه بازار به خط مستقیم از راه صحرای مغان تا به معبر یدٌی بلوک رود ارس و از بالای کنار رود ارس تا ایصال و الحاق رودخانه کپنک چای به پشت کوه مقری و از آن جا خط حدود سامان ولایات قراباغ و نخجوان از بالای کوههای آلداگوز به دره لکر می رسد و از آنجا به سرحدات قراباغ و نخجوان و ایروان و نیز رسدی از سنور گنجه جمع و متصل گردیده، بعد از آن حدود مزبوره که ولایت ایروان و گنجه و هم حدود قزاق و شمس الدین لو را تا به مکان ایشیک میدان مشخص و منفصل می سازد و از ایشیک میدان تا بالای سر کوههای طرف راست طرق و رودخانه های حمزه چمن و از سر کوههای پنبک الی گوشه حدود محال شوره گل و از گوشه شوره گل از بالای کوه برفدار آلداگوز گذشته از سر حد محال شوره گل و میانه حدود قریه سدره وارنیک به رودخانه آرپه چای ملحق و متصل شده معلوم و مشخص می گردد و چون ولایات خوانین نشین طالش در هنگام عداوت و دشمنی دست به دست افتاده، لهذا به جهت زیاده صدق و راستی حدود ولایات طالش مزبوره را از جانب انزلی و اردبیل بعد از تصدیق این صلحنامه از پادشاهان عظام، معتمدان و مهندسان مأمور که به موجب قبول و وفاق یکدیگر و به معرفت سرداران جانبین، جبال و رودخانه ها و دریاچه و امکنه و مزارع طرفین تفصیلاً تجدید وتمیز و تشخیص می سازند آن را نیز معلوم و تعیین ساخته آنچه در تحریر این صلحنامه در دست و در تحت تصرف جانبین باشد معلوم نموده، آن وقت خط حدود ولایت طالش نیز بر اسطاطوسکوادپریز ندیم مستقر و معین ساخته هر یک از طرفین آنچه در تصرف دارد بر سر آن باقی خواهد ماند و همچنین در سرحدات مزبوره فوق اگرچیزی از خط طرفین بیرون باشد معتمدان و مهندسان مأموره طرفین هر یک طرف موافق بیرون باشد معتمدان و مهندسان مأموره طرفین هر یک طرف موافق اسطاطوسکوادپریز ندیم رضا خواهد داد.

▪ فصل سوم

اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه اعظم مالک بالاستقلال کل ممالک ایران به جهت ثبوت دوستی و وفاقی که به اعلیحضرت خورشید رتبت، امپراطور کل ممالک روسیه دارند به این صلحنامه به عوض خود و ولیعهدان عظام تخت شاهانه ایران ولایات قراباغ و گنجه که الآن موسوم به الیزابت پول است و الکای خوانین نشین شکی، شیروان، قوبٌه، دربند، بادکوبه و هر جا از ولایات طالش را با خاکی که الآن در تحت تصرف دولت روسیه است و تمامی داغستان، گرجستان، محال شوره گل، آچوق باش، کورنه، مینگرلی، آبخازی و تمامی الکا و اراضی که در میانه قفقازیه و سرحدات معینه الحاله بوده و نیز آنچه از اراضی دریای قفقازیه الی کنار دریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به ممالک آمپیریه روسیه می داند.

▪ فصل چهارم

اعلیحضرت خورشید رایت، امپراطور قدر قدرت، پادشاه اعظم ممالک ایران به جهت اثبات این معنی که بنابر همجواریت طالب و راغب است که در ممالک شاهانه ایران مراتب استقلال و اختیار پادشاهی را در بنای اکید مشاهده و ملاحظه نمایند، لهذا از خود و از عوض ولیعهدان عظام اقرار می نمایند که هر یک از فرزندان عظام ایشان که به ولیعهدی دولت ایران تعیین می گردد هر گاه محتاج به اعانت و امدادی از دولت روسیه باشد مضایقه ننماید، تا از خارج کسی نتواند دخل در مملکت ایران نماید و به امداد و اعانت روس دولت ایران مستقر و محکم گردد، و اگر در سر امور داخله مملکت ایران فیمابین شاهزادگان مناقشتی دولت روس را در آن میانه کاری نیست، تا پادشاه وقت خواهش نماید.

▪ فصل پنجم

کشتیهای دولت روسیه که برای معاملات بر روی دریای خزر تردد می نمایند به دستور سابق مأذون خواهند بود که به سواحل و بنادر جانب ایران عازم و نزدیک شوند و زمان طوفان و شکست کشتی از طرف ایران اعانت و یاری دوستانه نسبت به آنها بشود. کشتیهای جانب ایران هم به دستور سابق مأذون خواهند بود که برای معامله روانه سواحل روسیه شوند و به همین نحو در هنگام شکست و طوفان از جانب روسیه اعانت و یاری دوستانه درباره ایشان معمول گردد. کشتیهای عسکریه جنگی روسیه به طریقی که در زمان دوستی و یا در هر وقت کشتیهای جنگی دولت روسیه با علم و بیدق در دریای خزر بوده اند حال نیز محض دوستی اذن داده می شود که به دستور سابق معمول گردد و أحدی از دولتهای دیگر سوای دولت روس کشتیهای جنگی در دریای خزر نداشته باشد.

▪ فصل ششم

تمام اسرایی که در جنگها گرفته شده اند یا اینکه به اهالی طرفین اسیر شده از کریستیان و یا هر مذهب دیگر باشند می باید الی وعده سه ماه هلالی بعد از تصدیق و خط گذاردن در این عهدنامه از طرفین مرخص و رد گردیده هر یک از جانبین خرج و مایحتاج به اسرای مزبوره داده به قرا کلیسا رسانند و وکلای سر حدات طرفین به موجب نشر اعلامی که در خصوص فرستادن آنها به جای معین به یکدیگر می نمایند اسرای جانبین را باز دریافت خواهند کرد و آنانکه به سبب تقصیر یا خواهش خود از مملکتین فرار نموده اند، أذن به آن کسانی که به رضا و رغبت خود اراده آمدن داشته باشند داده شود که به وطن خود مراجعت نمایند، و هر کس از هر قومی چه اسیر و چه فراری که نخواسته باشد بیاید کسی را با او کاری نیست و عفو و تقصیرات از طرفین نسبت به فراریان اعطا خواهد شد.

▪ فصل هفتم

علاوه از قرار و اظهار مزبوره بالا رأی بیضا ضیای اعلیحضرت کیوان رفعت، امپراطور اعظم روسیه و اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه اعظم ممالک ایران قرار یافته که ایلچیان معتمد طرفین که هنگام لزوم مأمور و روانه دارالسلطنه جانبین می شوند بر وفق لیاقت رتبه امور، کلیه مرجوعه ایشان را حاصل و پرداخت و سجل نمایند و به دستور سابق وکلایی که از دولتین، بخصوص حمایت ارباب معاملات در بلاد مناسبه طرفین تعیین و تمکین گردیده زیاده از ده نفر عمله نخواهند داشت و ایشان به اعزاز شایسته مورد مراعات گردیده و به احوال ایشان هیچ گونه زحمت نرسیده، بل زحمتی که به رعایای طرفین عاید گردد و به موجب عرض و اظهار وکلای مزبوره رضای ستمدیدگان جانبین داده شود.

▪ فصل هشتم

در باب آمد و شد قوافل و ارباب معاملات در میان ممالک دولتین علیتیٌن اذن داده می شود که هر کس از اهالی تجٌار بخصوص به ثبوت اینکه دوست رعایا و ارباب معاملات متعلقه به دولت بهیه روسیه و یا تجار متعلق به دولت علیٌه ایران می باشند، از دولت خود یا از سر حدٌداران تذکره و یا کاغذ راه در دست داشته باشند، از طریق بحر و بر به جانب ممالک این دو دولت بدون تشویش آیند و هر کس هرقدر خواهد ساکن و متوقف گشته به امور معامله و تجارت اشتغال نمایند، و زمان مراجعت آنها به اوطان خود از دولتین مانع ایشان نشوند. آنچه مال و تنخواه از امکنه ممالک روسیه به ولایات ایران و نیز از طرف ایران به ممالک روسیه برند و به معرض بیع رسانند و یا معاوضه با مال و اشیاء دیگر نمایند، اگر در میان ارباب معاملات طرفین بخصوص طلب و غیره شکوه و ادعایی باشد به موجب عادت مألوفه به نزد وکلای طرفین یا اگر وکیل نباشد نزد حاکم آنجا رفته امور خود را عرض و اظهار سازد تا ایشان از روی صداقت، مراتب ادعای آنها را مشخص و معلوم کرده، خود و یا به معرفت دیگران قطع و فصل کار را ساخته نگذارند تعرٌض و زحمتی به ارباب معاملات عاید بشود.

در باب تجٌار طرف ممالک روسیه که وارد ممالک ایران می شوند مأذون خواهند بود که اگر با اموال و تنخواه خودشان به جانب ممالک پادشاهانه دیگر که دوست ایران می باشند بروند از طرف دولت ایران بی مضایقه تذکرات راه به ایشان بدهند و همچنین از طرف دولت روس در ماده تجارت اهالی دولت ایران که از خاک ممالک روسیه به جانب سایر ممالک پادشاهانه که دوست دولت روسیه باشند می روند، معمول خواهد شد.

وقتی که از رعایای دولت روسیه در زمان توقف و تجارت. در ممالک ایران فوت شده باشد اموال و املاک او در ایران بماند چون مایعرف او از مال رعایای دولت دوست است، لهذا می باید اموال مفوت به موجب قبض الوصول شرعی رد و تسلیم ورثه مفوت گردد و نیز اذن خواهد داد که املاک مفوت را اقوام او بفروشند، چنانکه که این معنی در ممالک روسیه و پادشاهان دیگر دستور و عادت بوده متعلق به هر دولت باشد مضایقه نمی نمایند.

▪ فصل نهم

باج و گمرک اموال تجار طرف دولت بهیه روسیه که به بنادر و بلاد ایران می آورند از یک تومان پانصد دینار در یک بلده گرفته از آنجا با اموال مزبوره به هر ولایت ایران بروند چیزی مطالبه نکرده و همچنین از اموالی که از ممالک ایران بیرون می آورند آن قدر گرفته زیاده به عنوان خرج و توجیه و تحمیل و اختراعات چیزی از تجار روسیه با شرٌ و شلتاق مطالبه نشود و به همین نحو در یک بلده باج و گمرک تجٌار ایران که به بنادر و ممالک روسیه می آورند و یا بیرون می برند به دستور گرفته، اختلافی به هیچ وجه نداشته باشند.

▪ فصل دهم

بعد از نقل اموال تجٌار به بنادر کنار دریا و یا آوردن از راه خشکی به بلاد سرحدات دولتین اذن و اختیار به تجٌار و ارباب معاملات طرفین داده شده که اموال خودشان را فروخته و اموال دیگر خریده و یا معاوضه کرده، دیگر از امنای گمرک و مستاجرین طرفین اذن نخواسته باشند، زیرا که بر ذمٌه امنای گمرک و مستأجرین لازم است که ملاحظه نمایند تا معطٌلی و تأخیر در کار ارباب معاملات وقوع نیافته، باج خزانه را از بایع یا از مبیع (یا از مشتری) هر نوع با هم سازش می نمایند بازیافت دارند.

▪ فصل یازدهم

بعد از تصدیق و خط گذاردن در این شروط نامه، وکلای مختار دولتین علیٌتین بلاتأخیر به اطراف جانبین اعلام و اخبار می نمایند و امر اکید بخصوص بالمرٌه ترک و قطع امور عداوت و دشمنی به هر جا ارسال خواهند کرد. شرط این شروط نامه الحاله که بخصوص استدامت مصالحه دائمه طرفین مستقر و دو قطعه مشروحه با ترجمان خطٌ فارسی مرقوم و محرٌر و از وکلای مختار مأمورین دولتین علیٌتین مزبوره بالتصدیق و با خطٌ و مهر مختم گردیده و مبادله با یکدیگر شده است می بایست از طرف اعلیحضرت خورشید رتبت. پادشاه اعظم، امپراتور اکرم، مالک کل ممالک روسیه و از جانب اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه والا جاه ممالک ایران به امضای خطٌ شریف ایشان تصدیق گردد و چون این صلحنامه مشروحه مصدٌقه می باید از هر دو دولت پایدار به وکلای مختار برسد، لهذا از دولتین علیٌتین در مدت سه ماه هلالی وصول گردد.

تحریرآ فی معسکر روسیه در رودخانه زیوه من محال گلستان متعلٌقه قراباغ به تاریخ بیست و نهم شهر شوال المکرم سنه یک هزار و دویست و هشت هجری نبوی مطابق دوازدهم ماه اکتوبر سنه یک هزار و هشتصد و سیزده عیسوی سمت تحریر رفت.

فرهنگستان هنر

    

    

مجموعه های مرتبط  با فرهنــگستان هنــــــــــــــر

    

    

اطـــــــــــــــــــــــلاعات علمـــــــــــــــــــــی هنـــــــــــــــــــــــری

ثبت نام آزمون کارشناسی ارشد 1390

  • مهلت ثبت نام : مهلت ثبت نام تا پایان روز بيست و پنجم  آبان  ماه 1390 می باشد
  • زمان توزیع کارت : جدول دریافت کارت متعاقبا از طریق سایت اعلام می شود
  • زمان برگزاری آزمون : زمان برگزاری آزمون بيست و  ششم و بيست و هفتم  و بيست  و هشتم بهمن ماه سال 90 می باشد
  • هر گونه سوال در مورد شرایط و ضوابط ثبت نام :  ا - ارتباط با بخش فني  2 - تماس با شماره تلفن های 71تا 6182169- 0261

    برای ثبت نام در آزمون کارشناسی ارشـــــد 139۰ کلیک کنید

    http://srv1000.sanjesh.org/regarshad91N/index.aspx

  • مراجع ثلاث; نگاهی به زندگی سه مرجع تقلید تأثیرگذار جهان تشیع

     

    مراجع ثلاث،عنوان كتابی است كه در آن سرگذشت زعیم حوزه علمیه قم بعد از وفات شیخ مؤسس، حضرت آیت الله حائری یزدی در خلال سال های 1315 الی 1323 بیان شده است كه در طی این هشت سال حضرات آیات، سید محمد تقی خوانساری، سید صدر الدین صدر و سید محمد حجت كوه كمری،علاوه بر سرپرستی حوزه علمیه قم به طور مشترك، هر یك متصدی مقام فتوا نیز بودند.

    مدارس قدیمی قم، توسط آیت الله حائری، در سال 1301 ساماندهی و با مدیریت ایشان حركت علمی جدیدی را آغاز كرد. ایشان با آینده نگری و توجه به سرنوشت حوزه، قبل از وفات، مدیران بعد از خود یعنی آیت الله حجت و آیت الله صدر را تعیین نمود كه در آینده و با پیوستن آیت الله خوانساری به آن ها حوزه علمیه به صورت مشترك اداره شد.

    با درگذشت آیت الله حائری در اوج قدرت رضاخانی و با وجود مشكلات فراوان اجتماعی و سیاسی در جامعه و با توجه به نقش تأثیرگذار حوزه در بقای اسلام در استبداد رضاخانی، موضع گیری این سه مرجع از اهمیت ویژه ای برخوردار بود كه بررسی این مواضع بخشی از كتاب را به خود اختصاص داده است كه از آن میان می توان به فتوای آیت الله خوانساری مبنی بر حرام بودن كشف حجاب و وجوب جلوگیری از آن از باب نهی از منكر و حمایت ایشان از آیت الله سید ابوالقاسم كاشانی در ماجرای ملی شدن صنعت نفت و هم چنین حمایت و پشتیبانی از فداییان اسلام اشاره كرد. در آن ماجرا بنا به گفته آیت الله سید حسن بدلا كه با مراجع ثلاث ارتباط نزدیكی داشته است، آیت الله خوانساری و آیت الله صدر آشكارا عملكرد این گروه را تأیید می كردند ولی آیت الله حجت درباطن، حامی این گروه بود و برحسب ظاهر از آن ها حمایت نمی كرد.

    این بنای مقدس، تأثیرات مهمی در بقا و گسترش اسلام در طول مدت استبداد و سلطه  بیگانگان در ایران از ابتدای تأسیس تا كنون داشته است و از مهم ترین ثمرات آن می توان به تربیت شخصیت های تأثیر گذار در تاریخ معاصر مانند حضرت امام خمینی (ره) و مبدل شدن این حوزه به بزرگ ترین مركزعلوم دینی در دنیا اشاره كرد.

    با شناخت این تأثیرات، ثمرات و مشكلات آن روزها همچون سركوبی حوزه توسط حاكمیت، معضلات سیاسی و اجتماعی حاصل از جنگ جهانی دوم و جریان های روشنفكری دگراندیش ضد دین می توان به اهمیت كار این سه مرجع كمتر شناخته شده پی برد كه با وجود تمام مشكلات و شرایط آن سال ها توانستند حوزه را از حوادث و خطرات موجود حفظ كرده و به میراثی گرانبها برای آیندگان تبدیل كنند.

    مؤلف با قلمی روان و ساده به طور مختصر در این كتاب به مشكلات پیش روی این سه مرجع در طول مدیریت و انتقال آن به آیت الله بروجردی اشاره می كند و طی آن از نقش تأثیرگذار امام خمینی (ره) برای انتقال آیت الله بروجردی به قم سخن می گوید كه معلوم نبود اگر این هجرت رخ نمی داد سرنوشت حوزه علمیه قم با آن شرایط چه می شد؟

    این كتاب كه توسط آقای مصطفی قلی زاده علیار جمع آوری شده است، در فصل اول به زندگی مختصر مراجع ثلاث پرداخته و در فصل دوم تاریخچه ای از سرگذشت حوزه علمیه قم از ابتدای تأسیس تا زعامت آیت الله بروجردی را بیان كرده است.

    این كتاب با طراحی و چاپی زیبا در 212 صفحه توسط مركز اسناد انقلاب اسلامی به زیور طبع آراسته شده است. چاپ اول آن در پاییز 1389 و شمارگان آن 1500 نسخه بوده است. شما می توانید با پرداخت 2400 تومان یك نسخه از آن را داشته باشید.

    برش هایی از كتاب:

    خوانساری بر اثر گلوله متجاوزان انگلیسی، از ناحیه پا به شدت مجروح گردید و به اسارت قوای تجاوزگر انگلیسی درآمد. او با اینكه زخمی بود، انگلیسی ها علی رغم وساطت و تلاش های علما و سیاسیون و افراد متنفذ عراقی، از آزاد كردنش خودداری كردند؛ زیرا خوانساری در مقاومت مجاهدان عراقی نقش تأثیرگذاری داشت و انگلیسی ها از او خشمگین بودند(صفحه 27).

    همین اخلاص و تقوای باطنی آیت الله حجت بود كه باعث شد وقتی آیت الله بروجردی به قم آمد با كمال فروتنی از ایشان استقبال كند و محل و ساعت درس خود را در اختیار او بگذارد و حتی در برابر چشم دیگر علما، فضلا و طلاب دست آیت الله بروجردی را ببوسد. با این كه او خود مرجعی بزرگ و مشهور بود و مقلدان فراوانی از او تقلید می كردند و سال ها قبل از آمدن آیت الله بروجردی در قم مرجعیت، زعامت، دفتر، تدریس و موقعیت ویژه داشت (صفحه 65).

    یك روز شخصی در حضور آیت الله صدر كه تعدادی از افراد نزدیك هم حاضر بودند، زبان به مذمت آن فقیه و مرجع بزرگ (آیت الله بروجردی) باز كرد و با زیركی گفت: « آقای صدر! آخر شما چرا این كار را كردید؟ (در استقبال و تأیید آیت الله بروجردی و واگذاری محل نماز جماعت خود به او پیشگام شدید و خود را فدای او كردید)» آیت الله صدر با هوشیاری و اخلاص تمام گفت: «من به یك چیز اعتقاد دارم و آن رهبری واحد است. هر كدام از آقایان (مراجع و علمای بزرگ) درس و بحث دارند، من اگر نشد كه نماز بخوانم توی خانه ام نماز می خوانم ولی این رهبری واحد [آیت الله بروجردی] را اگر دنبال كنیم به یك جایی می رسد كه یك كاری انجام بشود، اتحاد و همدلی به وجود می آید. من به این اتحاد خیلی علاقه دارم» (صفحه 158).

    سید علی هاشمیان

    مرکز اسناد انقلاب اسلامی

    از زاویه ای دیگر; مسجد النبی(ص)

    بدون ترک گنه انتظار بی معناست ...

     

    :: الســــــلام علـــــیک یا حجـــــــة بــــــن الحســـــن ::

     

    بدون ترک گنه انتظار بی معناست

    امید دیدن روی نگار بی معناست

     

    تمام زنده دلی ها ز اشک نیمه شب است

    بدون فیض سحر درک یار بی معناست

     

    دگر به دوری آقا نموده ایم عادت

    وگرنه بر دل مجنون قرار بی معناست

     

    خزان عمر رسید و بهار ما نرسید

    تمام عمر بدون بهار بی معناست

     

    بهار زندگی ما رضایت یار است

    وگرنه گردش لیل و نهار بی معناست

     

    برای مستی دل می کشیم ناز تو را

    میان میکده داد و هوار بی معناست

     

    پیاله ام شده خالی ولی یقین دارم

    گلایه در حرم سفره دار بی معناست

     

    سلام بر شهدایی که بی نشان رفتند

    برای کشته زهرا (س) عزا بی معناست

     

    بیا و خرج زیارت به ما بده آقا

    برات دیدن کرب و بلا بده آقا 

     

    به نقل از:  پایگاه اطلاع رسانی خیمه دل سوختگان

    http://hajmahmoodkarimi.mihanblog.com

    دوسـت تـريـن اعـمـال نـزد خـداى عزوجل عملى است كه ...

    امـام بـاقـر (ع ) فـرمـود:

    دوسـت تـريـن اعـمـال نـزد خـداى عزوجل عملى است كه بنده آنرا ادامه دهد، اگر چه اندك باشد.

    " اصول كافى ج : 3 ص : 129 رواية :2 "

    لحظه فرود بوئینگ 727 هما

    http://img.irna.ir/1390/13900815/30650448/30650448-1864386.jpg

    كاپیتان "هوشنگ شهبازی" خلبان پرواز 743 هواپیمایی جمهوری اسلامی كه در ساعت 11.50 دقیقه  26 مهرماه ۱۳۹۰ مسكو را به مقصد فرودگاه بین المللی امام خمینی ترك كرده بود ، به هنگام فرود در فرودگاه امام خمینی متوجه باز نشدن چرخ جلو هواپیما شده و با اجرای دستور العمل های مقرر در نهایت بدون اینكه چرخ دماغه بوئینگ 727 باز شود این هواپیما را به سلامت در فرودگاه مهرآباد بر زمین نشاند.

    این اقدام كاپیتان شهبازی با انعكاس گسترده ای در رسانه های داخلی و خارجی مواجه شد. 80 درصد از مسافران این پرواز روس و بقیه ایرانی بودند.

    غبار روبی ضریح مطهر امام رضا (ع) توسط مقام معظم رهبری در اواخر دهه پنجاه شمسی

    تصاویری دیده نشده از غبار روبی ضریح مطهر حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام توسط مقام معظم رهبری در اواخر دهه پنجاه شمسی

    گفتگو با كارگردان فيلم «شكارچي شنبه»

    خبرگزاری فارس: اکران رایگان «شکارچی شنبه» در فرهنگسرای بهمن

    اطلاعاتی درباره "شکارچی شنبه”

    فیلم "شکارچی شنبه” به کارگردانی پرویز شیخ طادی و با بازی بازیگرانی چون دارین حمسه، آریه سوکیاسیان، علی نصیریان، امیریل ارجمند، مهدی فقیه و محمود راسخ‌فرد، و با تهیه کنندگی موسسه شهید آوینی از ۲۰ مهر در سینماهای کشور اکران شده است.

    ماجرای این فیلم بر این اساس است که در یک بندرگاه اسرائیل، زنی یهودی که پس از مرگ همسرش، با یک مرد مسیحی ازدواج کرده است، کودک ۸-۷ساله خود را در پی اقدامات حقوقی و اصرارهای زیاد پدربزرگش (علی نصیریان) برای مدت کوتاهی به وی می‌سپارد. پدربزرگ کودک که یکی از سران جریان فکری صهیونیسم است در جواب نگرانی‌های مادر، وعده می‌دهد که او یک ماه بیشتر اینجا نمی‌ماند و پس از آن، کودک با اراده خود هرکجا که خواست می‌تواند برود.

    این فیلم ماجرای استحاله فکری و ذهنی این کودک و حرکت از فطرت پاک انسانی تا تبدیل شدن به موجودی خشن، خطرناک و خونریز است.فيلم «شكارچی شنبه» يكی از آثار استراتژيك سينمای ايران است. اين فيلم عمق تفكرات و اهداف مكتب ضدانسانی صهيونيسم را نشانه رفته و واقعيت‌هايی را از درون رژيم صهيونيستی بازگو می‌كند. به بهانه اكران عمومی فیلم شكارچی شنبه گفتگوی نشریه صبح صادق را با كارگردان آن «پرويز شيخ طادی» در ذیل می‌خوانيد.

    * داستان فيلم «شكارچي شنبه» تا چه حد با واقعيات تطابق دارد؟ 

    آنچه در فيلم «شكارچي شنبه» به نمايش درآمده است گوشه اي از واقعيات مربوط به صهيونيسم است. اتفاقات درون اين فيلم، تنها بخشي بسيار كوچك و شايد در حدود يك پنجاهم واقعيت صهيونيسم و آن هم به صورت تلطيف شده است. 

    * آيا براي ساخت اين فيلم تحقيق و پژوهش نيز انجام داديد؟ 

    بله، حدود ۱۲ سال است كه به اين موضوع علاقه مند شده ام و درباره آن تحقيق مي كنم. براي ساخت فيلم «شكارچي شنبه» نيز سفري سه ماهه به كشور لبنان داشتم و مجموعه اي از اطلاعات را به دست آوردم كه مرا موظف كرد تا به هر نحوي كه شده اين فيلم را جلوي دوربين ببرم. تا پيش از سفر به لبنان و گردآوري اطلاعات لازم درخصوص تهيه اين فيلم تبليغات داخل كشور بر ضد اين رژيم سراسر جعلي را سياسي و مقداري همراه با بزرگ نمايي قلمداد مي كردم، ولي پس از سفر به لبنان و ديدار و گفتگو با كارشناسان و جمع آوري اطلاعات و منابع لازم پيرامون اين رژيم غاصب، به ماهيت حقيقي و واقعي آنها پي برده و از شدت سنگيني وقايع دچار كسالت شدم. 

    * برخي معتقدند كه «شكارچي شنبه» يك فيلم ضديهود است و تمايزي ميان صهيونيست ها و پيروان حضرت موسي(ع) قایل نيست، آيا اين نقد را قبول داريد؟ 

    اتفاقاً به نظر من اين فيلم به نفع يهوديان است، زيرا درباره يك شخصيت خاخام يهودي است كه براي منافع رژيم صهيونيستي و كشتار ساير انسان ها و بخصوص فلسطيني ها دست به تحريف دين يهود و تغيير شكل آن مي زند. 

    * چرا خاخام فيلم شما تا اين حد به نيروهاي القاعده و وهابيت شباهت دارد؟

    با دقت در رفتارهاي صهيونيست ها و يهوديان افراطي، اشتراكاتي را ميان اعمال آنها با وهابيان ديدم، به طوري كه مي توانيم از اين رفتارها با عنوان طالبانيسم يهودي ياد كنيم. افراد مذهبي رژيم صهيونيستي همانند طالبان كه قتل شيعيان را حلال مي دانند، ريختن خون فلسطيني ها را مباح ارزيابي مي كنند. در حقيقت، طالبانيسم، ريشه‌ای از صهيونيسم بوده و زاییده يك تفكر هستند و هدف آنها ايجاد اختلاف در ميان كشورها است. صهيونيسم و سران افراطي و جنايتكار آن غير از نژاد يهود را انسان ندانسته و به اين ترتيب ريختن خون آنها را مباح مي دانند. اين رژيم در قالب استفاده از چهره اي مذهبي و تكيه بر «تورات» و «تلموت» و با تغيير و سوءاستفاده از آنها در راستاي اهداف خود حركت مي كنند. 

    * شايد براي اولين بار در سينماي ايران در اين فيلم، چهره اي بسيار متفاوت از يك كودك به نمايش درآمده است؛ كودكي كه اسلحه به دست مي گيرد و همنوعان خود از جمله پدربزرگش را به قتل مي رساند، آيا اين مساله تأثير منفي ندارد؟
     
    كاراكترهاي كودك در اين فيلم، حضور بسيار پررنگي دارند، اما اين فيلم براي كودكان تناسبي ندارد. كودك، نماد فطرت پاك انسان است كه در فيلم «شكارچي شنبه» به واسطه يك صهيونيست نژادپرست، اين فطرت پاك، كاملاً دگرگون مي شود. ما مجبور بوديم براي معرفي ماهيت صهيونيست ها اين صحنه ها را نمايش دهيم. ضمن اينكه اين خشونت، همان طور كه گفتم، بخش بسيار كوچك و قابل نمايش جنايات صهيونيست ها است. بدون شك بسياري از واقعيت هاي مربوط به اين رژيم قابل نمايش نيستند. 

    * «شكارچي شنبه» فيلم خوش ساختي است كه با وجود مضمون سياسي و خاص خود، با مخاطب ارتباط برقرار مي كند، چگونه توانستيد به اين موفقيت برسيد؟ 

    در انتخاب عوامل فيلم، دو شاخص تعهد و تخصص ملاك بود. از همه تخصص ها به نحو احسن و در حد سينماي ايران استفاده شد. تا جاي ممكن از همه تكنيك هاي موجود استفاده شد. همچنين تلاش كرديم تا زبان و لحن فيلم براي مخاطب قابل فهم و هضم باشد تا سواي از محتوا، يك ساختار جذاب و قابل قبول هم رقم بخورد. 

    * شيوه عمل شما در نگارش فيلمنامه و سپس تبديل كردن فيلمنامه، به فيلم چگونه است؟ 

     بيشتر كارها را در همان مرحله پيش توليد انجام مي دهم. قبل از نگارش فيلمنامه تحقيق و پژوهش گسترده انجام مي شود كه از دل اين تحقيقات، موضوع به دست مي آيد و از آن هم داستان اوليه شكل مي گيرد. پس از نگارش اوليه داستان، مشاوره مي گيرم. بعد از آن شروع به مرور و بررسي منطق هاي داستان مي كنم و سپس تك تك شخصيت ها واكاوي مي شوند. مرحله بعدي كار، فكر درباره طراحي صحنه، صدا، لوكيشن و ... است كه به صورت ريز به ريز روي آنها كار مي شود. به اين ترتيب قبل از آغاز تصويربرداري، چندين جزوه، ضميمه فيلمنامه مي شود. اين مرحله حدود يك سال به طول مي انجامد. با توجه به اين كارها، مرحله توليد فيلم بسيار سريع و در كوتاه مدت انجام مي شود. 

    * چرا در سينماي ايران فيلم هاي آگاه كننده و روشنگري چون «شكارچي شنبه» بسيار كم ساخته مي شود؟ 

     متأسفانه مديران فرهنگي و هنرمندان ما نگاه به بيرون ندارند و چشمان خود را بسته اند. ما در بخش فرهنگ نياز به بيداري اسلامي داريم و بايد يكي ما را تكان دهد. يك مساله بسيار مهم اين است كه هنرمندان، سربازان فرهنگي ما هستند و بايد در مقابل تجاوزهاي فرهنگي دشمنان بايستند و جواب دهند، اما اين سربازها امروز خاموش هستند و سرگرم چيزهايي شده اند كه در شأن ما نيست. حداقل دو دهه است كه مرزهاي فرهنگي ما مورد تهاجم دشمن قرار گرفته است. سربازان دفاع از اين مرزها هنرمندان هستند. سكوت و كم كاري هنرمندان در دفاع از مرزهاي فرهنگي درست مانند اين است كه مرزهاي جغرافيايي يك كشور مورد حمله قرار گيرد و سربازانش دفاع نكنند. اگر دفاع نكنند، خيانت مي كنند. آن هم در شرايطي كه دشمن از هر وسيله اي استفاده مي كند تا موجب انهدام فرهنگي كشور ما شود. اي كاش نهادهايي چون خانه سينما و معاونت سينمايي و ... به جاي رو در روي هم قرار گرفتن، حواسشان به حملات بيروني هم بود. اول بايد از بيرون مراقبت كرد. چه بسا با مراقبت هاي بيروني، بسياري از مشكلات دروني هم برطرف شود. فقط كافي است كه از دشمنان افشاگري و پرده برداري كنيم. براي من بسيار عجيب بود كه مسوولان سينمايي براي ساخته شدن قسمت هاي بعدي اين فيلم پا پيش نگذاشتند. اين درحالي است كه اگر چند فيلم عليه صهيونيست ها بسازيم و نمايش بدهيم، آنها مجبور به عقب نشيني خواهند شد.

    گفتگو از: حسين كارگر

    بدون شرح

    و اگر او نبود...

    داستانكی به بهانه تصویب ننگین لایحه كاپیتولاسیون توسط مجلس شورای ملی در سال 1343

    تق ... تق ... تق!
    و دادگاه مثل همیشه رسمی بود كه آقای قاضی چند بار با آن پتك مخصوصش بر سر میز كوبید؛ آقای دادستان، خانم سودابه كمالی را به عنوان شاهد به جایگاه احضار كرد:

    «خانم سودابه كمالی، شما به عنوان شاهد باید سوگند یاد كنید كه غیر از حقیقت چیزی نگویید و همچنین تعهد نمایید تا سخنانتان به عنوان همسر مقتول مغرضانه نباشد.»

    سودابه، با چشمانی كه از شدت بغض و زور جلوگیری از شكستن و طغیان آن به سرخی می زد، سرش را به علامت تایید تكان داد.

    دادستان از وی خواست تا آنچه در شب حادثه دیده است را یك بار دیگر توضیح دهد. و چقدر برایش سخت بود كه داستان غم بار از دست دادن بهترین رفیق و صمیمی ترین همسر عالم را برای چندمین بار تعریف كند:

    «آن شب... آن شب من و جواد از انتهای خیابان لاله زار، به سمت خانه پدر جواد می رفتیم. قصد داشتیم بخاطر مساعد بودن هوا چند دقیقه ای قدم بزنیم. كمی جلوتر، این آقا از یك مغازه مشروب فروشی با حالتی غیر طبیعی، بیرون آمد و سوار ماشینش شد...» و بغضش تركید.

    امتداد انگشت اشاره اش را كه می گرفتی، بدون هیچ مانعی می رسیدی به یك جوان درشت اندام با موهای حنایی كه ظاهرا ایرانی هم به نظر نمی رسید و با غرور به دادگاه نگاه می كرد. گویی خواب می بیند كه در جایگاه قاتل متهم است و خود از سرانجام رویایش مطلع!

    وكیل مدافع  سرباز آمریكایی، بی تابی  خانم كمالی را دلیلی قابل اتكا برای كم اعتباری شهادتش قلمداد كرد؛

    سودابه اما انگار اصلا توی باغ نبود واكنون تنها به معصومیت جوادش كه در روز خواستگاری لپهایش از خجالت گل انداخته بود، فكر می كرد.

    دادستان، بی اجازه از روی صندلی اش برخاست و فریاد زد:‌«آقای قاضی، اعتراض دارم»والبته این تنها كار مثبتی بود كه از ابتدای داد گاه انجام داده بود.

    وخانم كمالی ادامه داد و تعریف كرد كه چگونه آن آمریكایی معلوم الحال با آن ماشین آنچنانی اش، جوادش را مثل یك مورچه بی دفاع له كرد؛ پس از آن دادگاه روال عادی و قانونی اش را پی گرفت و در آخر همانطور كه انتظارش می رفت، متهم، بی گناه شناخته شد و به موجب تصویب قانون جدید مجلس برای تكمیل پرونده یا همان گذراندن بهتر تعطیلات به آمریكا رفت.

    و این تمام معنای كاپیتولاسیون بود!

    سید حسین موسوی

    بررسی اجمالی مواضع سازمان ملل متحد در قبال جنگ ایران و عراق

     

    قطعنامه 598 نقطه عطفی در روند مواضع شورای امنیت سازمان ملل در قبال جنگ ایران و عراق به شمار می­رود؛ و نظر به اینكه شورا در مقدمه قطعنامه، بر تصمیم خود نسبت به خاتمه عملیات نظامی بین ایران و عراق تاكید و به قطعنامه به ماده 39 و 40 اشاره دارد، از جنبه توصیه‏ای خارج و حالت آمرانه به خود گرفت. همچنین از آنجا كه قطعنامه بخش مهمی از خواسته­های به حق ایران بویژه در خصوص تعیین متجاوز و مسئله پرداخت غرامت را در بر می­گرفت و عراق نیز مایل به پایان جنگ بود، نهایتاً از سوی طرفین مورد پذیرش قرار گرفت.

    در این مجال كوتاه تلاش بر آن است تا به اختصار مهمترین مواضع سازمان ملل متحد پیرامون مسئله جنگ ایران و عراق، در قالب بیانیه ها و قطعنامه­های شورای امنیت، مورد بررسی قرار گیرد:

    بیانیه 23 سپتامبر 1980(1 مهر 1359): یك روز پس از حمله عراق به ایران، جلسه شورای امنیت برای«مشاوره غیر رسمی» تشكیل شد و شورا با صدور بیانیه‏ای اولین موضعگیری خود را در قبال جنگ تحمیلی‏ اعلام نمود. بیانیه به این شرح است: اعضای شورا پس از مشورت با یكدیگر،عمیقا نگران آن هستند كه این برخورد می‏تواند به‏طور جداً فزاینده‏ای گسترش یابد. لذا از ایران و عراق می‏خواهند، به عنوان‏ اولین قدم به سوی راه حل منازعه، از كلیه اقدامات مسلحانه و همه اعمالی كه‏ ممكن است وضعیت خطرناك قبلی را وخیم‏تر كند دست بردارند و اختلافات خود را از طریق صلح‏آمیز حل نمایند.

    قطعنامه 479(28 سپتامبر  1980 /6 مهر 1359): این قطعنامه دارای 5 ماده بود و موضوع جنگ را تحت عنوان وضعیت میان ایران و عراق، مورد بررسی قرار داد. در این قطعنامه، ضمن یادآوری تعهد كشورهای عضو به حل و فصل مسالمت‏آمیز اختلافات و عدم توسل به زور و مسؤولیت شورای امنیت در حفظ صلح و امنیت بین‏المللی و با ابراز تأسف عمیق از وضعیت رو به گسترش بین ایران و عراق، از طرفین خواست كه از به كار بردن بیشتر زور خودداری نموده و اختلاف خود را از طریق مسالمت‏آمیز حل نماید و نیز، از هر گونه پیشنهاد مناسبی كه می‏تواند منجر به صلح شود، استقبال كنند. همچنین از عموم كشورها تقاضا كرد كه از هرگونه اقدامی كه منجر به تشدید منازعه می‏شود، بپرهیزند. در ضمن، از كوششهای دبیر كل و مجددا از پیشنهادش در مورد به كارگیری «مساعی جمیله» برای حل وضعیت موجود بین ایران و عراق پشتیبانی كرد و از وی خواست نتایج اقدامات خود را ظرف مدت 48 ساعت به شورای امنیت گزارش دهد در پایان جلسه، رئیس تونسی شورای امنیت، منازعه بین ایران و عراق را یك تهدید واقعی برای صلح و امنیت بین‏المللی قلمداد نمود

    قطعنامه 514: پس از صدور قطعنامه 497، شورای امنیت در سكوتی سنگین و طولانی فرو رفت و این سكوت با پیش روی عراق در داخل خاك ایران، تحكیم مواضع آن و حتی حمله موشكی عراق به شهرهای ایران همراه بود. عملیات های بزرگ و پیروزمندانه ایران، شورای امنیت را مجبور كرد تا در 12 ژوئیه 1982 تشكیل جلسه دهد و قطعنامه 514 را صادر نماید. این شورا نگرانی خود را از به خطر افتادن صلح و امنیت ابراز كرد و از طرفین خواست تا آتش بس را قبول كنند و نیروهای خود را به پشت مرزهای شناخته شده بین المللی ببرند و گروهی از ناظران برای نظارت بر آتش بس تعیین شوند.

    قطعنامه 522: در این قطعنامه نیز شورای امنیت از گسترش مناقشه ابراز تأسف كرد و آتش بس و بازگشت به مرزهای بین المللی و مطالب قطعنامه های گذشته را تكرار نمود.

     قطعنامه 540: قطعنامه 540 شورای امنیت ضمن تأكید بر میانجیگری دبیركل سازمان ملل، عملیات نظامی علیه شهرها را محكوم كرد و از طرفین خواست امنیت آب راه های بین المللی در منطقه خلیج فارس را به خطر نیندازند. این قطعنامه هم توصیه­ای بیش نبود و چه بسا به دلیل سلسله عملیات بزرگی صادر شد كه دلیرمردان ایران با نام «والفجر» انجام می دادند.

    قطعنامه 552: در پی شكایت كشورهای حوزه خلیج فارس از حمله های ایران به كشتی های بازرگانی، كه در خلیج فارس رفت و آمد می­كردند، شورای امنیت قطعنامه 552 را صادر كرد و از طرفین درگیر در جنگ خواست این حملات را متوقف نموده و به حق آزادی كشتیرانی احترام بگذارند.

    قطعنامه 582: این قطعنامه چند روز پس از عملیات «والفجر 8» و تصرف شهر «فاو» صادر گردید و شورای امنیت با ابراز نگرانی نسبه به طولانی شدن درگیری و ابراز تأسف از ادامه منازعات، همان نكات قطعنامه­های گذشته را تكرار كرد كه فقط جنبه توصیه­ای داشتند.

    قطعنامه 588: مفاد این قطعنامه هم تكرار توصیه­های قطعنامه­های گذشته بود، كه پس از ردّ این قطعنامه از سوی ایران، شورای امنیت در بیانیه­ای، ضمن ابراز نگرانی از گسترش مخاصمات، از طرفین خواست قطعنامه­های 582 و 588 را اجرا كنند.

    قطعنامه 598: شورای امنیت، پس از مشورتهای فراوان در مورد پیش‏نویس مذكور، سرانجام در جلسه شماره 2750 مورخ 20 ژوئیه 1987 (29 تیر 1366 ) با تأكید بر مواد 39 و 40 منشور ملل متحد، مفصلترین، اجرایی‏ترین و آمرانه‏ترین قطعنامه خود در جنگ تحمیلی را تحت عنوان قطعنامه 598 به تصویب رساند. در مقدمه این قطعنامه بر لزوم اجرای قطعنامه 582 تاكید شد و از عدم توجه به درخواستهای گذشته‏ خود از سوی ایران و عراق و آغاز، ادامه، گسترش و تشدید منازعه و بمباران مراكز مسكونی غیر نظامی، حملات به كشتیها و هواپیماها، نقض قوانین بین‏المللی و كاربرد سلاحهای شیمیایی ابراز تأسف كرد و ضرورت اتمام اقدامات نظامی بین طرفین و ایجاد یك راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه و پایدار گوشزد گردید و مفاد منشور ملل متحد در مورد حل مسالمت‏آمیز اختلافات بین­المللی را یادآوری نمود. در بخش اجرایی قطعنامه، شورای امنیت، خواستار عقب‏نشینی نیروهای دو طرف به مرزهای شناخته شده بین‏المللی و رعایت آتش‏بس همه جانبه به عنوان نخستین گام‏در جهت حل و فصل مناقشه گردید و از طرفین خواست، بدون تأخیر، پس از برقراری آتش بس نسبت به اجرای آزادسازی اسرا اقدام نمایند و با دبیركل در تلاش به منظور اجرای قطعنامه و دستیابی به یك راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه و مورد قبول طرفین، همكاری می‏كنند. این قطعنامه از دبیر كل تقاضا كرد كه پس از مشورت با طرفین، زمینه‏های حل و فصل مناقشه را فراهم آورد. قطعنامه مزبور سه تیم كارشناسی را برای امور ذیل پیش بینی كرد:  1ـ نظارت، بررسی و تایید آتش بس و عقب نشینی  2ـ تعیین شروع كننده جنگ 3ـ مطالعه موضوع بازسازی .

    این قطعنامه نقطه عطفی در روند مواضع شورای امنیت سازمان ملل در قبال جنگ ایران و عراق به شمار می­رود؛ و نظر به اینكه شورا در مقدمه قطعنامه، بر تصمیم خود نسبت به خاتمه عملیات نظامی بین ایران و عراق تاكید و به قطعنامه به ماده 39 و 40 اشاره دارد، از جنبه توصیه‏ای خارج و حالت آمرانه به خود گرفت. همچنین از آنجا كه قطعنامه بخش مهمی از خواسته­های به حق ایران بویژه در خصوص تعیین متجاوز و مسئله پرداخت غرامت را در بر می­گرفت و عراق نیز مایل به پایان جنگ بود، نهایتاً از سوی طرفین مورد پذیرش قرار گرفت. 

    لادن اكبری

    مرکز اسناد انقلاب اسلامی

    اکران رایگان «شکارچی شنبه» در فرهنگسرای بهمن

    خبرگزاری فارس: اکران رایگان «شکارچی شنبه» در فرهنگسرای بهمن

     فیلم سینمایی «شکارچی شنبه» ساخته پرویز شیخ‌طادی است که در سال 1388 تولید شده و پس از دو سال توسط موسسه پخش فیلم جبرائیل در سینماهای مختلف کشور در حال اکران است.

    کارگردان این فیلم معتقد است: فیلم فراتر از اطلاعات عمومی است و وارد حوزه‌های بنیادین طالبانیسم صهیونیسم شده و از حقایقی که تا‌کنون آشکار نشده، پرده‌برداری کرده و ماهیت فکری این رژیم را افشا کرده است.

    در راستای چهل و یکمین جشنواره فیلم رشد، فیلم سینمایی «شکارچی شنبه» در فرهنگسرای بهمن اکران می‌شود.

    :: این فیلم در 10 و 12 آبان‌ماه در 2 سانس 12:30 و 18 به صورت رایگان اکران می‌شود ::

    متن کامل گزارش کمیسیون اصل ۹۰ درباره فساد 3000 میلیاردی

    خبرگزاری فارس: متن کامل گزارش کمیسیون اصل ۹۰ درباره فساد 3000 میلیاردی

    گزارش کمیسیون اصل نودم (۹۰) قانون اساسی درباره رسیدگی به پرونده سوءاستفاده کلان از نظام بانکی (گروه آریا)، به شرح زیر است:

    «حکومتی که مفتخر به الگو‌ساختن نظام علوی است، باید در همه حال تکلیف بزرگ خود را کم کردن فاصله طولانی خویش با نظام آرمانی علوی و اسلامی بداند، و این جهادی از سر اخلاص و همتی سستی‌ناپذیر می‌طلبد. جمهوری اسلامی که جز خدمت به مردم و افراشتن پرچم عدالت اسلامی، هدف و فلسفه ای ندارد نباید در این راه دچار غفلت شود، رفتار قاطع و منصفانه علوی را باید در مد نظر داشته باشد و به کمک الهی و حمایت مردمی که عدالت و انصاف را قدر می دانند تکیه کند... اگر دست مفسدان و سوءاستفاده‌کنندگان از امکانات حکومتی قطع نشود و اگر امتیازطلبان و زیاده خواهان پرمدعا و انحصارجو طرد نشوند، سرمایه‌گذار و تولیدکننده و اشتغال طلب، همه احساس ناامنی و نومیدی خواهند کرد و کسانی از آنان به استفاده از راههای نامشروع و غیرقانونی تشویق خواهند شد... به مسئولان خیرخواه در قوای سه گانه بیاموزید که تسامح در مبارزه با فساد به نوعی همدستی با فاسدان و مفسدان است، اعتماد عمومی به دستگاههای دولتی و قضایی در گرو آن است که این دستگاهها در برخورد با مجرم و متخلف، قاطعیت و عدم تزلزل خود را نشان دهند... دستی که می خواهد با ناپاکی در بیفتد باید خود پاک باشد و کسانی که می‌خواهند در راه اصلاح عمل کنند باید خود برخوردار از صلاح باشند... هرگونه اطلاع رسانی به افکار عمومی که البته در جای خود لازم است باید به دور از اظهارات نسنجیده و تبلیغات‌گونه بوده و حفظ آرامش و اطمینان افکار عمومی را درنظر داشته باشد.»
    (فرازهایی از فرمان ۸ ماده‌ای مقام معظم رهبری خطاب به سران قوای سه‌گانه - اردیبهشت ۱۳۸۰)

    در جلسه غیرعلنی و غیررسمی مورخ ۲۷/۶/۹۰ مجلس شورای اسلامی، با عنایت به وظیفه ذاتی کمیسیون اصل نودم(۹۰) قانون اساسی، بررسی و تهیه گزارش درباره فساد مالی و بانکی گروه امیرمنصور آریا برای تقدیم به مجلس شورای اسلامی، به این کمیسیون محول گردید.

    با انتخاب کارگروه ویژه در کمیسیون و بیش از ۳۶۰۰ نفرساعت کار فشرده و مطالعه و بررسی حدود ۶۵۰۰ صفحه اسناد و مدارک و تهیه سه جلد گزارش در سه سطح دسترسی، گزارش موضوع طی هفت جلسه طولانی در صحن علنی کمیسیون مورد بحث و بررسی قرار گرفت که خلاصه آن در پنج بخش تقدیم همکاران گرانقدر و ملت بزرگ ایران می گردد:

    بخش اول: معرفی اجمالی گروه امیرمنصور آریا
    بخش دوم: تخلفات صورت گرفته در نظام بانکی
    بخش سوم: اقدامات و هشدارها قبل از کشف تخلفات
    بخش چهارم: آسیب شناسی
    بخش پنجم: پیشنهادات

    شایان ذکر است این گزارش، صرفاً تسهیلات و اعتبارات دریافتی و اعتبارات اسنادی گشایش‌یافته برای گروه آریا را بر اساس اطلاعاتی که تا این تاریخ دریافت شده، مورد بررسی قرار داده است و تخلفات دیگر گروه مذکور در حوزه هایی مانند زمین‌خواری، سوءاستفاده از امکانات دولتی، فرار مالیاتی، ارائه صورت‌های مالی غیرواقعی جهت فریب سازمانها و نهادهای دولتی ذی‌ربط و ... در دست بررسی و پیگیری است.

    بخش اول- معرفی اجمالی گروه امیرمنصور آریا و شرح واقعه:
    آقای مه‌آفرید امیرخسروی به همراه دو برادر دیگر خود مهرگان و مرداویج در اوایل دهه ۸۰ (سالهای ۸۱-۸۰) کارخانه آب معدنی داماش را تاسیس و طی سالهای ۸۳-۸۲ چند کارخانه کوچک را هم در منطقه منجیل و لوشان راه اندازی می‌کنند. از اواخر سال ۱۳۸۳ به بعد و همزمان با آغاز طرح بنگاههای زودبازده، شرکت توسعه سرمایه گذاری امیرمنصور آریا را با سرمایه ثبت شده ۵۰ میلیون تومان تاسیس می‌کنند. در ادامه، این سرمایه به ۲۰۰ میلیارد تومان و بعداً در اواخر سال ۱۳۸۹ به ۵۰۰ میلیارد تومان افزایش می‌یابد. گروه مذکور از سال ۱۳۸۵ با هدف دریافت اعتبارات و تسهیلات از بانکهای کشور اقدام به تاسیس شرکتها و بنگاههای مختلف اقتصادی می نماید و چهار کارخانه بزرگ دولتی را با ارائه صورتهای مالی که برخی از آنها غیرواقعی است، از طریق سازمان خصوصی‌سازی خریداری می‌کند.

    گروه آریا پس از خرید سهام گروه ملی صنعتی فولاد ایران از سازمان خصوصی‌سازی، طی سال‌های ۱۳۸۸ تا مردادماه سال ۱۳۹۰ با مسئولین بانک صادرات شعبه گروه ملی اهواز تبانی نموده و نسبت به گشایش ۱۳۸ فقره اعتبارات اسنادی داخلی-ریالی جمعاً به مبلغ ۲۸۴۵ میلیارد تومان اقدام می‌کند که تنها ۳۳ فقره از آنها (به مبلغ ۶۳۱ میلیارد تومان) ثبت می‌گردد و ۱۰۵ فقره آن (به مبلغ ۲۲۱۴ میلیارد تومان) در دفاتر رسمی شعبه و سرپرستی بانک صادرات خوزستان ثبت نمی شود.

    از کل مبلغ مذکور ۵۲ فقره (به ارزش ۱۰۴۰ میلیارد تومان) تسویه شده و ۸۶ فقره (به ارزش ۱۸۰۵ میلیارد تومان) تسویه نشده، باقی مانده است.

    بانک ملی شعبه کیش با خرید دین ۲۱۹۹ میلیارد تومان و بانک سامان با خرید دین ۴۷۹ میلیارد تومان از اسناد اعتباری گشایش یافته بانک صادرات، بالاترین رقم را به خود اختصاص ‌داده‌اند.

    بر حسب اطلاعات واصله به کمیسیون، میزان وثائق گروه ملی صنعتی فولاد ایران نزد بانک صادرات شعبه گروه ملی در قبال تعهدات به مبلغ ۲۰۱۴ میلیارد تومان، جمعاً به ارزش ۴۰۴ میلیاردتومان است که ۷ درصد آن غیرمنقول، ۲۱ درصد ماشین‌آلات منصوبه و ۷۲ درصد سفته و چک می باشد.

    بنا به اظهار شفاهی رئیس کل بانک مرکزی، دارایی گروه آریا بیش از چهارهزار میلیارد تومان می‌باشد که جبران بدهی به نظام بانکی را می نماید. ضمناً بر اساس بررسی اولیة گردش وجوه دریافتی از نظام بانکی، بیشترین گردشِ اعتبارات دریافتی در داخل کشور صورت گرفته است (علی‌رغم ذی‌نفع واحد بودن و تبانی در گشایش اعتبار و اخذ تسهیلات).

    قابل ذکر است که بیش از ۶۰ درصد اعتبارات اسنادی یعنی حدود ۱۸۰۰ میلیارد تومان از ۲۸۰۰ میلیارد تومان، طی اسفندماه سال ۱۳۸۹ لغایت مردادماه سال ۱۳۹۰ گشایش شده است.

    انجام معاملات صوری با شرکتهای هم‌گروه، گشایش و تنزیل اعتبارات اسنادی در نظام بانکی، اخذ تسهیلات کلان، خرید زمین و کارخانجات برای تامین مالی تا جایی ادامه پیدا می کند که گروه مذکور با کسب مجوز ۲۷۶۷۷۳ مورخ ۱۴/۱۲/۸۹ از بانک مرکزی اجازه تاسیس بانک آریا را دریافت کرده و در تاریخ ۲۱/۱۲/۱۳۸۹ پذیره‌نویسی را در یکی از شعب بانک ملت به روش غیرمتعارفی شروع می کند.

    در تاریخ ۱۰ مردادماه سال جاری موضوع سوءاستفاده و تقلب گروه مذکور در گشایش اعتبارات اسنادی-ریالی مطرح و متعاقب آن رئیس هیات مدیره گروه ملی صنعتی فولاد ایران آقای مه‌آفرید امیرخسروی جهت مشخص شدن زوایای مختلف فعالیت این گروه و پیگیری های قانونی، در اختیار مراجع قضایی قرار می گیرد و سرانجام در تاریخ ۱۲/۰۷/۱۳۹۰ پس از طی یک فرایند طولانی، مجوز فعالیت بانک آریا در یکهزار و صد و بیست‌ و نهمین جلسه شورای پول و اعتبار لغو می گردد.

    بخش دوم – تخلفات صورت گرفته در نظام بانکی
    الف- تخلفات بانک صادرات
    ۱-اعطای اعتبارات بیش از حد مجاز
    علاوه بر اعطای تسهیلات بیش از رقم مجاز، اعتبارات اسنادی ثبت شده توسط بانک صادرات شعبه گروه ملی اهواز نیز بیش از حد مجازِ تعیین شده توسط کمیته عالی اعتبارات بانک بوده است و در اعطای تسهیلات، مقررات اعتبارسنجی مشتریان رعایت نشده و اطلاعات به بانک مرکزی نیز منعکس نگردیده است.

    ۲- عدم کفایت وثائق نسبت به تعهدات گروه آریا
    اولاً وثایق متناسب با تعهدات نیست. ثانیاً بیش از ۷۲ درصد آن چک و سفته می باشد.

    ۳- تبانی در گشایش اعتبارات اسنادی و عدم اعتبارسنجی مشتری

    ۱/۳- برخلاف بخشنامه های صادره، شماره پیگیری اعتبارات اسنادی گشایش شده از سامانه بانک مرکزی و یا سایت اینترنت بانک صادرات ( منوی اعتبارات اسنادی داخلی ریالی ) اخذ نشده و در دفتر اعتبارات نیز ثبت نگردیده است. و حتی در برخی موارد اعتبارات اسنادی با استفاده از پرفراژ و همچنین درج شماره تلفن های نمابر شرکت گروه ملی صنعتی فولاد ایران می باشد نه بانک صادرات.

    ۲/۳- در ترازنامه سال ۸۹ گروه ملی صنعتی فولاد ایران، میزان بدهی به بانک صادرات اهواز مبلغ ۷۱ میلیارد تومان قید شده لکن بدهی آن گروه تنها بابت اعتبارات اسنادی صوری مبلغ ۱۴۸۰ میلیارد تومان است که بیانگر پنهان کاری و تبانی شرکت با مسئول بانک صادرات گروه ملی اهواز است.

    ۳/۳- جمع کالای خریداری شده که در دفاتر منعکس گردیده مبلغ ۷۲۱ میلیارد تومان است در حالی که ۱۴۸۰ میلیاردتومان از اعتبارات اسنادی ریالی، با ارائه اطلاعات نادرست بابت خرید مواد اولیه گشایش شده است. ضمن اینکه طبق مدارک موجود شرکت فولادفام اسپادانا (که هم‌خانواده گروه امیرمنصور آریا بوده)، بر اساس مدارک غیرواقعی در سال ۸۹ مبلغ ۹۴۰ میلیارد تومان مواد اولیه به گروه ملی صنعتی فولاد ایران فروخته است.

    ۴-عدم اخذ کارمزد و پیش دریافت در ازاء گشایش اعتبارات اسنادی
    در قبال آن دسته از اعتبارات اسنادی گشایش شده که ثبت دفتر رسمی نشده، کارمزد و پیش‌دریافت از گروه ملی صنعتی فولاد ایران دریافت نگردیده و در دفاتر بانک ثبت نشده است. این امر بیانگر تبانی مسئول شعبه با مسئولین گروه ملی صنعتی فولاد ایران است .

    ب- تخلفات بانک ملی ایران
    ۱- اسناد مربوط به اعتبارات اسنادی توسط بانک ملی شعبه کیش بدون توجه به لزوم درج شماره و تاریخ بیمه‌نامه و نام و آدرس شرکت بیمه‌گر در متن اعتبار اسنادی و همچنین لزوم وجود رمز بین شعب در اعتبارات داخلی ریالی پذیرفته شده است.

    ۲- با وجود آنکه خریدار و فروشنده در گشایش اعتبارات اسنادی داخلی ریالی ذینفع واحد بوده‌اند بانک کارگزار بدون بررسی و اعتبارسنجی اقدام به خرید دین کرده است.

    ۳- بانک کارگزار بدون رعایت سقف مجاز پنج درصد سپرده های غیردولتی بانک در پایان سال قبل و به قصد کسب سود حاصل از خرید دین، اقدام به ریسک نموده است .

    ۴- بدون رعایت بسته سیاستی–نظارتی سال ۱۳۸۹ بانک مرکزی و توجه به سقف حداکثر ۳۵ درصدی ارزش فروش سال قبل مشتری، اقدام به خرید دین شده است.

    ۵– برخلاف بسته سیاستی–نظارتی سال ۱۳۸۹ بانک مرکزی که نرخ سود خرید دین را حداکثر ۱۶ درصد تعیین کرده است این نرخ (بابت اعتبارات اسنادی ۱۸۰روزه) به ۲۲ درصد افزایش داده شده است.

    ۶- افتتاح حساب سپرده برای بانکهای دیگر توسط بانک ملی شعبه کیش به منظور تأمین منابع با نرخهای ۱۵ تا ۱۸ درصد برخلاف بسته سیاستی-نظارتی سال ۱۳۸۹ بانک مرکزی است که نرخ سود مناطق را برابر سرزمین اصلی تعیین نموده است.

    ۷- مصرف منابع بانکی منطقه آزاد کیش در سرزمین اصلی، برخلاف بخشنامه صادره می‌باشد.

    ۸- انواع سپرده‌های جمع‌آوری‌شده در مناطق آزاد با مشخص نمودن نرخ سودِ منظور شده و همچنین آمار مصارف بر اساس نوع عقود و نرخ سود دریافتی، از سوی بانک ملی شعبه کیش به اداره اطلاعات بانکی بانک مرکزی منعکس نشده است.

    ۹– اسناد شرکت فولادفام اسپادانا (از شرکتهای زیرمجموعه گروه آریا) به مبالغ ۷۶۱ و ۲۳۰ میلیارد تومان در سالهای ۱۳۸۹ و پنج‌ماهه اول ۱۳۹۰ به عنوان یکی از فروشندگان مواد اولیه به گروه ملی صنعتی فولاد ایران به بانک ملی شعبه کیش فروخته می شود. مبالغ مذکور به ترتیب ۳۴ و ۷/۱۱ برابر سرمایه شرکت مذکور است در حالی که طبق بسته‌های نظارتی، مجموع تسهیلات و تعهدات نبایستی از ده برابر سرمایه ثبتی هر ذینفع حقوقی و سی میلیارد ریال برای اشخاص حقیقی، بیشتر باشد.

    ۱۰- با توجه به سرمایه پایه بانک ملی ایران در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ که به ترتیب ۲۳۰۰ و ۲۲۰۰ میلیارد تومان بوده خرید دین اسناد مربوط به اشخاص با ذینفع واحد و تعهدات ناشی از آن در سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ به ترتیب به مبلغ ۱۵۰۰ و ۵۶۰ میلیارد تومان معادل ۶۵ و ۵/۲۵ درصد سرمایه پایه آن بانک، برخلاف بسته سیاستی-نظارتی می‌باشد. خاطرنشان می‌سازد دارایی بانک ملی بیش از ۶۰ هزار میلیارد تومان می باشد که میزان تخلف انجام شده در مقابل آن ناچیز است.

    ۱۱- مدیرعامل بانک ملی ایران در آبانماه سال ۱۳۸۸ دستور توقف پرداخت تسهیلات به شرکتهای گروه امیرمنصور آریا را صادر کرده لکن یک ماه بعد و در آذر ماه همان سال دستور پرداخت به هر میزان را ابلاغ نموده است (صفحات ۵۸ تا ۵۹ و ۵۳۸ پرونده دیوان محاسبات کشور).

    ۱۲- ارسال اسناد از سوی بانک ملی شعبه کیش برای بانک صادرات گروه ملی بصورت دستی و بجای استفاده از خدمات شرکت پست جمهوری اسلامی ایران، از طریق نماینده ذینفع (‌فروشنده کالا) انجام شده است.

    ۱۳- عدم اخذ تعهد نامه مبنی برحق رجوع
    طبق ماده (۴) آئین‌نامه موقت «خرید دین»، درصورتی‌که در ضمن معامله و خرید دین از طلبکار، با او شرط شود: «هرگاه مدیون در سررسید نپردازد شما متعهد باشید بپردازید»، بلااشکال است، لکن در عمل مشاهده می‌شود که «حق رجوع» اخذ نشده است و فرم نمونه ۱۱۰۲ (مربوط به حق رجوع) در هیچ‌یک از پرونده‌ها موجود نیست.

    بخش سوم- اقدامات و هشدارهای قبل از کشف تخلفات:
    ۱- هشدارهای کمیسیون اصل ۹۰
    کمیسیون اصل نود با ارسال نامه‌ای در مورخ ۱۸/۱۰/۸۹ به مدیرعامل وقت بانک ملی که رونوشت آن به بانک مرکزی و بانک‌های صادرات و رفاه کارگران ارسال گردیده است، ضمن اشاره به برخی بدهی‌های کلان گروه امیرمنصور آریا به نظام بانکی، از مراجع فوق‌الذکر درخواست نمود که به موضوع رسیدگی کرده و نتیجه را بر اساس چارچوب تعیین شده به کمیسیون اعلام کنند.

    در تاریخ ۱۶/۱/۱۳۹۰ مدیرعامل بانک ملی ایران طی نامه شماره ۵-۱/۵۵۱ با اشاره به اسامی هفت شرکت گروه آریا اعلام نمود: این شرکتها در چارچوب سقف کلان ۱۵ درصد سرمایه پایه بانک و با مجوز بانک مرکزی از تسهیلات این بانک استفاده می نمایند و تا تاریخ ۱۶/۱/۱۳۹۰ تعهدات خود را در موعد مقرر به خوبی ایفا نموده و فاقد هرگونه مطالبات غیرجاری هستند.

    مدیرعامل بانک رفاه کارگران در نامه شماره ۳/۱/م/ص مورخ ۸/۲/۱۳۹۰ تعداد شرکت های مربوط به این بانک را سه شرکت اعلام نموده و اظهار داشته در پایان سال ۱۳۸۹ ، سفته های شرکت نمونه منصور گیلان واخواست شده و برای آنها اجرائیه صادر شده است.

    بانک صادرات نیز طی نامه شماره ۵۳۷۲/۱۱۱/۸۹۲ مورخ ۲۸/۱۲/۱۳۸۹ با ذکر اسامی چهار شرکت متعلق به گروه امیرمنصور آریا اعلام نموده: سایر شرکتهای گروه یاد شده فاقد سابقه بانکی و اعتباری نزد بانک مذکور می باشند.

    بانک مرکزی در اجرای مفاد نامه شماره ۵۷۲۰/۳۹۲۴۹/۹۰م مورخ ۱۸/۱۰/۱۳۸۹ این کمیسیون با اعزام بازرس و تهیه گزارش از تخلفات صورت گرفته بدون لحاظ یافته‌های این گزارش در اقدامات بعدی بانک مرکزی، از انعکاس نتیجه گزارش به کمیسیون امتناع نموده است.

    ۲-هشدارهای اداره کل حراست بانک صادرات ایران
    حراست بانک صادرات در سال ۱۳۸۸ طی نامه شماره ۱۳۴۸۲/۳۴ مورخ ۶/۷/۱۳۸۸ به عضو ذیربط هیات مدیره آن بانک، بدهی بالای گروه آریا و ساختار مالی بسیار نامطلوب گروه مذکور را گزارش نموده است. با اینکه نامه حراست در سال ۸۸ صادر شده است لکن از ۱۵/۱۱/۸۹ تا مرداد سال ۱۳۹۰ ، بیش از ۱۹۰۰ میلیارد تومان اعتبار اسنادی برای گروه آریا توسط بانک صادرات شعبه گروه ملی گشایش یافته است که حدود ۱۷۰۰ میلیارد تومان آن اعتبارات اسنادی ثبت نشده می باشد.

    ۳-هشدارهای دفتر بازرسی وزارت امور اقتصادی و دارایی
    مشاور وزیر و مدیرکل دفتر بازرسی، ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت امور اقتصادی و دارایی نیز در مهرماه سال ۱۳۸۸ تذکراتی را به بانکهای ملی و صادرات ایران درخصوص پرداخت اعتبار به گروه آریا داده است. در آذر ماه ۱۳۸۸، مدیر عامل وقت بانک صادرات طی نامه شماره ۴۶۱۶/۸۸/۳۱-۹۰ مورخ ۲۸/۹/۸۸ در پاسخ به مکاتبات یاد شده، گروه آریا را بدون مشکل اعلام کرده و بانک ملی ایران نیز پاسخی در این زمینه ارایه نداده است و رونوشت نامه شماره ۸۹۸۹۴/م مورخ ۰۱/۰۸/۱۳۸۹ مشاور وزیر امور اقتصادی و دارائی جهت پیگیری به عضو هیات مدیره بانک ملی ارجاع شده است.

    مطالب فوق بیانگر این واقعیت است که مقامات وزارتخانه اعم از وزیر، معاون ایشان و سایر مدیران ذی‌ربط در وزارتخانه و بانکهای درگیر در بحث تسهیلات و یا اعتبارات اسنادی گروه آریا کاملاً در جریان ریسک اعطای اعتبار و تسهیلات به گروه آریا و تخلفات این گروه بوده اند که باید نسبت به عدم پیگیری موضوع پاسخگو باشند.

    بخش چهارم – آسیب شناسی:
    ۱-آسیب شناسی ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی
    علی‌رغم اقدامات ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، بروز چنین سوءاستفاده‌هایی در سیستم بانکی کشور بیانگر عدم کفایت اقدامات آن ستاد می باشد لذا ضرورت دارد سران قوای سه‌گانه در راستای منویات مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) خصوصاً محتوای فرمان ۸ ماده‌ای، ساختار متناسب با وظایف ستاد را برای برخورد با انواع مفاسد مالی و اقتصادی در نظر گرفته و در چارچوب قوانین و مقررات با متخلفین برخورد قاطع نمایند.

    ۲-آثار سوء ارتباطات ناسالم و توصیه‌نامه‌های مسئولین
    یکی از عوامل رشد نامناسب گروه آریا توصیه های فاقد وجاهت قانونی توسط برخی از مسئولین می‌باشد که بدون کارشناسی دقیق و با ارتباطات ناصحیح شکل گرفته است. لذا یکی از مواردی که ضرورت دارد همه مسئولین کشور خصوصاً گروههای نظارتی، واحدهای امنیتی و ... نسبت به آنها با هوشیاری مطالعه و بررسی نمایند نحوه رسوخ و نفوذ امثال این گروههای فاسد به سیستم اداری کشور می باشد. سند بدست آمده حاکی است که این گروه علیرغم پربودن سقف تسهیلاتشان در سیستم بانکی، مورد تایید و حمایت برخی از بانکها و وزارتخانه‌ها از جمله وزیر وقت بازرگانی بوده (سال ۸۹) به‌گونه‌ای‌که در حد مباشر امین آن وزارتخانه قلمداد گردیده است.

    ۳- ضعف ساختار نظارت داخلی بانکها و عدم توجه به گزارش های مربوط
    ضعف ساختار بازرسی و حسابرسی داخلی بانکها و بی‌اعتنایی برخی از مدیران عامل و اعضای هیات مدیره بانکها و مسئولین ذیربط به گزارش های مستند ادارات بازرسی و حسابرسی یکی دیگر از دلایل بروز اینگونه مفاسد مالی است.

    ۴- قانون برنامه پنجم توسعه، پرداخت هرگونه وام و تسهیلات را منوط به رعایت شرایط ذیل نموده است:

    ۱-اعتبارسنجی صحیح مشتریان و تعیین رقم اعتباری آنها
    ۲-دریافت گواهی پرداخت مالیات
    ۳-اخذ صورتهای مالی حسابرسی شده واقعی برای اشخاص حقیقی و حقوقی.

    مقررات مذکور در پرداخت تسهیلات و اعتبارات به گروه آریا رعایت نشده است.

    ۵- ضرورت بکارگیری نیروهای صالح و کارآمد
    با بررسی روند انتصابات و نقل و انتقالات، این نتیجه حاصل می شود که چنانچه هر یک از مقامات ذی‌ربط در حوزه وزارت امور اقتصادی و دارایی، بانک مرکزی و هیات مدیره بانکها با رعایت شرایط فنی و تخصصی و تعهد دینی انتخاب می گردیدند، به لحاظ اشراف لازم بر روند امور و انجام وظایف قانونی و شرعی اجازه بروز چنین مفاسد بزرگ و تخریب‌کننده نظام بانکی و اعتماد عمومی را نمی‌دادند.

    ۶- عدم توجه وزارت امور اقتصادی و دارایی به وظایف قانونی
    طبق ماده (۱) قانون تشکیل وزارت امور اقتصادی و دارائی هدف از تشکیل این وزارتخانه تنظیم سیاستهای اقتصادی و مالی کشور و ایجاد هماهنگی در امور مالی و اجرای برنامه سیاستهای مالی است، ضمن اینکه وزیر امور اقتصادی و دارائی در برنامه تقدیمی به مجلس برای اخذ رأی اعتماد اعلام نموده:
    «در یکسال گذشته با همکاری نزدیک بانک مرکزی، اقدام های گسترده‌ای در حوزه بانکی انجام شد. نقش آفرینی وزارت اموراقتصادی و دارائی در این حوزه از یک طرف به حضور در نهادهای سیاستگذاری پولی و بانکی و از سوی دیگر به ریاست مجمع بانکهای دولتی برمی‌گردد.»
    در وضعیت پیش آمده عدم انجام وظایف آن وزارتخانه مشهود و قابل پیگیری است.

    ۷- عدم دقت کافی در انتخاب اعضاء هیات مدیره و مدیران عامل بانکها
    به موجب قانون، وزیر امور اقتصادی و دارایی رئیس مجمع عمومی بانکها می‌باشد و انتخاب، معرفی و صدور احکام انتصاب مدیران عامل و تنفیذ حکم اعضای هیات مدیره بانکها از اختیارات ایشان می باشد.

    عدم توجه لازم به وظایف فوق و گزارش واحدهای نظارتی در مورد عملکرد مدیران عامل و اعضاء هیأت مدیره، سبب بروز سوء استفاده و تخلف اخیر در نظام بانکی گردیده است.

    ۸- عدم اعمال نظارت بر عملکرد بانک مرکزی و بانکها
    جایگاه و وظایف معاونت امور بانکی، بیمه و نظارت بر اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسیِ وزارت امور اقتصادی و دارایی و عضویت برخی از مدیران آن وزارت به عنوان نماینده در هیات مدیره بانکهای دولتی و غیردولتی، امکان نظارت مؤثر وزیر امور اقتصادی و دارایی بر عملکرد بانکها را فراهم آورده تا حداقل از بروز اینگونه حوادث جلوگیری نماید.

    ۹- عدم توجه به گزارشات بازرس قانونی بانکها
    بازرس قانونی بانکها همواره در گزارشات حسابرسی و بازرسی قانونی خود از جمله در مورد گروه آریا به یافته‌هائی از عدم اعتبارسنجی مشتریان و اعطا بدون ضابطه تسهیلات، افزایش مطالبات غیرجاری و غیره اشاره می کند لکن مجمع عمومی بانکها و در رأس آن وزیر امور اقتصادی و دارائی به این گزارشات توجه کافی نکرده است و معاون بانکی وزیر امور اقتصادی و دارایی نیز که به عنوان عضو هیات مدیره بانک صادرات حضور داشته، گزارشی از تخلفات صورت گرفته اخیر ارائه نداده است.

    ۱۰- عدم برخورد با تخلفات بانک ملی شعبه مرکزی که توسط بازرس بانک مرکزی در بهمن ماه سال ۱۳۸۹ شناسایی شده بود و عدم اطلاع رسانی به نهادهای نظارتی و کمیسیون اصل نودم(۹۰) قانون اساسی

    ۱۱- بانک مرکزی علی‌رغم اطلاع از بدهی خارج از قاعده گروه آریا به بانک ملی ایران (که طی رونوشت نامه شماره ۵۷۲۰/۳۹۲۴۹/۹۰م مورخ ۱۸/۱۰/۱۳۸۹ کمیسیون اصل نود به بانک مرکزی اعلام شده بود) و دریافت گزارش مورخ ۱۱/۱۱/۱۳۸۹ بازرس اعزامی خود و مکلف نمودن موسسین بانک آریا به جابجایی ۱۵ تن از اشخاص غیرواجدشرایط، مجوز تأسیس بانک آریا را طی نامه شماره ۲۷۶۷۷۳ مورخ ۱۴/۱۲/۱۳۸۹ صادر کرده است.

    ۱۲- عدم عکس‌العمل به موقع نسبت به رفتار متقلبانه گروه آریا در پذیره نویسی سهام بانک آریا و تأخیر ارکان بانک مرکزی در لغو مجوز تأسیس
    از آنجا که سهام پذیره نویسی بانک آریا از ساعت ۶ تا ۴۵/۶صبح مورخ ۲۱/۱۲/۱۳۸۹ قبل از شروع ساعات اداری فروخته شده و منابع آن از منشاء واحد وابسته به خانواده امیرخسروی تأمین گردیده بود بانک مرکزی می‌بایستی سریعاً نسبت به لغو مجوز اقدام کرده و سایر بانکها را از بروز سوءاستفاده یاد شده، مطلع می نمود. لکن موضوع لغو مجوز در جلسه ۱۱۲۹ مورخ ۱۲/۷/۹۰ شورای پول و اعتبار مطرح می‌گردد (کمیسیون اعتباری بانک در ۲۳/۶/۱۳۹۰ اقدام به لغو مجوز کرده است).

    طولانی شدن زمان لغو مجوز بانک آنهم پس از رسانه‌ای شدن موضوع بیانگر ضعف نظارتی بانک مرکزی در تشخیص رفتارهای متقلبانه و فقدان اراده لازم در برخورد با فساد و عدم اطلاع‌رسانی به‌موقع به سایر بانکها برای پیشگیری از وقوع جرم است.

    ۱۳- عدم اعمال نظارت بر عملکرد بانکها برخلاف بند (ب) ماده ۱۱ قانون پولی و بانکی کشور:
    طبق بند (ب)ماده (۱۱) قانون پولی و بانکی کشور، نظارت بر بانکها و مؤسسات اعتباری طبق قانون از وظایف بانک مرکزی است. با وجود آنکه مسئولین بانک مرکزی در بهمن و اسفندماه سال ۱۳۸۹ به جلسات کمیسیون اصل نود برای استماع نظرات مسئولین بانکها در مورد تخلفات در اعطای تسهیلات و افزایش بی‌رویه مطالبات بانکی نسبت به تسهیلات اعطا شده دعوت شده و در جریان ماوقع قرار گرفتند لکن هیچ اقدام موثری برای اعمال نظارت و برخورد با تخلفات صورت نگرفته است.

    ۱۴- عدم اقدام لازم جهت اصلاح روشها:
    با وجود آنکه روش خرید دین اعتبارات اسنادی داخلی ریالی مربوط به سال ۱۳۶۱ است و ابهامات بسیاری در اجرای آن بوجود آمده لکن هیچگونه اقدامی برای اصلاح این روش به عمل نیامده است. همچنین روش عمل بانکها در اعتبارات اسنادی داخلی ریالی مطابق ضوابط اعتبارات اسنادی خارجی است که با وجود آنکه با رفتارها و زیر ساختهای کشور منطبق نیست لکن اصلاحی در آن پیشنهاد نشده است.

    ۱۵- عدم اجرای مصوبه دولت در مورد برقراری نظام جامع مشتریان:
    با وجود آنکه طبق بند (۶) مصوبه شماره ۲۱۱۸۱۵/ت۳۹۳۹۵هـ مورخ ۲۶/۱۲/۱۳۸۶هیأت وزیران، بانک مرکزی مکلف بوده تا ظرف شش ماه نسبت به استقرار نظام جامع مشتریان در بانکها اقدام کند لکن تاکنون این نظام اجرائی نشده و بسیاری از معوقات بانکی نتیجه ضعف در اعتبارسنجی مشتریان است که بدلیل عدم امکان استفاده از نظام مذکور می باشد.

    ۱۶- عدول از ضوابط توسط بانکهای خریدار دین و عدم نظارت بانک مرکزی بر اساس بسته سیاستی–نظارتی.
    با وجود آنکه بانکها در اعطای تسهیلات از حدود مقرر در آئین نامه تسهیلات و تعهدات عدول کرده اند لکن اقدام لازم از سوی بانک مرکزی در برخورد با عدول کنندگان به عمل نیامده در حالی که طبق ماده (۱۲) بسته سیاستی-نظارتی ابلاغ شده به بانکها، بانک مرکزی خود را مکلف به اعمال نظارت می‌داند و بر اساس ماده (۲۰) بسته سیاستی-نظارتی سال ۸۸ اقدامات بانکها موکول به نظارت بانک مرکزی است.

    ۱۷- عدم ارائه روش موثر برای نظارت بر بانکها:
    بانک مرکزی می‌بایستی با تهیه فرم و بسته‌های نرم‌افزاری مناسب و کارآمد بر عملکرد بانکها نظارت می‌نمود لکن فرمهای تهیه و ابلاغ شده، فاقد اطلاعات مربوط به خرید دین می باشد و در حال حاضر جوابگوی اعمال نظارت نیست.

    ۱۸- عدم برخورد با تخلفات بانک ها:
    بانک غیردولتی سامان برخلاف مقررات با ۳۰۰ میلیارد تومان سرمایه، بیش از ۴۷۹ میلیارد تومان از اعتبارات اسنادی داخلی گروه امیرمنصور آریا را تنزیل کرده است. لکن بانک مرکزی هیچ عکس‌العملی تا قبل از کشف موضوع نداشته و نسبت به بازرسی و برخورد با متخلف اقدامی ننموده است.

    بخش پنجم- پیشنهادات:
    ۱- رسیدگی به اتهامات و احراز جرم سوءاستفاده‌کنندگان از منابع نظام بانکی به عهده قوه قضائیه است و این کمیسیون در این خصوص فارغ از اظهارنظر می‌باشد لکن می‌بایستی با کلیه کسانی که در حوزه‌های قوای سه‌گانه قصور یا تقصیر نموده‌اند برخورد قاطع صورت گیرد. مدیران عامل و اعضاء هیأت مدیره بانکها که تخلف آنان در عدم نظارت بر زیرمجموعه و عدم توجه به گزارش های بازرسان قانونی و بازرسان داخلی آنان به اثبات رسیده و در گزارش به آن اشاره شده از سمت خود عزل شوند. طبیعی است که رسیدگی قضایی نسبت به اتهامات آنان به عهده قوه قضائیه می باشد.

    ۲- انتصاب مدیران عامل و اعضاء هیأت مدیره بانکها با رعایت تبصره ۴ ماده ۹۶ قانون برنامه پنجم توسعه و پس از استعلام صلاحیت از مراجع ذیصلاح، صورت پذیرد.

    ۳- با عنایت به حجم امور در بانکها و لزوم هدایت و نظارت مجموعه عظیم شعب و نیروی انسانی، مدیران عامل و اعضاء هیأت مدیره از بین کسانی انتخاب شوند که دارای شغل دیگر نبوده و تمام وقت در بانک خدمت نمایند . بر این اساس ضروری است مدیران دولتی که هم اکنون در هیات مدیره بانکها عضویت دارند کنار گذاشته شوند و در صورت لزوم، قوانین مربوط اصلاح شود.

    ۴- از آنجا که مؤسسات حسابرسی عضو جامعه حسابدارن رسمی نقش تعیین‌کننده‌ای در سلامت فعالیت واحدهای تولیدی داشته و مالیات قطعی واحدهای تولیدی و خدماتی را معین کرده و به عنوان بازرسان قانونی بخش غیر دولتی انجام وظیفه می‌نمایند، باید مراجع نظارتی پیش‌بینی‌شده در اساسنامه جامعه حسابداران تقویت و فعال شده و به نظرات آنها توجه شود و هیچ گروه اقتصادی نباید از شرکتهای حسابرسی خود استفاده کند.

    ۵- با عنایت به لزوم رعایت دقیق قانون اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی در واگذاری سهام دولت و شرکتهای دولتی به بخش خصوصی، سازمان خصوصی‌سازی باید نسبت به تقویت نظام ارزیابی مشتریان و شناسائی شرکت کنندگان در مزایده ها و احراز توانمندی آنان در انجام تعهدات اقدام و نتیجه را به کمیسیون اصل ۴۴ مجلس شورای اسلامی گزارش نماید.

    ۶- گزارشات سازمان حسابرسی در مورد عملکرد بانکها و واحدهای تولید و خدماتی دولتی بزرگ می تواند در نظم بخشیدن در اقتصاد کشور و شکوفائی آن موثر واقع گردد لذا ضروری است ضمن ارتقاء سطح کیفیت گزارش‌ها، به اظهار نظرهای مندرج در این گزارش ها توجه کافی مبذول گردد و مدیران عامل و اعضاء هیأت مدیره شرکت های حسابرسی شده مکلف به برطرف کردن نواقص و توجه کافی به هشدارهای مندرج در گزارشات باشند. ضمنا یک نسخه از گزارش مدیریت به رئیس مجمع و وزیر امور اقتصادی و دارایی جهت اصلاح داده شود.

    ۷- با توجه به اینکه:
    اولاً مسئولیت امور بانکی، بیمه و نظارت بر اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی در حوزه وزارت امور اقتصادی و دارایی بعهده معاونت امور بانکی آن وزارت می‌باشد و معاونت یاد شده با توجه به مسئولیت قانونی خود در ارتباط با تخلفات گروه آریا ضمن اطلاع، گزارش مکتوبی به وزیر و مقامات مربوطه ارائه ننموده و با عنایت به حوزه اختیارات خود اقدام موثری انجام نداده است،

    ثانیاً با عنایت به تذکرات مورخ مهرماه سال ۱۳۸۸ مشاور وزیر و مدیرکل دفتر بازرسی وزارت امور اقتصادی و دارایی به مدیران عامل بانکهای ملی و صادرات درخصوص پرداخت تسهیلات به گروه آریا اقدام موثری از سوی معاونت امور بانکی برای برخورد قانونی با تخلفات انجام گرفته در بانکهای ملی و صادرات بعمل نیامده است،

    ثالثاً معاونت امور بانکی وزارت امور اقتصادی و دارایی بعنوان عضو هیات مدیره بانک صادرات نسبت به تخلفات انجام گرفته در این بانک مسئولیت مضاعف دارد،

    لذا پیشنهاد می گردد نسبت به پذیرش استعفا یا تغییر نامبرده اقدام گردد.

    ۸- با توجه به اینکه:
    اولاً اداره کل نظارت در زیرمجموعه قائم مقام بانک مرکزی قرار گرفته و از این ابزار نظارتی برای شناسایی و برخورد با تخلفات در سیستم بانکی استفاده مناسب نگردیده است،

    ثانیاً رئیس کل بانک مرکزی در هامش نامه مورخ ۱۸/۱۰/۱۳۸۹ کمیسیون اصل ۹۰ در مورد سوءاستفاده های مالی گروه آریا و ضرورت تجدیدنظر در نحوه تعامل با گروه یاد شده در تاریخ ۲۲/۱۰/۱۳۸۹ خطاب به قائم مقام بانک مرکزی مرقوم داشته:
    «جناب آقای پورمحمدی، با سلام، سریعاً دستور رسیدگی (بازرس اعزام شود)، در صورت صحت قبل از بررسی جامع جلوی هرگونه تسهیلات گرفته شود. رونوشت به کمیسیون اصل نودم مجلس ارسال شود.»
    متعاقب این دستور، بازرسان بانک مرکزی از شعبه مرکزی بانک ملی بازرسی کرده و تخلفات این شعبه را در ارتباط با گروه آریا به قائم مقام گزارش می نماید. علیرغم تخلفات عدیده گزارش شده هیچگونه اقدام اصلاحی از سوی قائم مقام بانک مرکزی صورت نپذیرفته و گزارش مذکور برای کمیسیون اصل ۹۰ نیز ارسال نشده است،

    ثالثاً اداره کل صدور مجوز تاسیس بانک که مجوز تاسیس بانک آریا را علیرغم اشکالات عدیده صادر نموده، زیرمجموعه قائم مقام رئیس کل بانک مرکزی است،

    رابعاً حسب اطلاع، قائم مقام بانک مرکزی جلساتی را با حضور مدیران عامل بانکهای دولتی و خصوصی و رئیس دفتر ریاست محترم جمهور تشکیل داد که علیرغم اظهارات وی مبنی بر تنظیم صورت‌جلسات، وی حاضر به ارسال کامل آن به کمیسیون نگردید،

    پیشنهاد می گردد قائم مقام بانک مرکزی از مقام خود استعفا داده و یا عزل شود.

    ۹- اصلاح ساختار و نظام بازرسی و حسابرسی داخلی بانکها و ارتقاء جایگاه آنها و مکانیزه نمودن آن جهت دسترسی مدیران و مسئولین ذیربط در راستای اتخاذ تصمیم مناسب نسبت به پرداخت اعتبارات و تسهیلات به متقاضیان و برخورد قاطع و بدون اغماض با مدیران و مسئولینی که در شناسایی و انعکاس تخلفات و اجرایی و عملیاتی نمودن گزارش های بازرسی مرتکب تقصیر یا قصور می گردند، ضروری می باشد.

    ۱۰- اجرای سریع مفاد مواد (۹۰)، (۹۱) و (۹۶) قانون برنامه پنجم توسعه درخصوص اعتبارسنجی، راه اندازی بانک جامع و ... توسط بانک مرکزی ضروری است.

    ۱۱- علیرغم اقدامات مفید قوه قضائیه در ورود به بررسی موضوع و انتصاب دادستان کل کشور به عنوان ناظر رسیدگی به پرونده، همانگونه که در نص و روح قانون اساسی متجلی است و بیانات عدیده مقام معظم رهبری (مدظله العالی) مبیّن آن است، انتظار است قوه محترم قضائیه در رسیدگی به موضوع، فارغ از جایگاه و شخصیت افراد با لحاظ مباشرت، مشارکت و معاونت افراد متخلف در هر یک از قوای سه‌گانه که مستقیماً این سوءاستفاده اقتصادی را مرتکب و سبب کاهش اعتماد مردم به سیستم بانکی شدند و از این رهگذر ضرر و زیانهای معنوی و مادی قابل ملاحظه‌ای به سیستم بانکی وارد کردند و با اقداماتشان در نظام اقتصادی کشور اخلال بیّن و فاحش نمودند و نیز افرادی که با نفوذ و رسوخ در سیستم اقتصادی کشور با اعمالشان اخلالگری در نظام اقتصادی کردند و همچنین افرادی که با عدم اعمال نظارت کامل بر این‌گونه مفاسد، و حتی بصورت ناخواسته، زمینه ارتکاب این جرم بزرگ اقتصادی را فراهم نمودند با وجود اسناد و مدارک ارسالی این کمیسیون و یا تحصیل‌شده توسط شعب بازپرسی و تحقیق پای میز محاکمه کشانده شوند تا سلامت مدیران صالح کشور با وجود این عناصر آغشته و آلوده نشود.

    ۱۲- ارائه و تصویب طرح قانونی درخصوص منع حضور همزمان (مستقیم و غیرمستقیم) حقوق‌بگیران دولتی در پست های مختلف بانکی و موسسات اقتصادی و سایر مشاغل دولتی به صورت موظف و غیرموظف و جرم‌انگاری آن.

    ۱۳- ارائه و تصویب طرح قانونی درخصوص منع مداخله مقامات موضوع ماده ۷۱ قانون مدیریت خدمات کشوری و مقامات همتراز آنان در فرایند عملیات اجرایی و اعتباری بانکها و کلیه اموری که مربوط به آنان نمی شود و جرم‌انگاری آن.

    در پایان متذکر می شود انباشته شدن حجم عظیمی از امکانات و تسهیلات ظرف مدت ۵ تا ۶ سال بدون آورده شخصیِ قابل توجه، قطعاً از طریق فعالیت اقتصادی سالم و قانونمند امکان‌پذیر نیست و بدیهی است امثال این‌گونه مفاسد بدون ارتباط با کانونهای فاسد «قدرت»، «ثروت» و «رسانه» و تبانی با آنها ممکن نیست و این‌گونه حمایتهای آسیب‌زا و مخرب موجب جسارت خلافکاران، حرام‌خواران، سودجویان و ویژه‌خواران شده و زمینه دلسردی فعالان اقتصادی متعهد و قانون‌گرا و کارآفرینان خدوم کشور را فراهم می آورد.
    همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند سه قوه خصوصاً رؤسای محترم قوا بایستی با اراده و عزم جدی و هماهنگی لازم، فساد را ریشه‌یابی کرده، با آن برخورد قاطع نموده و زمینه‌های آن را از بین ببرند.
    آحاد ملت ایران در حمایت خود از قوه قضائیه خصوصاً دادستان محترم کل کشور خواستار رسیدگی قاطع، سریع و شفاف هستند.

    به نقل از خبرگزاری فارس

    پیوند آسمانی مولای مؤمنان و برترین بانوی عالم مبارک باد

    پیوند آسمانی برترین بانوی عالم فاطمه زهرا و مولای مؤمنان علی علیهماالسلام مبارک باد 

    به یاد حسین فهمیده ...

    «رهبر ما آن طفل دوازده ساله‌اي است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم‌ ما بزرگتر است، با نارنجک، خود را زير تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد».

    شهید محمدحسين فهميده در سال 1346 در قم متولد شد و در محيطي مذهبي و خانواده‌اي متدين پرورش يافت. در آستانه انقلاب به واسطه حوادث آن دوران، روح وي نيز مانند ميليون‌ها جوان و نوجوان ديگر کشور، دچار تحولات عظيمي شد و شيفته حضرت امام گردید. شهيد فهميده نوجواني شجاع، فعال، کوشا و خوش برخورد بود و به مطالعه علاقه زيادي داشت.

    با وجود آنکه به سن تکليف نرسيده بود، نماز مي‌خواند و همچنين براي والدين خود احترام خاصي قائل بود. شهيد فهميده دوازده ساله بود که حوادث کردستان پس از انقلاب اتفاق افتاد. او که عاشق امام و انقلاب بود خود را به کردستان رساند، اما به دليل سن و سال کمش او را بازگرداندند. با شروع جنگ تحميلي، در همان روزهاي نخست، تصميم مي‌گيرد به جبهه برود و با سختي فراوان عازم خرمشهر مي‌شود و با وجود سن و سال کم به فرماندهان ثابت مي‌کند که لياقت و شهامت حضور در جبهه را دارد. او در همان مدت کوتاه رشادت‌هاي فراواني از خود نشان داد.

    نحوه شهادت

    شهيد فهميده به اتفاق دوست شهيدش محمدرضا شمس، در يک سنگر قرار داشتند که در هجوم عراقي‌ها، محاصره مي‌شوند. محمدرضا شمس، زخمي مي‌شود و حسين با سختي و زحمت زياد او را به پشت خط مي‌رساند و به جايگاه قبلي خود برگشته و مشاهده مي‌کند که 5 تانک عراقي به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و در صدد محاصره و قتل عام آنانند.

    حسين، در حاليکه تعدادي نارنجک به کمر خود بسته بود به طرف تانک‌ها حرکت مي‌کند . تيري به پاي او مي‌خورد اما در اراده پولادين او خللي وارد نمي‌کند و در همان حال موفق مي‌شود که خود را به تانک پيش رو رسانده و با استفاده از نارنجک آنرا منفجر کند.

    دشمن در اين حال تصور مي‌کند که حمله‌اي صورت گرفته و با سرعت تانک‌ها را رها کرده و فرار مي‌کند؛ در نتيجه، حلقه محاصره شکسته مي‌شود و پس از مدتي نيروهاي کمکي نيز مي‌رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزين پاکسازي مي‌کنند.

    روز شهادت اين شهيد بزرگوار به علت رشادت و شهامت وصف ناپذير اين نوجوان رشيد، روز بسيج دانش‌آموزي نام‌گذاري شده است.

    نگاهی به جنایت هولناک صهیونیست‌ها در "کفرقاسم"

    :: بازخوانی یک جنایت ::

    خبرگزاری فارس: نگاهی به جنایت هولناک صهیونیست‌ها در "کفرقاسم" +فیلم و عکس

    رژیم صهیونیستی در سال 1956 به دنبال فعالیت‌های شدید ضد صهیونیستی در مصر، در یک همکاری آشکار با انگلستان و فرانسه ، طرح یک تجاوز مشترک به خاک مصر را تدارک دیدند.
     
    ارتش صهیونیستی علاوه بر تجهیز و آماده‏سازی ماشین جنگی خود برای آغاز تجاوز به مصر، عملیاتی انحرافی را نیز آغاز نمود و با انجام تحرکات وسیع در مرزهای شرقی خود، این توهم را ایجاد کرد که قصد حمله به "اردن " را دارد. این عملیات انحرافی تا روز آغاز جنگ با دقت دنبال شد و در غافل کردن دولت مصر از مرزهایش با فلسطین اشغالی کاملاً موفق بود.
     
    آخرین مرحله این عملیات انحرافی، فاجعه‏ای در نزدیکی مرز اردن به وجود آورد. درست در همان روزی که جنگ آغاز شد، "گاردهای مرزی اسرائیل " در نواحی مرزی اردن حکومت نظامی اعلام کردند. یکی از روستاهای مرزی "کفرقاسم " نام داشت. کدخدای این روستا، تنها 30 دقیقه پیش از آغاز حکومت نظامی توسط "گارد مرزی " از ماجرا مطلع شده بود و برای او امکان نداشت که بتواند خبر برقراری حکومت نظامی را به روستائیانی که هنگام غروب آفتاب به خانه خود باز می‌گشتند برساند. وقتی که فرمانده نیروهای اسرائیلی مستقر در "کفر قاسم " از مافوق خود، برای این مسأله کسب تکلیف کرد، ژنرال اسرائیلی پاسخ داد: "من از ابراز احساسات خوشم نمی‌آید... این دیگر از بدشانسی خود آنهاست "
     
    اتفاقاً نظامیان صهیونیست به هیچ‌وجه احساساتی نشدند و بین ساعت 17 تا 18، در کمال خونسردی 47 روستایی را به قتل رساندند. روستائیان دسته‌دسته یا به تنهایی از سر کار خود بازمی‌گشتند. بعضی پیاده بودند و بیشترشان دوچرخه، گاری یا کامیون داشتند. در میان آنان چندین زن و کودک نیز به چشم می‌خورد.

    سربازان "گارد مرزی "، طبق فرامین مافوق خود، تنها از آنان می‌پرسیدند که آیا اهل "کفر قاسم " هستند یا نه. اگر جواب مثبت بود، روستائیان بی‌خبر از همه‌جا، به جرم "نقض قوانین حکومت نظامی " جابه‌جا تیرباران می‌شدند.
     
    با بالا رفتن آمار کشته شدگان، سرانجام دستور توقف تیرباران‌ها صادر شد. درست مصادف با تیرباران روستائیان بی‌خبر "کفر قاسم " ارتش "رژیم صهیونیستی " وارد خاک مصر شد و «بحران سوئز»آغاز گردید.


    برگزاری مراسم پنجاه و پنجمین سالروز فاجعه کشتار کفرقاسم 

    فلسطینیان با تجمع در روستای کفر قاسم واقع در مناطق اشغالی سال 1948 به سمت یادواره شهدای این جنایت راهپیمایی کرده و فاتحه‌ای برای شادی ارواح این شهدا قرائت کردند.
     
    در همین راستا راهپیمایی نیز داخل روستای کفرقاسم برگزار شد که طی آن شرکت‌کنندگان با در دست داشتن تصاویر شهدا شعارهایی در محکومیت جنایت صهیونیست سر داده و تاکید کردند: «کفرقاسم هرگز فراموشت نمی‌کنیم و هرگز گذشت نخواهیم کرد».
     
    کمیته برگزاری مراسم سالروز کشتار کفر قاسم نیز با برگزاری مراسم هفته بزرگداشت شهدای این جنایت برای دانش‌آموزان مدارس که شخصیت‌های سیاسی و آکادمیک نیز در آن حضور داشتند، به تشریح جزئیات این جنایت و اهداف ان پرداخت.
     
    کمیته مردمی برگزاری مراسم‌ها و کمیته عالی پیگیری اعراب نیز با صدور بیانیه‌ای اعلام کردند که با گذشت دهه‌ها از این جنایت اما خطرات علیه ملت فلسطین باز هم وجود دارد و همچنان خطر طرد و کوچ اجباری آنها را تهدید می‌کند و آنچه علیه ساکنان النقب و تخریب روستاها از جمله روستای العراقیب که بیش از 30 بار تخریب شده است، رخ می‌دهد نمونه بارزی از این خطرات است.
     
    در سال 1956 به فاصله 8 سال از فاجعه اشغال فلسطین در سال 1948 ارتش رژیم صهیونیستی جنایت وحشیانه‌ای را در روستای کفر قاسم مرتکب شد و طی آن 49 کودک، جوان و پیر را به خاک و خون کشید. 

    کفر قاسم

    برای دیدن فیلمی از جنایت کفرقاسم اینجا کلیک کنند.

    مسجدالنبی ...

    خبرگزاری فارس: مسجدی که باب  رحمت و جبرئیل دارد

    شکل، ظاهر و مساحت مسجدالنبی به عنوان نخستین مسجد مسلمانان که زمانی پیامبر(ص) با دستان خود بنا کرده بودند، در طول تاریخ دچار تغییر و تحولات زیادی شده است و در نهایت امروز مسجدی را به عنوان مسجدالنبی می‌شناسیم که دارای ظاهری بسیار زیبا و معماری غنی اسلامی است که هفت باب اصلی و در مجموع 81 ورودی دارد.
    شکل، ظاهر و مساحت مسجدالنبی به عنوان نخستین مسجد مسلمانان که زمانی پیامبر(ص) با دستان خود بنا کرده بودند، در طول تاریخ دچار تغییر و تحولات زیادی شده است و در نهایت امروز مسجدی را به عنوان مسجدالنبی می‌شناسیم که دارای ظاهری بسیار زیبا و معماری غنی اسلامی است که هفت باب اصلی و در مجموع 81 ورودی دارد.

    طبقه فوقانی مسجد النبی
    یکی از موضوعات قابل توجه که شاید برای زائران و افرادی که به مدینه سفر می‌کنند، جای سوال باشد درباره‌ درهای این مسجد مقدس و تاریخی است. برای پاسخ به این سوال مروری کوتاه بر پیشینه‌ این بنا لازم است.
    بیشتر مورخان معتقدند؛ در بنای اولیه، مساحت مسجدالنبی حدود 1060 متر مربع بوده است؛ اما پس از بازگشت رسول خدا از غزوه‌ خیبر در سال هفت هجری قمری، به دلیل افزایش تعداد مسلمانان، به مساحت مسجد افزوده شد و طول و عرض آن هر یک نزدیک به یک‌صد ذرع افزایش یافت و مساحت آن به 2475 متر مربع رسید.

    نخستین اقدام رسول خدا (ص) در مدینه‌ منوره ساخت این مسجد بود. پیش از آن در قبا نیز مسجدی به دست آن حضرت و اصحاب بزرگوارشان ساخته شده بود که چنین اقدامی از اهمیت نقش مسجد در اسلام نشان دارد.
    این مکان، شریف‏ترین مسجد پس از مسجدالحرام است. رسول خدا(ص) درباره‌ نماز خواندن در این مسجد فرمودند: «نماز در مسجد من، نزد خداوند برابر با 10 هزار نماز در مساجد دیگر است، جز مسجدالحرام که نماز در آن برابر با 100هزار نماز است.»

    مساحت مسجدالنبی در زمان خلیفه‌ دوم در سال 17هجری قمری از طرف غرب 10 متر، از جانب قبله پنج متر و از سوی شمال 25 متر توسعه یافت. در دوره‌ عثمان بن عفان در سال 29 - 30 هجری قمری، 496 متر مربع به‏ مسجدالنبی (ص) افزود و مساحت آن به 4071 متر مربع رسید و تا زمان ولیدبن عبدالملک به همین شکل باقی ماند.
    در زمان ولیدبن عبدالملک‏ بین سال‌های 88 ـ 91 هجری قمری، 2369 متر مربع به مساحت مسجد افزوده شد و مساحت آن به 6440 متر مربع رسید.
    همچنین در عصر مهدی عباسی‏ در سال 161 هجری قمری بار دیگر دست به توسعه‌ مسجد زدند و مساحت آن را به 8890 متر مربع رساندند.‏ در عصر ممالیک قایت بای به سال 888 هجری قمری، 120 متر مربع به مساحت مسجد اضافه شد که مساحت آن را به 9010 متر مربع رساندند.
    در دوران عثمانی‏، سلطان عبدالمجید عثمانی در سال‌های 1265 تا 1277 هجری قمری، 1293 متر مربع به مساحت این مسجد افزوده شد و مساحتش به 10 هزار و 303 متر مربع رسید.

    به دنبال روی کار آمدن آل سعود، در دو مرحله‌ توسعه، 88 هزار و 24 متر به مساحت کل مسجدالنبی افزوده شد که بیش از 167 هزار نمازگزار را در خود جای می‏دهد. با توسعه‌ اطراف حرم، هزاران‏ نفر دیگر به ظرفیت نمازگزاران افزوده شده است.

    آنچه از آثار و اسامی امامان شیعه، خلفا و برخی صحابه بر کتیبه‏های مسجدالنبی به چشم می‏خورد، یادگاری از سلاطین عثمانی است که میانِ فرق اسلامی تجمیع شده است.

    بهتر است برای آشنایی بیشتر پیش از سفر، آگاهی اجمالی از بخش‏های مختلف مسجدالنبی که گنجینه‌ای از تاریخ اسلام را در خود جای داده است، داشته باشیم که به اختصار به اطلاعات منتشر شده در برخی منابع مکتوب تاریخی، اشاره می‌شود:

    روضه‌ شریف
    قسمتی از مسجدالنبی که در ناحیه‌ جنوب شرقی (رو به سمت قبله) قرار دارد، به نام روضه‌ مطهر شناخته می‏شود. این قسمت فضیلت زیادی دارد و در حدیثی از رسول خدا (ص) به عنوان باغی از باغ‏های بهشت معرفی شده است. در محدوده‌ روضه‌ مطهره، سه مکان مقدس دیگر نیز وجود دارد که عبارتند از مرقد مطهر پیامبر(ص)، منبر و محراب.
    در کناره‌ شرقی مسجد، رسول خدا (ص) حجره‏هایی برای زندگی همسران خود ساخته بودند که تا نزدیک 90 سال پس از رحلت آن حضرت نیز سرپا بود. ابتدا حجره‏ای برای سوده، پس از آن برای عایشه و در امتداد آن حجره‏ای برای حضرت فاطمه (س) ساخته شد.

    منبر
    یکی از مکان‌های مقدس در مسجد، محل منبر رسول خدا (ص) است. در روایات آمده است که پیامبر در آغاز با تکیه بر درخت خرما، به ایراد خطبه می‏پرداخت. یکی از اصحاب پیشنهاد ساختن منبری را داد تا رسول خدا (ص) روی آن بنشیند تا هم مردم او را ببینند و هم آن حضرت از ایستادن خسته نشود. این منبر دارای سه پله بوده است. منبر رسول خدا (ص) هشت بار نوسازی شده و هر بار در جای پیشین خود قرار داده شده است. منبری که در حال حاضر وجود دارد، منبری است که سلطان مراد عثمانی در سال 999 هجری قمری دستور ساخت و نصب آن را داد.

    محراب
    محراب در محلی ساخته شده است که رسول خدا (ص) در آنجا نماز می‏گزارد و در این که محل نماز آن حضرت همین محراب فعلی است، تردیدی نیست.

    ستون‏های مسجد
    سقف مسجد پیامبر (ص) بر ستون‏هایی قرار داشت‏ که علاوه بر نگهداری سقف، مورد استفاده‌ رسول خدا (ص) و اصحاب آن حضرت بود. از ستون‏های هشتگانه‌ آن زمان خاطرات ویژه‏ای باقی مانده که سبب تقدس آن شده است، به طوری که اکنون نزدیک به 706 ستون در مسجد وجود دارد. ستون‏هایی که در محل قدیمی مسجد، در قسمت جنوبی آن قرار دارد، اکنون با رنگ سفید از بقیه ستون‏ها مشخص شده است که برخی از آن‌ها عبارتند از ستون مَحْرَس که علی بن ابیطالب (ع) در کنار این ستون می‏ایستاد و از رسول خدا (ص) محافظت می‏کرد. استوانه‌ محرس را به نام استوانه‌ علی بن ابیطالب نیز می‏شناسند.

    ستون توبه
    این ستون را استوانه ابولبابه نیز نامیده‏اند. ابولبابه پس از کاری که به سود یهودیان بنی‏قریظه از او سر زد، در عذاب وجدان قرار گرفت و به منظور توبه و تنبیه خویش، خود را به ستون بست و افزون بر 10 شبانه روز بر آن حال باقی ماند و تنها در اوقات نماز و هنگام قضای حاجت، دخترش او را از ستون می‏گشود، تا این‌که بر پیامبر خدا (ص) در مورد پذیرش توبه‌ ابولبابه وحی نازل شد.
    آن حضرت به مسجد آمد و او را از ستون باز کرد. نماز و توبه در کنار این ستون فضیلت دارد.

    ستون وفود
    یکی از کارهای روزانه‌ رسول خدا (ص) ملاقات با سران قبایل بود. محل این ملاقات در کنار ستونی از ستون‏های مسجد بود که بعدها به نام «اسطوان الوفود» معروف شد و اکنون نیز به همین نام شناخته می‏شود.

    ستون سریر
    محلی است که پیامبر تختی از شاخه‏های خرما را در کنار آن می‏گذاشت و روی آن به استراحت می‏پرداخت.

    ستون مهاجرین
    علت انتخاب نام مهاجرین برای این ستون، شاید این بوده است که مهاجران مکه در کنار این ستون، نماز می‌گزاردند و می‏نشستند. این ستون به نام عایشه نیز شناخته می‏شود، زیرا از عایشه نقل شده است که اگر مردم فضیلت نماز در کنار این ستون را می‏دانستند بر سر آمدن کنار آن قرعه می‏زدند و به همین دلیل به آن ستون قرعه هم گفته شده است.

    ستون تهجد
    در روایت است که پیامبر (ص) شب هنگام که مردم، مسجد را به سوی خانه‏های‌شان ترک می‏کردند، حصیری در کنار این ستون می‏گستراندند و به تهجد و نماز شب می‏پرداخت و به همین مناسبت به این اسم معروف شد.

    ستون مربعةالقبر
    این استوانه که به آن مقام جبرئیل نیز می‏گویند، چسبیده به ضلع شمالی ضریح مطهر است و در خانه‌ حضرت فاطمه (س) از آنجا گشوده می‏شد. این همان دری است که به روایت ابن عباس، پیامبر خدا (ص) هر روز پنج بار در وقت نمازهای پنجگانه، به مدت نه ماه کنار آن در می‏ایستاد و می‏گفتند: «اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ، إِنَّما يُرِیدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.»

    ستون مخلقه
    رسول خدا در آغاز بر تنه‌ درخت خرمایی تکیه می‏کردند و خطبه می‏خواندند. نوشته‏اند؛ زمانی که برای آن حضرت منبر ساخته شد، از این درخت ناله‏ای برخاست شبیه ناله‌ شتر ماده‏ای که از بچه‌ خود جدا شده است، از این رو این ستون را، ستون حنّانه نامیده‏اند. ستون مخلقه در محل همان تنه‌ نخل نصب شده است.

    صفه‏
    صفه نام مکانی است که گروهی از مهاجران مسلمان بی‏سرپناه در سال‏های اولیه‌ هجرت در آنجا سکونت داشتند. زمینی که به آن‌ها اختصاص داده شده بود، حدود 96 متر مساحت داشت و مسقف بود و در میان باب جبرئیل و باب النساء قرار داشت. افرادی مانند بلال، ابوذر، مقداد، حذیفه و... از اصحاب صفه بودند.

    مقام جبرئیل
    این محل به خاطر این به عنوان مقام جبرئیل شناخته شد که این فرشته‌ مقرب الهی از آنجا بر رسول خدا (ص) وارد می‏شد و به خدمت آن حضرت می‏رسید، این محل اکنون داخل حجره‌ شریفه قرار دارد و قابل دسترسی نیست.

    اما درباره‌ درهای نخستین مسجدالنبی (ص) در منابع تاریخی چنین ذکر شده است؛ زمانی که مسجدالنبی ساخته شد، سه در برای ورود و خروج داشت؛ اما در سال سوم هجرت به دستور پیامبر (ص) همه‌ درهای خانه‌ها به جز در خانه‌ علی (ع) به مسجد بسته شد.

    باب جبرئیل
    این در محل ورود رسول خدا (ص) بوده است. همچنین پیامبر (ص) در ورودی این باب با جبرئیل ملاقات کرده است.

    باب الرحمه
    نامگذاری این در برگرفته از حدیث رسول خدا (ص) است. ایشان به درخواست شخصی که از این در وارد شده بود، از خداوند طلب نزول باران کردند و پس از هفت روز نیز طبق درخواست همان شخص تقاضای قطع باران کردند.

    باب السلام
    این در از زمان بنای نخستین مسجد وجود داشته است.

    باب النساء
    این در اختصاص به رفت و آمد زن‌ها به مسجد داشته است.

    باب البقیع
    از درهای قدیمی مسجد است که روبه‌روی قبرستان بقیع قرار دارد.

    یکی دیگر از نمادهای مسجد در معماری اسلامی وجود مناره و ماذنه در آن است. مناره‏های مسجدالنبی زمانی که ولید، مسجد را توسعه داد، چهار مناره بر چهار گوشه‌ مسجدالنبی ساخت، این مناره‏ها در گذر زمان جای خود را به مناره‏های بزرگتر و محکم‏تری دادند و مناره‏های جدیدی نیز برای مسجد ساخته شد. چهار مناره‌ اصلی مسجد عبارتند از مناره‏های سلیمانیه و مجیدیه که در دو سوی ضلع شمالی قرار گرفته و مناره‏های قایتبای و باب‌السلام که در دو سوی ضلع جنوبی (قبله) واقع شده‌اند.
    در حال حاضر مناره‏های دیگری نیز بر مسجد افزوده شده و تعداد آن‌ها به 10 رسیده است.

    به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری

    مرداد ماه ۱۳۶۶سال .. زیر زمین  بعثه امام خمینی در مکه مکرمه

    در 9 مرداد ماه سال 1366 400 حاجی ایرانی در حرم امن الهی ، با گلوله نیروهای مسلح عربستان سعودی به شهادت رسیدند. جرم این حاجیان ، سردادن شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی در خیابان های مکه مکرمه بود.

    در این تصویر ، پیکر پاک گروهی از شهدای روز جمعه سیاه مکه دیده می شوند که توسط حجاج ایرانی جمع آوری و به بعثه امام خمینی تحویل داده شده اند. این عکس توسط علی فریدونی در تاریخ ثبت شده است تا سندی باشد بر خدمات آل سعود به حرمین شریفین.

    سلطان بن عبدالعزيز آل سعود ؟!!!

     
    سلطان بن عبدالعزيز آل یهود ... آخ ببخشید آل سعود !!! ولیعهد رژیم پادشاهی عربستان سعودی ، در سن 86 سالگی مرد. او پانزدهمین فرزند بنیانگذار پادشاهی سعودی بود و از سال 1362 ، وزارت دفاع و هوانوردی عربستان را بر عهده داشت. وی پس از مرگ «ملک فهد» پادشاه پیشین عربستان ، با حفظ سمت ، به عنوان ولیعهد پادشاه فعلی عربستان معرفی شد و سرانجام در حسرت پادشاهی به اجدادش پیوست.
     
    «سلطان بن عبدالعزیز» به عنوان وزیر دفاع و هوانوردی و فرمانده گارد سلطنتی آل سعود، مسؤولیت اصلی را در اعزام نیروهای نظامی و امنیتی سعودی برای سرکوب حجاج مکه در حج خونین سال 1366 داشته است که طی آن صدها تن از هموطنان مان، مظلومانه به شهادت رسیدند.

    سردار سعید قاسمی درباره نقش این شاهزاده سعودی با استناد به منابع خود غربی‌ها می‌گوید: «طی جلسه‌ای که در یک ویلا در سواحل مدیترانه‌ای جنوب فرانسه که متعلق به آل سعود بود با شاهزاده «سلطان بن عبدالعزیز» سعودی، قرار بر این شد که [برای استفاده در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران] پایگاه در اختیارشان بگذارند و از آنجا، آواکس‌ها را به پرواز درآورند و البته به طور تلویحی به تصمیم کشتار حجاج در این جلسه هم اشاره می‌کند که این جلسه مهم، درست 55 روز قبل از فاجعه کشتار حجاج برگزار می‌شود.»

    سلطان بن عبدالعزیز همچنین عامل اصلی استخدام «اولریش ویگنر»، ژنرال یهودی آلمانی تبار به عنوان فرمانده میدانی عملیات کشتار جمعه خونین مکه بود، وی کسی بود که پیش از عملیات آمریکایی‌ها در طبس، زیرپوشش خبرنگار شبکه ZDF آلمان، مسیر طبس را شناسایی کرده و اطلاعات منطقه عملیات را به «چارلی بکویث» فرمانده عملیات طبس سپرده بود.

    خانه کعبه و مسجدالحرام و مسجدالنبی باید تخریب شوند!!!!!!!!

    خبرگزاری فارس: مفتی وهابی دستور تخریب کعبه را صادر کرد

     عبدالرحمن البراک (مفتی وهابی):

     برای حل مشکل اختلاط زن و مرد در هنگام طواف خانه کعبه و مسجدالحرام و

      مسجدالنبی باید تخریب شوند!!!!!!!! 

    شایان ذکر است که مفتی‌های فرقه نوظهور وهابی برای گسستن صفوف به هم پیوسته مسلمانان و ضربه زدن به پایه‌های اعتقادی اسلام فتواهای بسیار عجیبی را تاکنون صادر کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به خوردن خون کفتار گرفته و تخریب خانه کعبه اشاره کرد!!!

    حال سؤال اصلی اینجاست که این به ظاهر مسلمانان با کدام دلیل و منطق اقدام به صدور چنین فتواهای عجیب و غریب و گاهی مضحک می‌کنند! آیا غیر از این است که این افراد تربیت شده استعمارگران و مستکبران برای تخریب چهره اسلام عزیز است؟

    جهش عقلانيت بشر; فنآوري ما را به کجا رهنمون خواهد شد؟

    :: سخنرانی ری کورزویل در جمع بازرگانان و اقتصاددانان ::

    :: 6 دسامبر 2001، سانفرانسیسکو ::

    تصويري خيالي از يك نانوبوت هوشمند كه روي يك اسپرم نشسته و آن را به سمت يك تخمك هدايت مي كند. به كمك چنين فنآوري هايي مي توان "كودكان سفارشي" را توليد كرد.

      متاسفانه در بسياري از پيش بيني هاي بلند مدت، قدرت فنآوري هاي آينده دست کم گرفته مي شود، زيرا اكثر مردم هنگام بررسي سرعت پيشرفت فنآوري به جاي ديدگاه تصاعدي تاريخي، ديدگاه شهودي خطي دارند. در واقع ما انسان ها در طول قرن بيست و يكم پيشرفتي معادل ۱۰۰ سال نخواهيم داشت بلکه شاهد پيشرفتي معادل ۲۰۰۰۰ سال بر حسب نرخ رشد امروزي خواهيم بود. توجه دقيق تر به گام هاي رو به جلوي فنآوري نشان مي دهد که نرخ پيشرفت ثابت نيست. اما اين طبيعت بشر است که خود را با گام هاي تغييرات وفق دهد و ديدگاه شهودي خطي درباره سرعت پيشرفت فنآوري داشته باشد. حتي در مورد بعضي افراد كه عمر طولاني داشته و پيشرفت فنآوري و افزايش سرعت تغييرات را در طي زمان تجربه کرده اند, نگاه شهودي خطي موجب مي شود كه سرعت تغييرات و پيشرفت فناوري را با همان نرخي که اخيرا تجربه کرده اند, مساوي فرض كنند. يکي از دلايل چنين برداشتي اين است که اگر نمودارهاي تصاعدي را در بازه هاي زماني کوتاه بررسي كنيم, شبيه نمودارهاي خطي به نظر مي رسند. بنابراين حتي با وجود اينکه نرخ رشد در گذشته نه چندان دور ( به عنوان مثال سال گذشته) بسيار بيشتر از ۱۰ سال گذشته ( ويا حتي ۱۰۰يا ۱۰۰۰ سال گذشته) است ولي حافظه ما تحت الشعاع تجربيات اخير ( مربوط به زمان هاي نه چندان دورتر از حال) قرار مي گيرد.

    طرحي خيالي از فعاليت نانو بوتهاي هوشمند در شريان خون بدن انسان كه با انواع مختلف بيماري ها مبارزه مي كنند


    به همين خاطرحتي تفسيرگران خبره و كارشناس هم وقتي به آينده نگاه مي کنند نرخ پيشرفت امروزي را با نرخ پيشرفت ۱۰ يا ۱۰۰ سال گذشته يكسان مي دانند. من اين نوع نگرش را نگاه شهودي خطي مي نامم. اما توجه جدي به تاريخ فنآوري نشان مي دهد که نرخ تغييرات فنآوري به صورت تصاعدي است نه خطي. مثال هاي متعددي وجود دارد. نرخ افزايش قدرت محاسبه رايانه ها فقط يکي از آنهاست. اگر کسي اطلاعات مربوط به تغييرات گسترده فنآوري را در مقياس هاي زماني مختلف بررسي کند متوجه مي شود که رشد تصاعدي فنآوري خود نيز دو برابر مي شود که من آن را قانون دستاوردهاي شتابان مي نامم. اين نوع نگرش فقط بر مفروضات قانون مور تکيه ندارد، بلکه پايه و اساس آن مدلي غني از فرآيندهاي توسعه فنآوري هاي گوناگون است. در اكثر پيش بيني هاي فنآوري، ديدگاه تصاعدي تاريخي ناديده گرفته شده و به جاي آن ديدگاه شهودي خطي مد نظر قرار مي گيرد. به همين دليل است که مردم درباره دستاورد هاي کوتاه مدت مبالغه مي كنند اما به خاطر عدم توجه به مفهوم رشد تصاعدي نمي توانند درباره دستآوردهاي درازمدت فنآوري حدسي درست داشته باشند. اين نوع نگرش درباره نرخ جابجايي پارادايم نيز که تقريبا هر دهه دو برابر مي شود, صادق است. بنابراين رشد فنآوري در قرن بيست و يكم معادل ۲۰۰۰۰ سال بر حسب نرخ رشد امروزي خواهد بود. من براي تفکر عميق تر درباره قانون دستاوردهاي شتابان ۴۹ قطعه مورد استفاده در رايانه ها و محاسبات را در طول قرن گذشته بر روي نمودار تصاعدي آوردم. از اين تمرين نتيجه گرفتم که قدرت محاسبات فقط از قانون مور پيروي نمي كند, بلکه مطابق با نرخ جابجايي پارادايم ها افزايش مي يابد. قانون مور پنجمين پارادايم رشد تصاعدي در محاسبات بود. پارادايم ششم محاسبات سه بعدي است كه جاي محاسبات امروزي در تراشه ها ي مسطح را خواهد گرفت و بدين ترتيب محاسبات در سطوح مولکولي و زير اتمي انجام خواهد گرفت. فنآوري هاي ديگر نيز بر اساس روند هاي تصاعدي به پيش مي روند. سرعت ارتباطات به صورت بي سيم يا با سيم در هر ۱۲ ماه دو برابر مي شود ( اين نيز يک روند تصاعدي دو برابر شده مي باشد زيرا ظرف دو دهه گذشته هر ۳۶ ماه دو برابر مي شد). سرعت اسکن کردن مغز انسان هر ۲۶ ماه دو برابر مي شود و وضوح اسکن مغز نيز هر ۱۲ ماه دو برابر مي شود. همچنين نقشه برداري ژنتيکي هر ۱۲ ماه دو برابر مي شود و هزينه رمز گشائي و ترتيب گذاري دي ان آ(DNA ) از ۱۲ دلار به يک سنت در طي دهه گذشته کاهش يافته است. کوچک سازي و مينياتوري کردن روند فراگير ديگري است. امروزه کوچک سازي فنآوري ( چه الکترونيکي و چه مکانيکي) در هر دهه با نرخ ۶/۵ در هر بعد خطي پيشرفت مي کند. مدل رياضي که من در دو دهه گذشته براي توصيف روندهايي تحت تاثير قانون دستاوردهاي شتابان تهيه کرده ام در مورد فنآوري هاي دهه ۱۹۹۰ صادق بود و معتقدم که اين قانون را در مورد سايرفنآوري هاي آينده نيز مي توان به کار برد. امروزه شاهد روندهاي تصاعدي رشد در محاسبات, ارتباطات و کوچک سازي مربوط به قطعات بي سيم دسترسي به اينترنت هستيم. شايان ذكر است كه عصر رايانه هاي شخصي رو به پايان است و در آينده نه چندان دور شاهد چيرگي سرورهاي اينترنتي و دستگاه هاي ارتباطات كوچك دستي بر سيستم هاي ويندوز شخصي خواهيم بود. از آنجا كه در دستگاه هاي كوچك و دستي اتصال به شبكه جهاني جايي براي صفحه کليد وجود ندارد، بنابراين در آينده شاهد روندي نيرومند به سمت ارتباط با ماشين از طريق صدا و فنآوري هاي زباني خواهيم بود.

    يك خانم ژاپني كه در دنياي " واقعيت هاي مجازي" مشغول نبرد با يك سامورائي است

    صحبت كردن شيوه اي مرجح است كه ما براي ايجاد ارتباط با مردم از آن استفاده مي كنيم. يكي از روندهاي جالب اين است كه در آينده ما مي توانيم با رايانه ها و ماشين هاي محاسباتي همچون انسان ها صحبت كنيم. در چند سال آينده دستيارهاي مجازي هوشمند و قادر به تكلم در حوزه هاي وظيفه اي محدود ساخته مي شوند. اين حوزه ها مثلا شامل انجام معاملات اقتصادي، رزرو كردن و پيدا كردن اطلاعات مي شود. زماني كه يك صفحه نمايش كوچك وجود داشته باشد اين شخصيت هاي مجازي حضوري شبيه انسان خواهند داشت و چنانچه صفحه نمايش نباشد آنها به طور كامل از روش يك گفتگوي دو طرفه استفاده خواهند كرد. تا سال ۲۰۰۹ رايانه هاي شخصي و جاگير ديگر وجود نخواهند داشت. اطلاعات مجازي به صورت مستقيم روي شبكيه چشم توسط دستگاه هايي كه در عينك آفتابي و يا لنز هاي چشم تعبيه شده اند نوشته خواهند شد. به علاوه صفحه هاي نمايش مجازي با وضوح بالا به صورت آويزان و غوطه ور در فضا ايجاد مي شوند. به كمك اين صفحات، دنياي واقعيت هاي مجازي و حسي كاملا غوطه ور به شخص كاربر منتقل خواهد شد. ما در اين حالت هميشه و هر جا كه باشيم به اينترنت دسترسي كامل خواهيم داشت. در واقع رفتن به يك وب سايت به معني وارد شدن به محيط واقعيت هاي مجازي خواهد بود. در چنين محيطي با هر كسي كه بخواهيم ملاقات مي كنيم. علم الكترونيك درحالت بسياربسيار ريز باعث قدرت گرفتن چنين پيشرفت هايي خواهد شد به گونه اي كه همه اين ابزارها به صورت نامرئي در عينك و لباسهايمان جاسازي مي شوند. بنابراين ما ديگر نگران گم كردن تلفن همراه، كتابچه و ساير وسائل شخصي مان نخواهيم بود و همچنين ديگر مجبور به كلنجار رفتن با كلافهاي پيچيده سيم ها در زندگي مان نيستيم و قادر مي شويم تا هر وقت كه بخواهيم به منابع اطلاعاتي متصل باقي بمانيم و با انسان هاي ديگر صرف نظر از نزديكي يا دوري فيزيكي آنها ارتباط برقرار كنيم. خلاصه اينكه همه گونه ارتباط به غير از تماس مستقيم بدني ممكن خواهد بود. البته ابزارهاي مربوط به حس لامسه در محيط واقعيت هاي مجازي هم اكنون وجود دارند ولي تا زمانيكه واقعيت هاي مجازي وارد بدن و مغزمان نشوند، به همين حالت باقي خواهند ماند. تا سال ۲۰۲۹ به دليل استمرار روندهاي تصاعدي در كوچك سازي محاسبات، ارتباطات و اسكن كردن عصبي، ميلياردها نانو بوت (روباتهاي در اندازه نانو) در اندازه سلول هاي خوني و يا حتي كوچك تر در بدن انسان ها وجود خواهند داشت. اين نانوبوت ها كه درون كپسول هايي قرار دارند قادر به ايجاد ارتباط مستقيم با عصب هاي زنده مغز هستند. زماني كه نمي خواهيم در محيط واقعيت مجازي باشيم نانو بوت ها در كپسول هاي خود باقي مي مانند و هيچ كاري نمي كنند ولي اگر بخواهيم به محيط واقعيت هاي مجازي وارد شويم نانو بوت ها سيگنال هاي ورودي مربوط به حواس پنجگانه ما را متوقف كرده و به جاي آن سيگنال هاي مربوط به محيط هاي واقعيت مجازي توليد خواهند كرد. مثلا مغز شما مي تواند تصميم بگيرد كه عضلات و اندام ها را حركت دهد اما نانو بوت ها مي توانند جلوي اين سيگنال هاي عصبي را گرفته و مانع حركت عضلات و اندام هاي شما شوند و در عوض اندام هاي شما در محيط هاي واقعيت مجازي را به حركت وادارند. البته مشخص است كه شكل مجازي اندام ها حتما نبايد مثل بدن دنياي واقعي باشد. ما قادر خواهيم بود كه بدنهاي متفاوتي براي موقعيت هاي متفاوت طراحي كنيم . در شبكه جهاني وب همه تجهيزات لازم براي گشت و گذار در محيط هاي مجازي تهيه مي شود. مشابه مجازي مكان هاي واقعي آنقدر جذاب خواهند بود كه خيلي ها ترجيح مي دهند كه بيشتر وقت خود را در دنياي مجازي سپري كنند. در نهايت هيچ مرزي بين انسان هاي مجازي و واقعي وجود نخواهد داشت. همانطور كه امروزه مردم با دوربين هاي ديجيتالي متصل به اينترنت قادرند لحظات زندگي خصوصي خود را با ديگران شريك شوند بعد از گذشت ۴ دهه انسان ها قادر خواهند شد كه لحظات زندگي خود را به صورت كاملا حسي با ديگران شريك شوند وحتي واكنش ها و جواب هاي حسي آنها را نيز دريافت كنند. اين تجربيات حسي فراتر از حواس پنجگانه خواهد بود.

    باز كردن رگهاي بسته شده با استفاده از نانوبوتهاي هوشمند و جلوگيري از سكته قلبي

    با استفاده از فنآوري نانو بوت ها ظرفيت ذهني ما افزايش چشمگيري خواهد يافت. امروزه ظرفيت مغزهاي ما نسبتا ثابت و از پيش طراحي شده است. نانو بوتهاي كار گذاشته شده در مغز باعث بسط و توسعه حافظه و همچنين بهبود حواس و قدرت درك و توانايي هاي شناختي ما خواهند شد. هنگام كار گذاشتن نانو بوتها در مغز لازم نيست عمل جراحي انجام گيرد زيرا مي توان آنها را بلعيد يا به بدن تزريق كرد. علاوه براين، افراد قادر خواهند بود كه به آنها دستور خروج از بدن را بدهند و بنابراين فرآيند تزريق آنها به درون بدن برگشت پذير خواهد بود. اين نانو بوتها قابل برنامه ريزي هستند و مي توانند با توليد محيط هاي واقعيت مجازي ظرفيت مغز را فوق العاده افزايش دهند. آنها قادر خواهند بود كه پيكر بندي خود و يا نرم افزار خود را عوض كنند. بر خلاف عمل جراحي كه با آن مي توان شبكه مصنوعي عصبي را فقط در يك نقطه خاص از بدن كارگذاشت نانو بوتها مي توانند به راحتي در ميلياردها ميليارد نقاط مختلف بدن در رفت و آمد باشند.

    طرح جلد كتاب اخير فرانسيس فوكوياما تحت عنوان "پسا انسانهاي آينده:
    نگاهي به پيامدهاي انقلاب فنآوري زيستي"
     

    موضوع ديگر اين است كه عمر ما بسيار طولاني خواهد شد. افزايش طول عمر انسان ها نيز يكي از روندهاي تصاعدي مي باشد. در طي قرن هيجدهم هر ساله چند روز به عمر انسان افزوده شد. در قرن نوزدهم عمر انسان هر ساله دوهفته افزايش يافت وهم اكنون ما ۶ ماه در هر سال به عمر انسان اضافه مي كنيم. با انقلاب و دگرگوني بنيادين در طراحي و ساخت داروها، ژن ها، توليد مثل شبيه سازي شده اندام ها و سلول ها و پيشرفت هاي فنآوري زيستي در دهه آينده هر ساله بيش از يك سال به عمر انسان افزوده مي شود. بنابراين فعلا از طريق همان روش هاي سنتي و قديمي مواظب سلامتي خود باشيد زيرا شايد بتوانيد تا پايان قرن بيست و يكم عمر كنيد!

    ترجمه
    مهندس عزيز عليزاده، مهندس وحيد وحيدي مطلق

    تهران، ۳۰ خرداد ۱۳۸۳

    منبع  http://www.vahidthinktank.com/articles/15.htm

    گفت‌وگوی فارس با جوانی که قذافی را کشت ...

    خبرگزاری فارس: قذافی را کشتم چون نگذاشتند او را به شهر خودمان ببرم

    سند الصادق العریبی درباره چگونگی کشتن قذافی گفت: گردان مصراته‌ که‌ تعداد آنها بسیار زیادتر بود، می خواستند قذافی را به‌ مصراته‌ ببرند، من گفتم که‌ خودم او را دستگیر کردم و باید با من به‌ بنغازی بیایید، اما آنها قبول نکردند من هم از شدت خشم کلت کمری خودم را بیرون آوردم و او را کشتم ...

    برای خواندن این گفتگو کلیک کنید

    پایان خط قذافی

     

    حکایت همکاری تسلیحاتی عراق و اسرائیل/بخش اول

    خبرگزاری فارس: طرح ترور سفیر اسرائیل در لندن چگونه ریخته شد

    چند سال است که درباره روابط اسرائیل با کشور من -عراق- صحبت می‌شود. روابطی که به عنوان یک راز باقی مانده است. من بنا به شغل و وظیفه‌ای که در دستگاه اطلاعات داشتم مقابل افکار عمومی جهان به افشای این راز می‌پردازم. بیان این حقیقت برای کسانی که با این ماجرا ارتباط دارند، وحشتناک است.

    پس از شدت یافتن جنگ تحمیلی عراق علیه ایران،‌ تماس با اسرائیل گاهی از طریق آمریکا و زمانی هم به طور مستقیم افزایش یافت. در آن زمان ما به کمک‌های تسلیحاتی به‌شدت نیاز داشتیم. البته کشورهای عرب به جز سوریه با ما همراه بودند و بر حسب توان و میزان دشمنی‌شان با ایران به ما کمک کردند.
    بعد از شکست و خروج ارتش ما از خرمشهر در سال 1982 فشار علیه ما افزایش یافت. پس از عقب‌نشینی از خرمشهر، صدام حسین در یک نشست محرمانه با شورای فرماندهی انقلاب گفت:«ما برای دفاع از عراق باید از همه کشورها حتی اسرائیل اسلحه وارد کنیم؟ آیا کسی هست که موافق نباشد؟» همه به عنوان موافق دست خود را بلند کردند.
    در اینجا «حسین کامل»(1) آن عنصر چاپلوس از جا برخاست و شعار داد: «زنده باد رهبر، صدام حسین، ‌مرگ بر دشمنان».
    در تحکیم روابط با اسرائیل، بیگانگانی نیز در این امر به ما یاری رساندند. معاملاتی که انجام گرفت تا این زمان همچنان محرمانه باقی مانده است. در این نوشته به افشای رشوه‌ها و پول‌هایی که نصیب شخصیت‌های برجسته، احزاب فرانسوی و اشخاص با نفوذ در استخبارات عراق شده است می‌پردازم.
    صدام می‌گفت: «کشورهای غربی نباید فراموش کنند که عراق مدت هشت سال با ایران درگیر یک جنگ ویرانگر و وحشیانه برای دفاع از خلیج فارس بوده است. ما جنگیدیم و از غرب در مقابل سیطره تندروها دفاع کردیم.»
    پس از اشغال لبنان توسط ارتش اسرائیل، صدام در صدد تقویت ارتش خود برآمد و تصمیم به خرید سلاح‌های کشتار جمعی گرفت. از این رو شبکه‌ها و واسطه‌هایی ایجاد شد و «عدنان خاشقچی»(2) که تاجر بزرگی از اهالی عربستان سعودی است، بزرگترین شبکه انتقال اسلحه از کشورهای اروپایی و همچنین شرکت‌های اسرائیلی به کشور ما را به عهده گرفت.
    نمایندگانی از سازمان صهیونیستی «ایپاک» که در آمریکا و اسرائیل نفوذ وسیعی دارد محرمانه از عراق دیدار کردند و با ما در مورد اسلحه به گفت‌وگو پرداختند.(3)

    در سال 1982 عراق مبلغ 42.8 میلیارد دلار و در سال 1985، 15.5 میلیارد دلار اسلحه وارد کرد.
    این نوشته به زوایای مخفی و اسرار مربوط به این معاملات و نیز به عناوین شبکه‌ها، اماکن و نشست‌های سری و اشخاص مهم درگیر خواهد پرداخت.
    آرزویم این است که به جامعه انسانیت و اسلام خدمتی کرده و نیز از جمهوری اسلامی دفاع کرده باشیم.

    *سرگرد فواد الدلیمی
     
    *چگونه با اسرائیل ارتباط برقرار شد؟

    پس از سقوط خرمشهر به دست نیروهای اسلام و سنگین شدن کفه ترازوی جنگ به نفع ایران، ضعف به ارکان ارتش ما راه یافت و مواضع دفاعی ما با مشکلات بزرگی روبرو شد.
    در تاریخ 9/6/1382 در بغداد شورای فرماندهی انقلاب نشستی محرمانه داشت. در این جلسه صدام حسین موضوع برقراری روابط محرمانه با اسرائیل را به منظور وارد کردن اسلحه مطرح کرد. در پی این اجلاس کمیته‌ای در وزارت دفاع تشکیل شد که ماموریت آن پیگیری این موضوع بود. یکی از اعضای آن کمیته من بودم.
    این کمیته در تاریخ 12/6/1982 تصمیم گرفت به قاهره برود و با مسئولان آن کشور در این باره مذاکره کند . در ملاقات با وزیر دفاع مصر توضیح دادیم که کشورمان خواستار خرید اسلحه از اسرائیل است.(4)
    او باتقاضای ما موافقت کرد. این جلسه در یکی از هتل‌های مشهور قاهره به نام «هتل سمیرامیس» و در طبقه اول آن صورت گرفت. با این که وزیر دفاع مصر با خواسته ما موافق بود، گفت که در این باره باید نامه‌ای به واشنگتن بفرستیم. ما برای اینکه حسن نیت خود را نشان دهیم عملیات بزرگی که فلسطینی‌ها درصدد اجرای آن بودند افشا کردیم. همان عملیات کماندویی که بنا بود توسط «ابوالعباس» فرمانده آزادیبخش فلسطین اجرا شود.
    این عملیات در حالی آغاز شد که نیروهای اسرائیلی از آن اطلاع کامل داشتند و 30 ماه برای انجام آن انتظار کشیده بودند. اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل در این باره گفت: «ما از این عملیات اطلاع داشتیم.» علت این بود که ما نامه‌ای از بغداد به تل‌آویو فرستادیم و در آن توضیح دادیم: «نیروهای فلسطینی در 30 ماه می به سواحل شما حمله خواهند کرد، مراقب باشید.»
    این عمل که به خشنودی اسرائیل از ما منجر شد، باعث شد اسرائیل ما را متحد خویش بداند.
     
    *شکست ارتش ما

    در سال 1982 هنگامی که محاصره آبادان در هم شکسته شد و بعدا هم نیروهای ما از خرمشهر عقب‌نشینی کردند کشورهای عرب- به ویژه عربستان سعودی و کویت، کمک‌های شایانی به ما کردند. سوریه تنها کشوری بود که هیچگونه مساعدتی به ما نکرد.
    وقتی برای فرماندهی نظامی ما مشخص شد که سوریه خطر بزرگی علیه ما است. به ویژه که با جمهوری اسلامی ایران متحد شده بود. رهبری سیاسی ما تلاش کرد ابونضال را تجهیز کند. او که فلسطینی اما مزدور موساد است قرار شد سفیر اسرائیل را در لندن ترور کند. هیئتی بلند پایه به دیدار او رفت و اطلاعات تکمیلی و همچنین فهرستی از کارهای که سفیر اسرائیل در لندن انجام می‌دهد، در اختیارش گذاشت.
    سفارت ما در لندن در این زمینه بسیار فعال بود. ابونضال قبل از وقوع حادثه، شبانه‌روز در سفارت ما به سر می‌برد. عملیات با موفقیت انجام شد و بهانه‌های لازم را برای دخالت اسرائیل در لبنان و اشغال آن فراهم کرد. هدف ما هم همین بود زیرا در یک جلسه محرمانه که صدام حسین با شورای فرماندهی انقلاب تشکیل داد، بیان کرد: «ترور، هدف نیست، بلکه وسیله‌ای برای دخالت اسرائیل در لبنان است که در نتیجه سوریه مجبور خواهد شد از مرزهای ما عقب نشینی کند.»
    رئیس اطلاعات نظامی، عبدالجواد ذنون، درباره این عملیات گفت: «سوریه، نیروهای خود را در مرز با ما متمرکز کرده بود. از این رو ما این اقدام را کردیم تا سوریه متوجه جبهه اسرائیل شود.» آشکار است که چنین اقدام رذیلانه فقط از جانب رژیمی سر می‌زند که روابط گرم خود را با صهیونیسم و اذنابش مخفی نگه می‌داشت و رسانه‌های تبلیغاتی او را دشمن صهیونیسم و امید اعراب می‌نامیدند.
    ما در دو مسیری موازی اقدام می‌کردیم. مسیر تبلیغاتی و دولتی که اظهار دشمنی آشکار با اسرائیل از طریق روزنامه‌ها و دیگر دستگاه‌های تبلیغاتی بود و مسیر دوم مسیر محرمانه استخبارات بود، طوری که ما طی این مدت، با رژیم عبری توسط یک دولت عربی یعنی مصر و آمریکا ارتباط محرمانه برقرار کردیم. تا آنجا که در سال 1984 موفق شدیم با یک هیئت اسرائیلی به طور مستقیم دیدار کنیم.
    قبل از تماس، شورای فرماندهی انقلاب تصمیم گرفت یک هیئت عالیرتبه به ریاست عدنان خیرالله به قاهره اعزام کند.(5) رژیم مصر از ما به گرمی استقبال کرد. در هتل سمیرامیس مراسم مبتذلی برای ما ترتیب دادند و سپس ما را به دیدار اهرام و موزه نظامی بردند. علاوه بر اینها نشست‌هایی با فرماندهان نظامی داشتیم. آنها برای ما بعضی از طرح‌های عملیاتی را که ارتش مصر در جنگ تشرین (اکتبر) به کار برده بود، شرح دادند. ما به وزیر دفاع مصر چنین توضیح دادیم:«ما خواستار برقراری رابطه مستقیم با اسرائیل هستیم. این روابط بسیار مهم است. زیرا ما به مرحله بسیار خطرناکی رسیده‌ایم. مسئله حیات و مرگ ما مطرح است.»
    عدنان خیرالله با حالتی عصبی و لرزان چنین می‌گفت: «نیروهای اسلامی دست به یک تهاجم بزرگ علیه مهران زده‌اند و به این ترتیب شعار سابق ما یعنی مهران، ‌مهریه فاو است از بین رفت. معادله جنگ به نفع نیروهای اسلامی است و ما امروز آمده‌ایم از اسرائیل سلاح وارد کنیم...»
    وزیر دفاع مصر متحیر پرسید: «شما خواستار تماس مستقیم با اسرائیل هستند؟»
    عدنان خیرالله گفت: «نمی‌توانیم دست روی دست بگذاریم تا عراق سقوط کند»(6)
    وزیر مصری شگفت‌زده پرسید:« آیا این نظر شخصی شماست یا مورد موافقت بغداد هم هست؟»
    عدنان خیرالله جواب داد: «مسلم است که بغداد موافقت کرده و ما خواستار مساعدت شما در این باره هستیم» و افزود: «آقای وزیر ما می‌خواهیم روی ورود اسلحه به ایران تاثیر بگذاریم و ارتباط ما به اسرائیل راه را بر ایران که از طریق شرکت‌های مختلف اسلحه وارد می‌کند می‌بندند.»
    دیدار ما از مصر یک هفته طول کشید به بغداد برگشتیم و وزیر دفاع مصر قول داد که نامه‌ای به پنتاگون بفرستد و در آن پیشنهادهایی مربوط به برقراری روابط با اسرائیل را توضیح دهد.
    طی این مدت، نزار حمدون در واشنگتن سرگرم برقراری تماس با گروه‌های یهودی و لابی(7) صهیونیستی بود . هیچ کس از این تماس‌ها خبر نداشت. او در جولای 1984 با صدام حسین و سپس طارق عزیز دیدار کرد و موضوع تماسش را با اسرائیل گزارش داد.
    نزار حمدون به من گفت که صدام به او گفته با عدنان خیرالله تماس بگیرد، چون قرار است طاهر القیسی(8)، با بنیامین نتانیاهو (9)- سفیر وقت اسرائیل در سازمان ملل متحد- دیدار کند.» نزارحمدون خوشحال و معتقد بود که این قضیه ثمره موفقیت‌های دیپلماسی اوست. او می‌گفت: «این من هستم که راه را همواره کردم.»
    در اینکه نزار حمدون در امور سیاسی مجرب است و استعداد فراوانی دارد، شکی نیست اما واقعیت این است که این عناصر پشت پرده بودند که در این زمینه تلاش می‌کردند و نزار حمدون فقط یک عنصر آشکار بود. تلاش‌های مخفیانه دیگری وجود داشت که محرمانه و توسط هیئتی از اهالی تکریت انجام می‌شد. و حتی نزار حمدون و تماس‌هایش را هدایت می‌کرد وما از قاهره با آنها در تماس بودیم.

    ادامه دارد

    * پی نوشت:

    1-حسین کامل محافظ صدام بود. با اینکه داماد صدام بود به دست صدام و پسرش عدی کشته شد.
    2-عدنان خاشقچی شخصیتی سعودی است و از معدود تجار بزرگ در کشورهای عربی به شمار می‌آید او دارای کشتی‌های تجارتی متعدد و شرکت‌های واردات و صادرات اسلحه است. در ماه‌های اول جنگ تحمیلی یک هیئت بلندپایه عراقی با عدنان خاشقچی قراردادهایی درباره خرید اسلحه اسرائیلی منعقد کرد. خاشقچی در آن زمان در فرانسه اقامت داشت و قرارداد خرید اسلحه با او نیز در همین کشور به امضا رسید. سرهنگ ستاد سلیم تکریتی نمایندگی عراق را در این معامله به عهده داشت. این قرارداد در تاریخ 5/4/1981 در هتل پاریس که یکی از بزرگترین هتل‌های پایتخت فرانسه است بسته شد.
    آن روزها روابط عراق با عدنان خاشقچی که نسبت به دولت اسلامی ایران کینه شدیدی دارد محکمتر شد. در معامله دوم عدنان خاشقچی پنج نفر از افسران آمریکایی را که متخصص اسلحه اسرائیلی بودند همراه خود آورده بود.
    دیدار ما با آنان در همان هتل پاریس و در تاریخ 11/2/1982 صورت گرفت. این افسران با ما در باره مدرنیزه کردن سلاح‌ها و تجهیزات مشورت می‌کردند. خاشقچی در هر دیداری تعدادی از افسران متخصص را با خود می‌‌آورد آنان به ما می‌گفتند ما اماده همکاری با شما هستیم. مشروط به اینکه از دشمنی با اسرائیل دست بردارید. ما هم گفتیم: مشروط به اینکه از دشمنی با اسرائیل دست بردارید.
    ما هم میگفتیم: دشمن واقعی ما ایران است نه اسرائیل. آنان با لبخند ما را تحسین می‌کردند. نقش عدنان خاشقچی در لبریز کردن تشکیلات نظامی ما از انواع اسلحه حساس  خطیر بود. او برای به جیب زدن دلارها و انگیزه‌هایش علیه انقلاب اسلامی در ایران تلاش می‌کد . مشهور است او از نظر مالی تامین کننده واقعی حرکت‌های وهابیگری است که مناطق وسیعی از جهان عرب،؛ به ویژه عراق را در برگرفته است. خاشقچی در همه کشورهای اروپایی کاخ‌هایی دارد و از افراد نزدیک به مقامات حاکم در عربستان است. او خواهان احیای تفکر قومیت عربی است و با هر تفکر اسلامی دشممنی می‌ورزد.
    اومعتقد است حرکت‌های وهابیگری پشتیبان تفکر قومی اعراب به شمار می‌رود. خاشقچی در تاریخ 19/4/1984 از بغداد دیدار و با صدام حسین محرمانه ملاقات کرد. او از اینسفر و ملاقات با دست پر به اروپا بازگشت تا همچنان نقش دلال اسلحه را برای ما باز کند.
    3-اخیرا کتابی در فرانسه به چاپ رسید که در آن پرده از برخی از این اسرار برداشته است عنوان این کتاب این است:
    No The all Saddam یعنی متحد ما صدام
    4-روزنامه‌نگار مشهور تری لالیف کتابی به نام روابط محرمانه بغداد –تل‌آویو به رشته تحریر درآورده و این مسئله را در آن توضیح داده است. به نقل از روزنامه الکویت 1996
    5-در این دوران قاهره نقش واسطه با اسرائیل را ایفا میکرد. متاسفانه این کشور در مسائل مربوط به مسلمانان، پرونده سیاهی دارد. مصر به منزله سرپلی است که اسرائیل برای ورود به منطقه از آن گذر خواهد کرد.
    6-تمام این گفته‌ها که تائیدی بر سخنان ما است در کتاب تری لالیف آمده است.
    7-لابی، لغتی انگلیسی به معنای سرسرا است.لابی‌گری در اصطلاح سیاسی امریکا به معنای نفوذ در قوه قانونگذاری از راه تماس بااعضای دو مجلس و زیر نفوذ آوردن آنها و اجرای نظرهای خود از آن راه است. گروه‌های زورآور و با نفوذ با تماس با اعضای سنا یا مجلس نمایندگان در سرسراها یا بخش‌هایی از ساختمان مجلس که همگان به آن دسترسی دارند برای رد یا تصویب لایحه‌های مورد نظر خود می‌کوشند.
    8-طاهر القیسی در آن زمان معاون وزیر خارجه بود.
    9-نتانیاهو در انتخابات اخیر اسرائیل پیروز شد و به نخست‌وزیری رسید. نامبرده از جناح تندرو (لیکود) است.

    گروه «حماسه و مقاومت»خبرگزاری فارس

    زندگی زیر آتش; مردم خرمشهر در زمان دفاع مقدس

    تاكيد بر تلاوت هر روزه سوره «يس» يادآوري عدم اطاعت از شيطان است

    أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ؛

    آيا با شما عهد نكردم اي فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد، كه او براي شما دشمن آشكاري است؟!

    آيه 60 سوره «يس»  

    در اين آيه شريف صحبت از عهدي است كه خداوند از تمام انسان‌ها و فرزندان آدم گرفته است و آن عدم پرستش شيطان است. در انتهاي آيه علت آن هم ذكر شده است؛ زيرا شيطان دشمني آشكار و روشن براي شماست.
    اين آيه شريفه از جمله آياتي است كه خداوند در آن، مستقيما انسان را مورد خطاب قرار داده است. اگر كسي هنگام تلاوت قرآن، خود را مخاطب آيات الهي بداند با شنيدن اين آيه قطعا مورد تنبه تأثر قرار خواهد گرفت.در اين آيه صحبت از عهدي است كه همه ما با خداوند بسته‌ايم و حال آن را به كل فراموش كرده‌ايم. عهد است عهد ازل،... نامش مهم نيست، مهم اين است كه خداوند در اين كتاب كه آخرين كتاب اسماني است به ما يادآوري مي‌كند كه روزي با او عهدي بسته‌ايم و حال در كثرت دنياي فاني، آن را فراموش كرده، مشغول كار خويش هستيم. شايد يكي از دلايلي كه به تلاوت هر روزه سوره يس سفارش شده است همين باشد، تا هر روز اين عهد مهم و حياتي را به ما يادآوري كنند:« از شيطان اطاعت مكن»!(1)
    برخي از مفسرين عهد مزبور عهدي مي‌دانند كه خداي تعالي در عالم ذر از انسان‌ها گرفته است و برخي نيز اين عهد را همان مي‌دانند كه انبياء الهي براي بشر به ارمغان آورده و از مردم عهد گرفته‌اند كه جزء خداي را نپرستند و از شيطان اطاعت نكنند.(2)
    مفسرين بزرگوار قائل هستند كه عبارت شيطان كه در اين آيه مطرح شده است همان اطاعت اوست يعني خداوند متعال از پيروي دستورات شيطان، به عبارت و پرسش شيطان ياد نموده است كه نشان دهنده اهميت بحث است.
    از حضرت صادق(ع) منقول است كه فرمودند: هر كس از شخصي در معصيت خداوند اطاعت كند، او را پرستيده است گويا آن شخص را پرستيده است(3). و نيز از امام باقر(ع) روايت شده است: «هر كه به گوينده‌اي گوش فرا دهد گويا او را عبادت كرده است، اگر آن گوينده از خداي رحمان بگويد شنونده خداي رحمان را عبادت كرده است و اگر از شيطان گفته باشد، شنونده در پرسش شيطان وارد شده است.»(4)
    روايات فوق نشان مي‌دهد مراد از عبادت شيطان، اطاعت او و گوش دادن به فرامين اوست. بايد باور كنيم كه در لحظه ارتكاب گناه، عملا در حال پرستش ابليس هستيم. براي همين است كه خداي متعال به ما گوشزد مي‌كند كه روزي با او عهد بسته‌ايم كه شيطان را نپرستيم.
    در انتهاي آيه شريفه بر دشمن آشكار شيطان تصريح شده است؛ آيات قرآن كريم در سوره‌هاي مختلف و بالاخص در داستان خروج آدم(ع) از بهشت، دشمني شيطان را به خوبي ترسيم مي‌كند و نشان مي‌دهد كه دشمن‌ترين دشمن ما انسان‌ها همين ابليس است كه براي گمراهي ما قسم ياد كرده است: « قال فبيعزتك الاغوينهم اجمعين: (ابليس) گفت: خدا يا به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد.(5)
    پس، شيطان، دشمن قسم خورده ماست. دشمن اشكار ماست. سوگند ياد كرده است كه همه ما را گمراه كند.
    داستان برصيصاي عابد كه شيطان از طريق وسوسه و زنا او را به كفر كشاند و يا داستان بلعم باعوراء كه از طريق حق گمراه شد با آنكه داراي رسم اعظم بود و ... همگي نشان دهنده دشمني آشكار و البته عميق شيطان با بني آدم است و خداوند براي همين، آنها را در قرآن كريم ذكر كرده است.(6)

    پي‌نوشت‌ها:

    1. ترجمه تفسير الميزان، ج 17، ص152
    2. تفسير آسان، ج، 16، ص، 152
    3 . تفسير صافي، ج، 4،‌ص 258
    4. تفسير صافي، ج، 4 ،‌ص، 258 .
    5 . سوره مباركه ص، آيه 82
    6. ر. ك ترجمه تفسير الميزان، ج19، ص 370

    * نويسنده: حسين محمدي فام، كارشناس ارشد تفسير قرآن